خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،
در استان همدان، «دلوِ سی و هفتم روایت دختری است که از هفتهشت سالگی صدای خسته و ناامید مردی را میشنود که از اعماقِ چاهِ خانهشان بگوشاش میرسد: «مریم مریم!» مریم در خیال خود با طلقِ چراغ ماشینی که در گوشه دستشویی خانه است گفتوگو میکند. طلقِ چراغ به او میگوید که واقعا نمیداند آن صدا، صدایِ کیست. اما میگوید شاید تو بتوانی وقتی که بزرگ شدی، زخم و درد صاحب آن صدا را درمان کنی ...
باید سیوهفت دلو خالی میکردی توی حوض، تا آب شَتَک بزند با دلو سیوهفتم و بریزد توی پاشویه و برود طرف راه آب. به دلو بیستم نرسیدهای که تاول دستات میترکد و پُرزهای ریسمان، پوستات را میخورد تا به خون میرسد. دلو را رها میکنی. ریسمان میدود طرف چاه. عین ماری که از دست خدنگی میخزد توی سوراخی.»
آنچه خواندید بخشی از کتاب «دلو سیوهفتم» اثر نویسنده همدانی حمید حیاتی است که اخیراٌ از سوی نشر «آگه» منتشر شده است. این نویسنده که به سهگانهنویسی علاقه دارد و پیشتر سهگانه «انگار» را منتشر کزذه، این کتاب را بهعنوان نخستین عنوان از سهگانه «سیوهفت» معرفی کرده است. دو عنوان دیگر این سهگانه در مرحله چاپ و انتشار قرار دارند.
حیاتی درگفتوگو با خبرنگار
ایبنا، درباره کتاب اخیرش یعنی «دلوِ سیوهفتم» میگوید: انتشارات «آگه» رمان را اینگونه معرفی کرده است: «با رمان دلوِ سیوهفتم بار دیگر به دنیای داستانی شگفت حمید حیاتی پا میگذاریم...». رمان مذکور به سبک سورئال نوشته شده است. اتفاق مهمی رمان این است که نویسنده با تکرار اسمی به علامت تعجب همراه آن تخیل را بهگونهای به واقعیت پیوند میزند. به صورتی که خواننده تصور میکند تمام اتفاقاتی که پیشتر رخ داده است جنبه واقعی دارد. وقتی رمان را مینوشتم، میدانستم که کار بیسابقهای در نوشتههایم انجام میدهم اما راستش این شکل نوشتن خودم را هم غافلگیر کرد.
حیاتی افزود: نوشتن رمان، حدود چهارماه طول کشید. در واقع این رمان بخشی از زندگی واقعی خانمی است به نام مریم؛ البته من زیاد دست بردهام در واقعیت و میشود گفت که بخش بزرگی از آن را تخیل کردهام. اما مثل بنایی که در حال تخریب است و قرار است بنایی نو بسازند، میتوان رد آجرهای کهنه را به وضوح در آن دید. پایان رمان را میتوانم به یک مکاشفه تشبیه کنم. وقتی کار تمام شد، حیرت کردم.
نویسنده «انگار حوریه و رزیدنت همدستی کردهاند!» ادامه میدهد: فضای داستان در همدان میگذرد. قبل از انقلاب. از ویژگیهای دیگر زمان زنستیزی آشکار آن است. برادرانی که خود همه کار میکنند اما به خواهرانشان سخت میگیرند. سعی کردهام فرهنگ توده همدانِ آن زمان را که اکنون بیشترشان رو به فراموشی است، بیاورم. از محلههای قدیمی همدان گفتهام. شاید رمان برای کسانی که به سبک سورئال آشنا نباشند، غریب به نظر برسد اما وقتی حوصله به خرج دهند و به پایان داستان نزدیک شوند و گره سفتی که اول رمان زده شده است باز شود، بیشتر شبیه آشکار شدن یک راز غیرمنتظره میشود.
نویسنده «انگار ساعت از سرت گذشته است» گفت: با این رمان کم حجم، خواستهام خواننده را غافلگیر کنم. شنیدهاید که برخی میگویند خرافات به واقعیت پیوسته است؟! رمان «دلوِ سیوهفتم» عجیب است، اما باورکردنی؛ با مریم شخصیت اصلی بزرگ میشویم. مدرسه میرویم و تشکیل زندگی میدهیم اما نه، انگار همه اینها تخیل بوده است، پس مریم کیست؟ و نویسنده برچه اساسی سُکان هدایت زندگیاش را برعهده گرفته است؟