دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۰
«آخرین سفر جوجه‌اردک زشت» ما را وارد ذهن هانس کریستین اندرسن می‌کند

مترجم رمان «آخرین سفر جوجه‌اردک زشت» -که به زندگی و چگونگی خلق داستان‌های هانس کریستین اندرسن می‌پردازد- معتقد است؛ این رمان علاوه‌بر جذابیت‌هایی که دارد، می‌تواند به برقراری ارتباط بسیار عمیق‌­تر مخاطب با مجموعه افسانه­‌های این نویسنده دانمارکی کمک مؤثری کند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-بیتا ناصر؛ شاید دور از واقعیت نباشد که بگوییم همه ما بارها و بارها مخاطب داستان‌های نویسنده سرشناس دانمارکی و خالق افسانه‌هایی چون «جوجه اردک زشت» بوده‌ایم؛ داستانی که خالق آن یعنی هانس کریستن اندرسن، گفته است آن را براساس زندگی خودش نوشته است. استیگ دالاگر در کتابی با نام «آخرین سفر جوجه­‌اردک زشت» به تشریح زندگی، مرگ و چگونگی شکل‌گیری داستان‌های اندرسن پرداخته؛ کتابی که با ترجمه شقایق قندهاری و از سوی نشر ثالث منتشر شده و در کمتر از یک‌ ماه به چاپ دوم رسیده است. قندهاری معتقد است «آخرین سفر جوجه‌­اردک زشت» شناخت تازه‌ای از اندرسن ارائه می‌دهد و مخاطب را با ریشه و منشأ نهان در پس شکل­‌گیری برخی از آثار اندرسن و روند خلق برخی از افسانه­‌های مطرح او آشنا می‌کند.
 
کتاب «آخرین سفر جوجه‌اردک زشت» نوشته استیگ دالاگر -که به بخش‌هایی از زندگی هانس کریستین‌ اندرسن می‌پردازد- چندی‌ قبل با ترجمه شما از سوی نشر ثالث منتشر شده است. کمی درباره این اثر، ویژگی‌هایش و چند و چون آن بگویید.
خب راستش می‌­شود خیلی مفصل درباره­ این اثر صحبت کرد؛ شاید برای شروع بتوانم بگویم که ترجمه بسیار پرچالش، متفاوت و البته بسیار آموزنده‌­ای برای خودم بود؛ ضمن این­که تصور می­‌کنم مطالعه این اثر ادبی برای تمام علاقه­‌مندان هانس کریستین اندرسن جذاب باشد و تجربه تازه­ای را برایشان به ارمغان بیاورد. نشر ثالث چند سال پیش ترجمه این اثر را به من پیشنهاد کرد و من به دلیل تعلق‌­خاطری که به افسانه‌­های اندرسن داشتم، با علاقه ترجمه را شروع کردم، اما خب به دلایلی پس از چند ماه ترجمه را کنار گذاشتم، و دوباره پس از وقف‌ه­ای طولانی به سراغ ادامه ترجمه رفتم و این‌بار بیش از یک سال با این رمان زندگی کردم تا سرانجام ترجمه نهایی شد.

دربازه زمانی که این رمان در آن شکل می‌گیرد، اندرسن در بستر بیماری است و به همین‌خاطر، فضای رمان قدری سنگین است. این مساله بر روحیه خود من خیلی اثر گذاشت و گاهی واقعا نمی­‌توانستم سر ترجمه­‌اش بنشینم و مجبور بودم از آن فاصله بگیرم. ولی خلق فضایی که حین ارائه تصویری واقع­‌بینانه از مرگ، تلاش حیرت­‌انگیز، امید و ناامیدی‌­های مستمر این شخصیت فراموش­‌نشدنی را ترسیم می‌­کند، آن را به اثری منحصر به فرد بدل کرده است. فکر می‌­کنم پس از مطالعه این کتاب نگاه­مان به افسانه‌­های خالقشان هم تغییر کند و این‌بار با نگاه ژرف­‌تری هریک از افسانه­‌های هانس کریستین آندرسن را بخوانیم. 
 
اندرسن در طول رمان، در بستر مرگ و درگیر رویا و توهم حاصل از مصرف مورفین برای کاهش دردهای فراوانش است. این‌جاست که دالاگر در سفری اعجاب‌انگیز واکاوی در زندگی نویسنده دانمارکی را آغاز می‌کند. با توجه به این‌که کتاب درباره زندگی شخصیتی حقیقی و در فضایی حقیقی‌ است، دالاگر از چه ویژگی‌هایی برای روایت، شخصیت‌پردازی و فضاسازی داستانش بهره برده است؟
دالاگر با ظرافت، مهارت و استادی از عناصر داستان‌­نویسی بهره برده است؛ برای مثال می­‌توانم به رفت و برگشت­‌های زمانی-به عنوان یکی از ارکان اصلی این اثر- اشاره کنم. اگرچه روایت این سفر در واپسین روزهای زندگی آندرسن آغاز می‌­شود، و همین امر با حس اندوهی عمیق همراه است؛ دالاگر موفق شده فضایی را خلق کند که در آن به خوبی تجربه‌­های خوب و بد، امیدواری در حین ناامیدی، کوشش بی‌­وقفه در حین نداشتن چشم­‌اندازی روشن، و ایمان به کسب موفقیت در لایه‌­های زیرپوستی داستان به تصویر کشیده شده است. به نظرم دالاگر با یک طرح داستانی منسجم و روشن، و اشراف به ابعاد مختلف زندگی اندرسن، این اثر داستانی را نوشته است؛ رمانی که باورپذیر است و بسیار اثرگذار، تصویرهای ماندگاری را در ذهن مخاطب به وجود می‌­آورد و تا مدت­‌ها خواننده را درگیر خودش می‌­کند. شخصیت­‌هایی که بر روند زندگی اندرسن تأثیر داشته‌اند- خواه اثری مثبت و سازنده و خواه اثری منفی- به شیوه­‌‌ای ملموس و باورپذیر و همه‌جانبه توصیف شده­‌اند که همین امر باعث می‌­شود این افراد دیگر صرفاً در حد شخصیت‌­های داستانی باقی نمانند و حضورشان معنای دیگری پیدا کند. 
 
اغلب مخاطبان آثار هانس کریستین اندرسن، کمتر اطلاعی از زندگی شخصی او دارند. دالاگر در این کتاب تا چه میزان به مخاطبان در شناخت اندرسن کمک می‌کند؟
 ما در «آخرین سفر جوجه­‌اردک زشت» با روند خلق برخی از افسانه‌­های مطرح او آشنا می‌­شویم که همین از ویژگی‌­های جذاب این رمان است. در این کتاب مخاطب به شناخت کاملاً تازه­‌ای از نویسنده­‌ای می‌­رسد که پیش از این فقط با افسانه­‌هایش آشنا بود؛ و تصور می‌­کنم همین موضوع موجب می‌­شود نگاه خواننده به افسانه­‌های اندرسن- به‌­خصوص آن‌­هایی که در این رمان به آن‌­ها اشاره شده- تغییر کند و با بینش دیگری افسانه‌­ها را بخواند؛ که این اتفاق مثبتی است.

دالاگر سرگذشت خلق برخی از آثار اندرسن را با جزئیات داستانی روایت کرده؛ که این امر بدان سبب جالب است که ریشه و منشأ نهان در پس شکل‌­گیری برخی از آثار اندرسن به‌خوبی آشکار می‌شود و من فکر می‌کنم با توجه به ماندگاری جهانی و ارزش والای آثار اندرسن، این رمان حتی به برقراری ارتباط بسیار عمیق‌­تر مخاطب با مجموعه افسانه­‌های او کمک مؤثری کند. 
 
استیگ دالاگر با اتکا به مغزی که حالا دیگر متوهم شده، داستانش را روایت می‌کند. نویسنده از چه فاکتورهایی برای جذابیت، خلاقیت و داستان‌پردازی رمان بهره برده است؟
 درست است که مغز اندرسن متوهم شده، اما با توجه به سیر روایت داستانی که با رفت و برگشت‌های زمانی مستمر همراه است، دالاگر با دقت و با جزئی‌­نگری عجیبی به زندگی آندرسن و خاطراتی که -با تمام تلخی­‌ها و شیرینی‌­هایشان- اکنون مدام به ذهنش هجوم می‌­آورند، می‌­پردازد، که همین امر باعث شده ما با یک داستان ساده خطی ملال­‌آور مواجه نشویم؛ ضمن این­که اتفاقاً به خاطر همین ساختار روایی، آندرسن بخش‌­های برجسته و تعیین‌­کننده­ زندگی‌­اش را بهتر به یاد می‌­آورد. هم­چنین دالاگر موفق شده ما را وارد ذهن و خصوصی­‌ترین افکار اندرسن کند تا تصویر روشنی از دنیای درونی، روحیه بسیار حساس و ایمان و اعتقادش داشته باشیم و در نهایت با ابعاد گوناگون زندگی این فرد در دوره زندگی پر فراز و نشیبش آشنا شویم. 
 
آیا می‌توان این رمان را علاوه بر آنکه اثری داستانی است، به عنوان رمانی در حوزه زندگینامه معرفی کرد؟
بله، منتقدان برجسته­ دنیا هم این اثر را در میان رمان‌­هایی معرفی کرده­‌اند که موفق شده ابعاد خاصی از زندگی آندرسن را به تصویر بکشد. در واقع بسیاری از منتقدان باور دارند که این رمان بهترین اثر داستانی است که تاکنون زندگی آندرسن را به صورت جامعی روایت کرده است. گویا پیش از این نویسندگان دیگری هم کوشیده­‌اند در قالبی زندگی آندرسن را شرح بدهند، اما به نظر می­‌رسد که تاکنون، و طبق گفته بسیاری از منتقدان جدی، این اثر حق مطلب را درخصوص آندرسن به خوبی ادا کرده است و به زندگی­ وی پرداخته است. 
 
دالاگر نویسنده و نمایشنامه‌نویس پرکاری‌ست که چندین اثر از او در سطح بین‌المللی ترجمه و یا روی صحنه رفته است. «آخرین سفر جوجه اردک زشت» تا چه میزان مورد توجه مخاطبان جهانی قرار گرفته و چه تاثیراتی داشته است؟
به نظر می‌­رسد بسیاری از مخاطبان حرفه‌­ای ادبیات داستانی، و به‌طور مشخص کسانی که از دوره­ کودکی­‌شان خاطراتی از نویسنده­ دانمارکی و مطرح افسانه‌­های جاودان جهانی دارند و به هر شکلی با این افسانه‌­ها مأنوس هستند، با شیفتگی و علاقه این اثر داستانی را مطالعه کنند؛ چون همیشه آشنایی با زندگی شخصی و خصوصیات افرادی که به هر طریق و بهانه­‌ای می‌شناسیم، جذاب است و البته این رمان هم به خوبی توانسته کنجکاوی‌­های خوانندگان را در این مورد برطرف کند و حتی به بسیاری از سوال‌­ها و ابهاماتی که درباره­ چگونگی خلق آثار و زندگی نویسنده مطرح بود، با جزئیات پاسخ بدهد؛ و بدیهی است که وقتی این اتفاق به واسطه­ یک اثر داستانی رخ می‌­دهد، اثرگذاری بهتری دارد و خواننده هم با علاقه بیش­تری اثر پیش روی خود را می­‌خواند و تحت تأثیر قرار می‌­گیرد.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها