چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۲
حماسه‌های پس از شاهنامه کُپی و یا تکرار شاهنامه نیستند

علیرضا قیامتی، استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «تأثیر شاهنامه بر دیگر حماسه‌های ملی» می‌گوید: سایر آثار حماسی به هیچ وجه کپی و یا تکرار شاهنامه نیستند؛ بلکه، روایتگر نکاتی هستند که در شاهنامه به آنها پرداخته نشده و یا فردوسی نخواسته این نکات را به شاهنامه وارد کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در خراسان رضوی، شاهنامه درون ناآرام و دردمند دهقان‌زاده نجیبی است که نمی‌تواند نظاره‌گر خاموشی ستاره بخت ایران و مرگ آزادگی و راستی باشد. در زمانه‌ای که میهن‌دوستی کم‌فروغ و افتخارات شکوهمند ملی به فراموشی سپرده شده بود؛ این شاهنامه بود که الهام‌بخش بسیاری از حماسه‌های ملی و دمیدن روح میهنی در تاروپود زندگی ایرانیان شد.

کتاب «تأثیر شاهنامه بر دیگر حماسه‌های ملی» نوشته علیرضا قیامتی، استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان مشهد، ضمن معرفی هریک از منظومه‌های ملی پس از شاهنامه، میزان و نوع تأثیرپذیری این حماسه‌ها از شاهنامه را واکاوی کرده است و به این نتیجه رسیده که حماسه‌های ملی، علی‌رغم تأثیرپذیری‌های انکارناپذیر از شاهنامه، به هیچ‌روی سراسر تکرار داستان‌ها و بازآفرینی اسطوره‌های شاهنامه به شمار نمی‌آیند؛ بلکه، زوایای ارزشمندی را که از دیده حکیم طوس پنهان مانده یا به‌گزینی شده یا مجال سرودن آن فراهم نیامده را هم به تصویر در آورده‌اند.

این کتاب شامل یک مقدمه و پیش‌گفتار و پس از آن، پنج فصل اصلی است. در قسمت مقدمه و پیش گفتار به وجود تاثیرپذیری، اشتراک و افتراق بین حماسه‌ها پرداخته شده است. پس از آن و در نخستین بخش کتاب، موضوع گنجینه‌ی اخلاق مطرح شده است. در بخش دوم، دکتر قیامتی سیمای بانوان در حماسه را ترسیم کرده و به معرفی «بانوگشسب» و «زربانو» به عنوان دختران دلیر رستم پرداخته است. در ذیل همین بخش از کتاب، کتاب «بانوگشسب نامه» به عنوان تنها حماسه‌ی ایرانی که یک زن قهرمان آن است، به مخاطب معرفی می‌شود. بخش سوم کتاب تاثیر شاهنامه بر دیگر حماسه‌های ملی به سوگند در ادب فارسی اختصاص دارد. قیامتی در بخش چهارم کتاب خود در رابطه با سوگواری در متون حماسی، نکاتی که در شاهنامه ذکر نشده است را بیان می‌کند و در بخش آخر کتاب نیز به کهن الگوهای حماسی می‌پردازند.
 

دکتر علیرضا قیامتی، شاهنامه پژوه و استاد دانشگاه در جدیدترین اثر خود به سراغ متون حماسی رفته که کمتر به آن‌ها پرداخته شده است و به خاطر نام بلند و پرآوازه‌ی شاهنامه، کمتر کسی از این آثار یاد کرده است.

به مناسبت انتشار این کتاب، به گفت‌وگو با دکتر علیرضا قیامتی نشستیم تا از علل مغفول ماندن سایر آثار حماسی و پهلوانی و سرآمدی شاهنامه مطلع شویم. آنچه در ادامه می‌خوانید شرح این گفت‌وگو است.

به نظر شما مهم ترین علل کم‌توجهی و یا حتی بی‌توجهی به حماسه‌های ملی بجز شاهنامه چیست؟

 بزرگ‌ترین دلیل کم‌اقبالی نسبت به کتب دیگر، بزرگی شاهنامه است. شاهنامه در زمان خود دهان به دهان بین مردم روایت می‌شد و نقل تمام مجالس و محافل بود. شاهنامه در میان مردم رواج داشت و کسی نمی‌توانست این کتاب را از مردم جدا کند.

در این مورد سوال اساسی این است که آیا وجود یک اثر بزرگ و شاخص کافی است؟ وجود آثار درخشان متعدد و منظومه‌های بزرگ عرفانی و غنایی این مسئله را رد می‌کند. هر اثر نکات منحصر به فرد خود را دارد و شاید بسیاری از کتب حماسی رگه‌هایی از شاهنامه را در خود داشته باشند؛ اما، این درست نیست که تمام آثار پس از شاهنامه را تقلیدی از شاهنامه و بدون هویت مستقل بدانیم.

دلایل دیگری نیز برای عدم استقبال شایسته از کتب دیگر وجود داشت. به طور مثال پس از شاهنامه، کم‌توجهی به فرهنگ ایرانی و احساسات ملی گسترش یافت؛ همچنین شاهنامه‌ستیزی و ایران‌ستیزی آغاز شد و حتی شعرای دربار غزنویان در مذمت شاهنامه شعر می‌سرودند.

دلیل دیگری که می‌توان برای این مسئله برشمرد این است که ما بسیاری از اسناد را نمی‌شناسیم. به طور مثال حدود پانزده هزار نسخه‌ی ناشناخته‌ی خطی به زبان فارسی در هند وجود دارد که به دلایلی همچون بی‌توجهی ما به نسخ خطی خارج از ایران و سختگیری طرف هندی، تا به حال در دسترس نبوده است؛ البته، در حال حاضر همکاری خوبی با وزارت خارجه صورت گرفته است و می‌توان به ادامه‌ی این همکاری امیدوار بود.

و آخرین علت مغفول ماندن سایر کتب حماسی را می‌توان تمرکز بیش از حد بر روی اطلاعات تاریخی یک اثر دانست. هرچند نباید از شناخت صاحب یا صاحبان یک اثر غافل شد؛ اما، نمی‌توان تنها به دلیل شک در نسبت دادن یک اثر به یک شاعر یا نویسنده، آن را کنار گذاشت. در حال حاضر نام بسیاری از شعرا برای ما مشخص نیست و به طور مثال نمی‌دانیم «سام نامه» را دقیقا چه کسی سروده است؛ اما، می‌توان تنها به خاطر این شک از کل این اثر چشم پوشی کرد و آن را کنار گذاشت؟
 
علت محبوبیت شاهنامه بین مردم آن زمان چه بود و چرا سایر آثار حماسی در محبوبیت بین مردم، نتوانستند به جایگاه شاهنامه برسند؟

 شاهنامه زندگی انسان و به ویژه زندگی ایرانی را در ابعاد جهان شمول خود بیان کرده است. این کتاب در زمان خود برای مردم افسانه نبوده و بسیار باور پذیر بوده است. مردم شاهنامه را روایت زندگی و زمانه‌ی خود می‌دانستند و از مطالعه و خواندن آن لذت می‌بردند. از طرفی محبوببیت فردوسی در میان عوام، دانشمندان و حتی دربار به حدی بود که تمام این طبقات اجتماعی از شاهنامه استفاده می‌کردند. همچنین هیچ نکته و مسئله‌ای در زندگی نبود که ما به ازای آن در شاهنامه موجود نباشد. شما تمام عرصه‌های زندگی بشری را می‌توانید در شاهنامه مشاهده کنید. موضوعاتی مانند نیایش، آئین رزم، سیاست، کشورداری، احساسات ملی، دانش و پزشکی در شاهنامه مطرح شده است و همین موضوع باعث شده است که شاهنامه، بزرگ‌ترین خردنامه‌ی جهان و بزرگ‌ترین کتاب صلح به شمار بیاید.
 
همانطور که در صحبت‌های ابتدایی خود بیان کردید، گاهی اوقات عدم اطمینان نسبت به نویسنده و سراینده‌ی یک اثر، باعث نادیده گرفتن آن می‌شود. اما در جامعه شاهد ماندگاری آثاری از شعرا هستیم که بسیاری از مردم با وجود مشخص بودن نام سراینده، او را نمی‌شناسند و تنها شعر شاعر در خاطره‌ها مانده است. با توجه به این موضوع، به نظر شما تا چه اندازه اهمیت دارد که نویسنده‌ی یک اثر را بشناسیم؟

یکی از آسیب‌های حال حاضر در حوزه‌ی ادبیات، پرداختن افراطی به این موضوع است. وقتی پژوهشگری در انتساب یک سروده به فردی شک دارد، آن سروده را به کل کنار می‌گذارد و دیگر از آن مطلب استفاده نمی‌کند، در حالی که مهم‌ترین ویژگی یک متن خوب، مفهوم آن است. اگر متنی مفاهیمی ارزشمند را به ما منتقل می‌کند، نباید به خاطر تردیدهایی که در مورد نویسنده‌ی آن داریم، تمام متن را کنار بگذاریم و از مفاهیم ارزشمند آن استفاده نکنیم.
 
انگیزه شما برای نوشتن این کتاب از کجا نشات می‌گیرد و با چه هدفی تصمیم به نگارش این کتاب گرفتید؟

من از اوایل دوران دانشجویی به شاهنامه گرایش بیشتری داشتم. این دوست داشتن از روی هیجان کاذب نبود و هنوز هم معتقدم که شاهنامه حرفی برای گفتن دارد. من در طی حماسه پژوهی‌هایی که داشتم؛ به نسخه‌ای از «برزونامه‌ی» کهن که از هند آمده بود، دسترسی پیدا کردم و با مطالعه‌ی آن متن متوجه غنای ادبی آن شدم و به نظرم آمد که این چنین متون نباید مغفول بمانند و دیگران نیز باید بهره‌مند شوند. در دوره‌ی دکترا، درسی با نام شاهنامه و دیگر حماسه‌ها وجود دارد که دانشجویان باید این درس را بگذرانند؛ اما، حتی در این درس هم تمرکز عمده و جدی بر روی شاهنامه است و خیلی به دیگر متون پرداخته نمی‌شود. این نکته درست است که حماسه‌های پس از شاهنامه، نشانه‌هایی از این کتاب را در آثار خود دارند؛ اما، به هیچ وجه نمی‌توان آن آثار را کپی و یا تکرار شاهنامه دانست. حماسه‌های پس از شاهنامه روایتگر نکاتی بودند که در شاهنامه به آن پرداخته نشده بود. فردوسی یا نخواسته این نکات را به شاهنامه وارد کند و یا حتی ممکن است بعضی نکات از دید او پنهان مانده باشد و دیگران توانسته باشند به آن بپردازند.
 
در بین آثار حماسی که بررسی کردید، کدام یک را نزدیک‌تر به شاهنامه می‌دانید و دلیل این انتخاب شما چیست؟

 هرچند که بسیاری از افراد «گرشاسب نامه‌» اثر اسدی توسی را بزرگ‌ترین تقلید از شاهنامه‌ی فردوسی می‌دانند؛ اما، به نظر من «برزونامه» متنی بسیار قوی است و از همه به شاهنامه نزدیک‌تر است. در قسمتی از «گرشاسب نامه» به مسائل خارق‌العاده پرداخته می‌شود و داستان‌ها و روایت‌های بیگانه در این کتاب وجود دارد؛ اما، «برزونامه» در روح و محتوا به شاهنامه بسیار نزدیک است. «برزونامه» با بیان نکات اخلاقی، پرداختن به روح گنجینه‌ی اخلاق، بازآرایی صحنه‌های حماسی، روایت‌های بیگانه‌ی بسیار کم، واژه‌های دخیل بسیار ناچیز و روایت پهلوانی‌ها حول محور ایران، به شدت با شاهنامه قرابت دارد و متنی ارزشمند محسوب می‌شود.
 
به عنوان آخرین سوال، مهم ترین چالش‌های خود در حین نگارش کتاب و پس از آن را بیان کنید.

در کنار مشکلات مربوط به بخش نشر کتاب مانند گرانی کاغذ که وجود دارد؛ در بخش نگارش نیز چالش‌هایی برای من وجود داشت. مهم‌ترین چالش این پروژه، تصحیح نسخه‌های خطی بود که به دست ما می‌رسید. نسخه‌های خطی که از شبه قاره‌ی هند به دست من می‌رسید، تصحیح مشکل‌تری داشتند و وقت بیشتری را باید صرف مطالعه‌ی این متون می‌کردم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها