دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۱
غلامرضا شکوهی؛ صاحب‌نام در استخدام صنایع‌ادبی در شعر

غلامرضا شکوهی، ادیب و غزل‌سرای آیینی و انقلابی خراسانی است که در غزل و تجربه‌كردن فضاهای تازه به ویژه شعر آیینی، قریحه‌ای بالا ومثال زدنی داشت. به بهانه پنجمین سالگرد درگذشت این شاعر خراسانی با محمدرضا سرسالاری، روزنامه‌نگار، شاعر و مدرس شعر و ادبیات به گفت‌وگو نشستیم.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در خراسان‌رضوی، غلامرضا شكوهی سال ۱۳۲۸ در تربت‌جام چشم به جهان گشود. این شاعر نام‌آشنای خراسانی طی نیم قرن زیست شاعرانه‌، با بهره‌گرفتن از بدايع و كشف‌های زبانی به خوبی از غنای ادب فارسی استفاده کرد و با تلفيقی هنرمندانه در بيان و زبان فاخر خود تصاويری زيبا خلق کرد. وی توانسته بود با آفرينش تصاوير بديع در بافت زبان شعرش را  برجسته کند و به غزل‌هایش جان مايه و حركتی ستودنی ببخشد. از آثار منتشرشده وی می‌توان به «صد پرده آواز خاموش»، «سُرمه‌ای درغزل»، «یک ساغر نگاه»، «آهی بر باغ آینه» و «صد پرده آواز خاموش» اشاره کرد.

شکوهی دهم مرداد 96 بر اثر ایست قلبی در بیمارستان رسالت تهران درگذشت و پیکر او در «مقبره‌الشعرای توس» آرام گرفت تا برای همیشه همسایه فردوسی و اخوان و دیگر مفاخر خراسانی باشد. به بهانه پنجمین سالگرد درگذشت این شاعر سرشناس با محمدرضا سرسالاری، روزنامه‌نگار، شاعر و مدرس شعر و ادبیات به گفت‌وگو می‌نشینیم.

او شکوهی را یکی از تاثیرگذاران غزل مدرن معاصر می‌داند و می‌گوید: «با بررسی دقیق شعر سودمند غلامرضا شكوهی می‌توانیم او را در کنار بزرگانی مثل حسین منزوی قرار دهیم و به گمانم مقایسه او با دیگر غزل‌سرایان سه دهه اخیر به نوعی ناسزا و ناشناختی به شکوهی و شعر اوست؛ البته افتخار تلخی است که در فقدان او این مطالب نوشته شود چراکه او مستحق تکریم در هنگام حیات بود؛ اما به هر تقدیر هروقت، دل به عشق داده شود به قول خواجه شیراز خوش دمی است.

تسلط شکوهی به آرایه‌های ادبی و کرشمه‌های زبانی
شکوهی ازجمله شاعران پیشکسوت خراسانی بود که سالیان دراز به فعالیت‌های فرهنگی و هنری پرداخته و شاگردان زیادی را نیز تربیت کرده بود. سرسالاری با اشاره به تحصیلاتِ غلامرضا شکوهی و مطالعات ادبی و تجربه تدریس او در مدارس مشهد می‌گوید: «شکوهی پیوسته آرایه‌های ادبی و کرشمه‌های زبانی را در ذهن خود مرور می‌کرد و بسیار به این مقولات مسلط بود و به همین سبب شعر او از این منظر شعر بسیار دغدغه‌مندی است. شاید بتوان شعر شکوهی را رکورد‌دار استفاده و استخدام صنایع ادبی و  رساندن زبان به سطوح بالا دانست. به‌خصوص استاد، بسیار مشتاق و علاقه‌مند استخدام تشبیهات مضمر ـ پنهان ـ ، استعاره‌ها و نمادها بود که با یک تورق ساده می‌توان بسامد بالای این آرایه‌ها را در تالیفات او یافت. اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم باید غزل غلامرضا شکوهی را به سه بخش تقسیم کنیم، شاید بتوانیم با نگاهی منتقدانه‌تر به آن‌ها نگاه کنیم و از کلی‌ گویی‌های معمول بپرهیزیم.

عاشقانه‌ها و حدیث‌نفس‌های شکوهی
این روزنامه‌نگار درباره شباهت‌ و تفاوت‌های این سه فضای شعری در اشعار شکوهی بیان می‌کند: اولین بخشی که شعر شکوهی در آن فضا اتفاق افتاده است، عاشقانه‌ها و حدیث‌نفس‌های اوست که اتفاقا برهه خاصی را در زندگی  استاد  شامل نمی‌شود و زمان معین و تمام شده‌ای در زندگی ادبی او نداشته است. زبانی گرم و بهره‌برداری از ظرفیت‌های بالقوه زبان همراه با حیایی مثال‌زدنی که هیچ‌گاه از پرده عفت و شرم زبانی خارج نمی‌شود و هرگز شبیه بسیاری از هم دوره‌هایش برای سرایش عاشقانه‌ها، زبان شعرش را به نبایدها  آلوده نکرده است.

چو شمع از غم تو قطره قطره آب شدم
گناه آتش دل بود اگر کباب شدم
تو سر رسیدی و من مثل خانه ای بر آب
به روی پایه ی پاهای خود خراب شدم

سرسالاری می‌افزاید: اگر به این دوبیت که ده‌ها سال پیش و در هنگام جوانی استاد سروده شده هم دقت شود تمام مواردی که در بالا ذکر شد به راحتی قابل پیگیری است و وسوسه‌های جوانی برای به‌دست آوردن تریبون‌های جوان‌پسند هم نتوانسته شعر او را از دایره ادب و البته دلبری‌های زبانی خارج کند. این خصوصیت شعر شکوهی یکی از تشابهات شعر اوست که در هر سه فضای شعری که عنوان شد اشتراک دارد. شکوهی برای گفتن فضاهای گوناگون و سبک‌های گوناگون شعری در زبان خود تغییرات کلی نمی‌دهد و فقط با تغییرات بسیار اندک در محور جانشینی کلمات از ظرفیت‌های زبان خود ساخته خود استفاده می‌کند و احتیاج به دگرگونی‌های طنزگونه و گاه فکاهی معمول در زبان  نمی‌بیند؛ البته می‌دانم بسیاری از منتقدین این را ضعف می‌دانند و اعتقادشان بر این است که شاعر باید توانایی  روی چند زبان مختلف شعری که دارای امکانات موضوع سرایش هست را داشته باشند تا در زمان مناسب آن را بکار گیرند که با بحث  تفاوت دارد؛ چرا‌که شکوهی یک زبان واحد را چنان در خود پرورده بود که امکان تغییرات شایسته‌ای برای بیان خاکریزهای مختلف شعری را داشته باشد.
 
شکوهی در اشعار اجتماعی  خود به دنبال ستیزه‌جویی و پیدا کردن مقصر نیست
سرسالاری اشعار اجتماعی را دومین فضا و گونه شعری می‌داند که باید در آثار غلامرضا شکوهی بررسی شود و در این خصوص می‌گوید: اتفاقا این مقوله هم در شعر او از ابتدای شاعری تا پایان عمر ادامه داشت و مخصوص زمان یا برهه خاصی نبود و از این منظر شعر او شعری متعهد و حساس نسبت به وقایع اطراف اوست. همین که هیچ‌گاه زبان به تملق هیچ شخص خاص سیاسی و اجتماعی اعم از حقیقی و حقوقی آلوده نکرد. خود گواه تعهد او به اتفاقاتی است که در بستر و بازه پنجاه ساله شاعری خود دیده بود. شعر شکوهی به نابرابری‌های اجتماعی و نگاه‌های آزبالا به پایین بسیاری از صاحبان زر و زور حساسیت داشت و باز در آثار او قابل پیگیری است. او در اجتماعی‌های خود به دنبال ستیزه‌جویی و پیدا کردن مقصر نیست و تنها به طرح موضوع و حساس کردن جامعه نسبت وقایع بسنده می‌کند که شاید وظیفه شاعر هم به‌عنوان یک نقاد اجتماعی همین باشد. قضاوت‌های او در اشعار اجتماعی‌اش بسیار دلی و دلسوزانه است و تا می‌تواند از قضاوت‌های معمول پرهیز می‌کند. برای درک بیشتر این موارد به  سه بیت از یکی از غزل‌های اجتماعی استاد که گویا به دوست شاعرش تقدیم شده  بسنده می‌کنم

حجم درشت جمجمه‌اش رنگ کاه داشت
یک کاسه خون خشم به جای نگاه داشت
در زیر آرواره ی خشمش به جای نان
یک سفره انتظار زبخت سیاه داشت
من گیج این قضاوتم ای دست‌های عدل
یک مرد و زخم این همه خنجر گناه داشت
 
تخصص غلامرضا شکوهی در شعر ولایی و آیینی
محمدرضا سرسالاری با اشاره به به تخصص شکوهی در شعر ولایی و آیینی عنوان می‌کند: اما سومین ژانر یا گونه شعری که شکوهی در یک‌دهه اخیر به آن رغبت آشکاری نشان داد و در آن به شاعری صاحب سبک مبدل شد شعر ولایی و آیینی است که به حق تجربیات چند دهه کار مداوم خود در حوزه شعر کلاسیک را به خوبی به کار گرفت  و به سرعت با قریحه و البته ارادتی که در این زمینه از خود بروز داد آثار فاخر و متفاوتی را در مدح و مرثیه ائمه اطهار سرود که بارها مورد تقدیر و تشویق قرار گرفت. شعر ولایی شکوهی مبرا از بسیاری کج فهمی ها و ترکیب های غلو آمیز است که با احترام بسیار شایسته ای به قول خودش نذر چهارده معصوم شده است. استاد بسیار در شعرش  کوشیده که ادب شرعی به نحو احسن رعلیت شود عدم توجه به این مهم  عارضه خطرناک و اساسی در شعر ولایی امروز است. به شدت با  اشعاری که فقط برای پشت تریبون های مداحی و اصطلاحا گرفتن اشک بی معرفت سروده می شد برخورد می کرد و سعی در تصحیح این گونه شعر ها داشت که اگر شعری در این حوزه سروده می شود به احترام حضرات معصومین، خالی از بدعت ها و کج اخلاقی ها و کج فهمی ها باشد.
 
این شاعر می‌‌افزاید: در کنار شباهت‌ها و تفاوت‌هایی که برای شعر شکوهی عنوان شد، می‌توان تهور و جسارت او به تجربه کردن فضاهای متفاوت اشاره کرد که حتی در شعر ولایی که باید در محیط بسیار خط‌کشی شده‌ای اتفاق بیفتد، هم کنار گذاشته نشد و استاد همواره در شعر ولایی  در کنار پرداختن به محتوایی بلند و ارزشمند از شاعرانگی‌های همیشگی خود کوتاه نمی‌آمد. آثار بی‌شماری که در یک‌دهه آخر عمر در سمت و سوی معارف ائمه از این شاعر بزرگ خراسانی به زیور طبع آراسته شد، گواه صلابت و ماندگاری شعر اوست و میزان علاقمندی شاعران جوان‌تر به او را نشان می‌دهد که به حق پیوسته با جوانان تعامل داشت و شعرشان را می‌شنید و برایشان سنگ صبوری می‌کرد. نمونه‌ای از شعر ولایی مدرن و زبان‌مند او که اتفاقا در همین چند سال آخر عمر پربرکتش سروده شده است. 
 
ما ضربدر تمام جهان در برابرش
صفریم اگر حساب کسی می‌شود سرش
بالاتر از خیال جهان است و عاجز است
جنگل اگر قلم شود و دشت دفترش
از هیأت تصور اشعار برتر است
کی می‌رسد تخیل تشنه به کوثرش
از چیست روشنای دوعالم که اینچنین
 شمس و قمر گزیده سرانگشت باورش
این هرم نور از نفس کیست کز فراق
می‌سوزد از فروغ تو جبریل هم پرش
خورشید هر سپیده که از شرق می‌دمد
زانو زند به مقبره نورگسترش
 
یک روی سکه‌اش، گل خورشید مصطفی ست
ضرب است روی ماه علی، روی دیگرش

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها