دوشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
ماجرایی که در هیچ جنگی رخ نداد

ماجرای «آن بیست و سه نفر» اتفاقی است که در هیچ جنگی رخ نداده است. اینکه رئیس یک کشور، اسرای کشور دیگر را به کاخ خود ببرد، با آن‌ها عکس بگیرد و قول بدهد آن‌ها را آزاد کند و ... . از طرفی در هیچ جنگی اتفاق نیفتاده، گروهی نوجوان چنین کار بزرگی انجام داده باشند.  

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- «آن بیست و سه نفر» خاطرات خودنوشت احمد یوسف‌زاده است از هشت ماه ابتدایی اسارت او و 22 نوجوان دیگر که در عملیات بیت‌المقدس به اسارت درآمده‌اند. این کتاب که سال 92 به چاپ رسید، یکی از کتاب‌های پرمخاطب انتشارات سوره مهر است که به‌تازگی چاپ هفتادو دوم آن روانه بازار نشر شد. پس از آن که در روزهای نخست اردیبهشت تقریظ مقام معظم رهبری از این اثر در کرمان رونمایی شد، این کتاب مورد توجه بسیاری قرار گرفت و جلد دوم آن با عنوان «اردوگاه اطفال» در اختیار مخاطبان قرار گرفت.
 
نوشته‌های یوسف‌زاده؛ آزاده و روزنامه‌نگار کرمانی با 18 سال سابقه روزنامه‌نگاری برای مردم کرمان آشناست. او در کتاب «آن بیست و سه نفر» و «اردوگاه اطفال» با نثری روان و جذاب، خواننده را همراه خود می‌کند تا در خاطراتش سیر کرده و روایت صمیمی و صادقانه او از هشت ماه اسارت نوجوان‌هایی شجاع و صبور را پیش‌روی خود داشته باشند.
 
به بهانه انتشار هفتاد و دومین چاپ این کتاب، با احمد یوسف‌زاده گفت‌وگویی داشتیم.
 
در مقدمه کتاب نوشته‌اید، «ماجرای آن بیست و سه نفر اتفاقی است که در هیچ جنگی رخ نداده»، به چه دلیل این حرف را مطرح کرده‌اید؟
طبق تحقیقاتی که ما کردیم و مستند آقای مهدی جعفری هم نشان می‌دهد، ظاهرا چنین موردی در هیچ جنگی اتفاق نیفتاده است؛ اینکه وقتی دو کشور با هم در جنگ‌اند، رئیس یک کشور اسرای کشور دیگر را به کاخ خودش ببرد، با آن‌ها عکس بگیرد و قول بدهد آن‌ها را آزاد کند و برایشان سوغات بخرد. از طرفی در هیچ جنگی اتفاق نیفتاده، گروهی نوجوان چنین کار بزرگی انجام داده باشند.
 
از اینکه کتاب مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گرفته و تقریظی هم بر آن نوشته‌اند، چه احساسی دارید؟
خیلی خوشحال شدم از اینکه مقام معظم رهبری با همه مشغله‌ها وقت گذاشتند و کتاب را با دقت خواندند. مطالعه کتاب ظاهرا هشت نُه روز هم بیشتر طول نکشیده بود. خیلی برایم جالب بود و باعث افتخارم که ایشان به‌عنوان یک رهبر و یک سیاستمدار بزرگ، وقت گذاشتند. از طرفی مقام معظم رهبری، یک ادیب توانمند و یک کتاب‌خوان حرفه‌ای هم هستند و درباره کتاب به‌ویژه نحوه نوشتار آن نظر کارشناسی دادند. این خیلی برایم حائز اهمیت است و می‌تواند برای نسل جوان برای مطالعه این نوع کتاب‌ها راهگشا باشد تا از آنچه بر نسل قبل از آن‌ها رفته، آگاه شوند.
 
همچنین ایشان در قسمت آخر تقریظ، تعریف زیبایی از کرمان می‌کنند؛ از شهری که لشکر ثارالله آن درخشیده و چهره شناخته‌شده‌ای مانند سردار سلیمانی دارد که در جنگ درخشیده است. ایشان از واژه‌های منشور هفت رنگ زیبا و درخشان استفاده کرده‌اند که همه زیبایی‌هایی که می‌شود برای یک چیز تصور کرد، در آن هست.
 
برای مردم کرمان این موضوع خیلی جالب بود، طوری‌که در مراسم رونمایی از این تقریظ، بیش از دو هزار نفر شرکت کردند و برنامه خیلی باشکوه بود. به همین خاطر اتفاق جالبی در عرصه فرهنگ استان کرمان بود.
 

به‌دست‌آوردن اطلاعات برای مستند‌کردن مطالب کتاب کار سختی نبود؟
خیر؛ چون مواد خام در اختیارم بود. متن و فیلم مستند 13‌ قسمتی که حاصل حدود 150 ساعت مصاحبه بود را در اختیار داشتم؛ و خیلی از آن کمک گرفتم.
 
هنوز هم با سایر اعضای گروه بیست و سه نفر در ارتباط هستید؟
بله؛ با بچه‌ها در ارتباط هستم. در مراسم تقریظ هم به جز سه نفر همه حاضر بودند. در واقع آن برنامه نوعی مراسم تجلیل از بیست و سه نفر هم بود. البته از آن گروه یک نفر یعنی سید عباس سعادت پس از آزادی به شهادت رسید.
 
بیشتر خاطره‌نگاری‌ها نویسنده‌ای جز راوی اصلی دارد. تفاوت کتاب شما که یک خودنوشت است با سایر خاطره‌نگاری‌ها چیست؟
خودنوشت بودن از نقاط قوّت این کتاب است. بخش وسیعی از خاطراتی که یک اسیر یا رزمنده تعریف می‌کند در زمان انتقال به نویسنده از بین می‌رود و حس کامل منتقل نمی‌شود. این مشکلی در خاطره‌نگاری‌هاست. نویسنده حرفه‌ای که خودش جنگ را تجربه کرده باشد خیلی کم داریم. من با توجه به اینکه هجده سال تجربه نوشتن داشتم فکر می‌کنم توانستم همان احساساتی که لمس کرده و از دیگران دیده بودم را منتقل کنم.
 
در کتاب به خاطرات زندگی شخصی خود در ایران هم پرداخته‌اید؟
بله به گفته منتقدان، یکی دیگر از نقاط قوت کتاب، گریز به زندگی روستایی و کودکی‌ام بود. برای خواننده جالب بود بداند یک اسیر پانزده شانزده ساله تا شش ماه پیش چه زندگی‌ای داشته است.
 
چرا فقط هشت ماه از دوران اسارت را روایت کردید؟
چون ما 23 نفر، هشت ماه به‌طور کامل با هم بودیم و بعد از اعتصاب غذای پنج‌روزه ما، پروژه 23 نفر بسته شد. اتفاقات بعدی در یک اردوگاه دیگر که عراقی‌ها آن را اطفال می‌نامیدند، رخ داد که در کتابی دیگر شرح آن می‌آید. در این کتاب تأکید روی 23 نفر بود و اوج داستان وقتی بود که عراقی‌ها فهمیدند ما کودک نیستیم و به بقیه اسرا در اردوگاه پیوستیم. البته عراقی‌ها ماجرای تبلیغات را ادامه دادند و بعد از مدتی حدود سیصد چهارصد اسیر نوجوان را از اردوگاه‌های سطح عراق جمع‌آوری کردند و در زندانی به نام زندان اطفال جمع کردند.
 
بااین‌حال به‌نظر می‌رسد قصه ناتمام مانده و خواننده منتظر شنیدن باقی ماجراست!
بله. این چیزی است که معمولا مخاطبان به من می‌گویند. البته مشخص است که ماجرای 23 نفر آنجا تمام شده و من هم می‌خواستم قصه آن‌ها را بگویم. ولی اصرار خواننده‌ها باعث شد شروع کنم به نوشتن ادامه ماجرا در دو جلد. یک جلد می‌پردازد به دو سال حضور در اردوگاه اطفال و جلد بعدی به پنج سال آخر اسارت در یک اردوگاه جداگانه در موصل.


فکر می‌کنید کدام بخش از کتاب می‌تواند برای خواننده جذاب‌تر باشد؟
آن‌طور که خواننده‌ها گفته‌اند در بخش‌های مربوط به زندگی شخصی، ارتباط عاطفی من و مرحوم مادرم برای آن‌ها جالب بوده و تا حدی آن قسمت‌ها را دوست دارند که می‌گویند در بعضی جاها با آن گریه کرده‌اند. در جاهایی هم رگه‌ای از طنز وجود دارد. البته طنز این کتاب نسبت به سایر نوشته‌های من خیلی کمتر است چون اتفاقات سخت و غم‌انگیز است. در بخش مربوط به اسارت نیز پنج روز اعتصاب غذا بیشتر مورد توجه قرار گرفته و برای آن‌ها قابل توجه بوده که چطور نوجوان‌ها توانسته‌اند چنین کار بزرگی بکنند.
 
چطور شد که برای صدام نامه نوشتید؟
زمانی که در کاخ صدام با او دیدار کردیم، گفت شما را آزاد می‌کنم به شرطی که وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدید، برایم نامه بنویسید. من هم بعد از فارغ‌التحصیلی نامه‌ای نوشتم که در مطبوعات چاپ شد. چون آن زمان ارتباطی بین ما و عراق نبود، نمی‌دانم نامه به دست او رسیده بود یا نه. اما این نامه تأثیر فرهنگی خود را گذاشت و در برنامه‌های تلویزیونی هم از من دعوت می‌شد آن را بخوانم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها