یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ - ۰۷:۰۰
فردیت برای نویسندگان نسل سوم ارجحیت دارد تا اجتماع

 نویسنده و مدرس پیشکسوت داستان‌نویسی معتقد است نویسندگان حال حاضر که نسل سوم نویسندگان را در ایران تشکیل می‌دهند، برخلاف نویسندگان نسل اول و دوم، بیشتر به درونیات و فردیت خود توجه دارند، نه به اجتماع و خصوصیات اجتماعی آن. او در تشریح فضای غالب بر آثار داستانی دهه‌های اخیر می‌گوید: «نسلِ سومِ نویسندگان به خاطر آن‌که از جامعه و مسائل اجتماعی سرخورده شدند، به بازتاب درونیات خود روی‌ آوردند. در نتیجه، داستان‌هایی نوشته می‌شود که بیشتر شخصی، عاطفی و درونی‌اند و در آن‌ها مسائلی چون عشق بیشتر مطرح است...»

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- بیتا ناصر: جمال میرصادقی، نویسنده، محقق و مدرس پیشکسوت ادبیات داستانی، معتقد است نویسندگان نسل‌اول (از مشروطه تا 1331) و نسل دوم (از 1332 تا 1357) در برابر مسائل اجتماعی موضع خود را داشتند؛ یا موافق بودند و یا مخالف که البته بیشتر مخالف، منتقد و انتقادگر بودند و نظر و اندیشه خود را بیان می‌کردند.
 
 یکی از مسائل مورد بحث در خلق آثار ادبی، همواره نسبت آن‌ها با جامعه و اتفاقاتی است که نویسنده را دربرمی‌گیرد. شما سال‌هاست که در جلسات چهارشنبه‌های داستان، داستان‌نویسی تدریس می‌کنید. نسبت و نگاه نویسنده به پیرامون و جامعه‌اش را چطور تبیین می‌کنید؟

ببینید؛ در کشور 85‌میلیون نفر جمعیت داریم که از این تعداد شاید 50‌هزار نفر قدرت خلاقه داشته باشند و از این تعداد نیز کسانی که می‌توانند از قدرت خلاقه خود استفاده کنند، شاید به تعداد دو برابر انگشت‌های دست باشد. این‌ها افرادی هستند که می‌توانند این قدرت خلاقه را درونی کنند؛ در نتیجه آ‌ن‌ها نسبت به هر حادثه‌ای که با آن مواجه می‌شوند، قادرند بازتاب آن را بنویسند. البته من در کلاس‌هایم چنین نویسنده‌هایی داشته و دارم. در مقابل و در دسته دوم افرادی را داریم که این قدرت را ندارند و نمی‌توانند از درونیاتشان بنویسند.

اجازه بدهید کمی بیشتر این مساله را توضیح دهم؛ وقتی شما در برابر مساله‌ای خوشحال و یا بدحال می‌شوید، یک بازتاب درونی دارید که برای افراد مختلف این مساله متفاوت است و خصوصیتی که در افراد ظاهر می‌شود، با دیگران فرق می‌کند. بعضی از افراد نمی‌توانند در این بازتاب وارد شوند؛ به همین خاطر با کلماتی چون خوششان آمد و یا بدشان آمد، این مساله را بروز می‌دهند. در مقابل افرادی را داریم که می‌توانند وارد بازتاب درونی شوند. این گروه نسبت به حوادث مختلفی که رخ می‌دهد، بازتاب خاص خودشان را دارند. آن‌ها می‌توانند داستان‌های واقعی و خیالی را به خوبی بنویسند.
 
در توضیح این مساله باید بگویم که دو نوع داستان داریم؛ داستان واقعی و خیالی. تمام خصوصیات در داستان واقعی روان‌شناختی است؛ اما در داستان‌های خیالی، خصوصیات روان‌شناختی وجود ندارد. کسانی می‌توانند داستان‌های واقعی -و نه داستان واقع‌گرا- بنویسند که وقتی واقعه‌ای برایشان رخ می‌دهد، قادر باشند درونیاتشان را بروز دهند. البته آن‌ها حتی می‌توانند داستان‌های خیالی که اصلا خصوصیت روان‌شناختی ندارد را به خوبی بنویسند.
 
در گذشته تعداد هنرجوهایم در جلسات داستان‌نویسی‌ 25 تا 35 نفر بودند؛ اما در حال‌حاضر این تعداد به 10-11 نفر رسیده است. من حالا در کلاس‌هایم هنرجوهایی دارم که از قدرت خلاقه بهره‌مند هستند و می‌توانند داستان‌های واقعی و خیالی بنویسند. زهرا نادری و فرخ‌لقا نوایی بروجنی که از هر دو آثاری هم منتشر شده است، از جمله آن‌هایند.
 
برخی از منتقدان معتقدند ما در دهه 30، 40 و حتی 50، نویسندگانی داشتیم که پیوندشان با اجتماع، بسیار پررنگ بود؛ در حالی که این ارتباط در دهه‌های اخیر، کمرنگ شده است. تحلیل شما از این ماجرا چیست؟
اندیشه‌های اجتماعی هم یک نوع بازتاب روحی دارد و در داستان‌های واقعی نمود پیدا می‌کند. همان‌طور که گفتم؛ داستان‌های واقعی همگی خصوصیات روان‌شناختی دارند که شامل داستان‌های انتقادی نیز می‌شوند. اگر نویسنده‌های ایرانی را در سه گروه دسته‌بندی کنیم که این دسته‌بندی را زمانه مشخص کرده است، نسل اول از زمان مشروطیت تا سال 1331، نسل دوم از سال 1331 تا انقلاب و نسل سوم، بعد از انقلاب تا زمان حال را شامل می‌شود.
 
نویسندگان نسل اول که عبارت بودند از هشت نویسنده؛ یعنی محمدعلی جمال‌زاده، صادق هدایت، صادق چوبک، بزرگ علوی، به آذین، سیمین دانشور، جلال آل‌احمد و ابراهیم گلستان، داستان‌هایشان اجتماعی بود. همه این نویسنده‌ها مساله اجتماع برایشان اهمیت ویژه‌ای داشت و بیش از این‌که خودشان را در کارهایشان ببینیم، خصوصیات اجتماعی را مطرح می‌کردند.
 
در نسل دوم، 31 نویسنده داشتیم که در آثار آن‌ها نیز خصوصیات اجتماعی قوی بوده و مانند نویسندگان نسل اول، کمتر به فردیت، خصوصیات فردی و خودشان پرداخته‌اند و در آثارشان بیشتر به مسائل اجتماعی می‌پرداختند. البته که مساله فردیت هم در آثارشان وجود داشت، اما آن چیزی که در داستان‌های نسل اول و دوم داستان‌نویسی به صورت عام مطرح بود و حرف اول را می‌زند، جامعه و خصوصیات اجتماعی‌ است. در واقع نسل اول و دوم از این منظر، مشترک بودند. آن‌ها در برابر مسائل اجتماعی موضع خود را داشتند؛ یا موافق بودند و یا مخالف که البته بیشتر مخالف، منتقد و انتقادگر بودند و نظر و اندیشه خود را بیان می‌کردند.
 
اما نسلِ سومِ نویسندگان به خاطر آن‌که از جامعه و مسائل اجتماعی سرخورده شدند، به بازتاب درونیات خود روی‌ آوردند. بنابراین در این دوره، داستان‌ها بیشتر به سمت نویسنده بازگشته و به درون توجه دارد؛ در نتیجه، داستان‌هایی نوشته می‌شود که بیشتر شخصی، عاطفی و درونی‌اند و در آن‌ها مسائلی چون عشق بیشتر مطرح است؛ در صورتی‌ که در دو نسل ابتدایی، با وجود این‌که این موارد در آثار داستانی وجود داشت، اما مساله اصلی توجه به مسائل اجتماعی بود. البته در نسل سوم و با همین ویژگی‌ها نویسنده‌های بسیار خوبی داریم که از نمونه‌های درخشان این نسل می‌توان در خانم‌ها به فریبا وفی و منیرو روانی‌پور و در آقایان به کاوه فولادی‌نسب اشاره کرد.

درمجموع؛ فرقی که میان نسل اول و دوم نویسندگان با نسل سوم وجود دارد، گذر از مسائل اجتماع از نسل اول و دوم و بازتاب به درون در نسل سوم است. در نتیجه در نسل سوم توجه به خصوصیات فردی از خصوصیات اجتماعی، پررنگ‌تر است.
 
ارزیابی شما از داستان‌نویسی امروز ایران چیست و آثاری که منتشر می‌شوند را در قیاس با آثار نویسندگان نسل اول و دوم، چگونه می‌بینید؟

داستان‌هایی که از زمان مشروطیت به این طرف خلق شدند، عمدتا داستان‌هایی عام بودند وبه اصطلاح، خیلی رو بودند. منظورم از داستان، قصه نیست؛ چراکه تاریخچه قصه به قبل از دوران مشروطیت بازمی‌گردد و بیشتر شامل نقل وقایع بوده و بازتاب روحی ندارد؛ اما امروز با داستان‌هایی روبه‌رو هستیم که به صورت داستان کوتاه (حادثه‌ خاصی را برجسته می‌کنند)، رمان (شخصیت‌های مختلف در آن مطرح می‌شوند که با یکدیگر درگیر می‌شوند و جریان‌های اجتماعی به آن‌ها ورود می‌کند)، یا ناولیت (که در آن هم حادثه است و هم شخصیت‌ها مطرح‌اند؛ مانند کتاب «پیرمرد و دریا » اثر همینگوی که هر دو مطرح هستند) نوشته می‌شوند که هرکدام تعریف خود را دارند و با یکدیگر متفاوت‌اند.

اتفاقی که در آثار نویسندگان نسل سوم رخ داد، این بود که آن‌ها خصوصیات شخصی و فردی را در ارجحیت قرار دادند و این خصوصیت را به صورت عام مطرح کردند. نسل سوم نویسندگان، قطعا قدرت نویسندگی نویسندگان نسل اول و دوم را ندارند. کاری ندارم کدام ارزشمند است و کدام می‌ماند؛ این بحث بسیار مفصلی است. البته در داستان‌نویسی امروزمان هم معدود نویسندگانی هستند که چنان قدرتی دارند که البته آن‌ها هم بیشتر به خود و فردیت می‌پردازند.
 
با شیوع همه‌گیری کرونا، نظر بسیاری از مخاطبان به آثار شناخته‌شده با موضوع بیماری‌های همه‌گیری جلب شد؛ آثاری چون «طاعون» از آلبر کامو و «کوری» از ساراماگو. با توجه به تاثیرات اجتماعی فراوانی که کرونا به همراه داشته و در جهان به اصلی‌ترین چالش‌ جوامع تبدیل شده است، این معضل چه بازتاب‌هایی می‌تواند در آثار نویسندگان داشته باشد؟

ما در مواجهه با مفهوم مرگ، سه مرحله داریم که یکی معناست؛ یعنی خودِ مرگ، دومی درونمایه است که انواع مرگ را بازگو می‌کند و سومی حادثه، که چگونگی انواع مرگ را مشخص می‌کند. کرونا که امروز با آن سروکار داریم، دوره‌ای دارد و در نهایت دوره‌ آن طی شده و به پایان می‌رسد؛ مثل طاعون یا وبا و دیگر بیماری‌هایی که حالت همه‌گیری دارند. حالا اگر داستانی بنویسیم که در آن زمانِ حاضر مورد توجه قرار گیرد و فقط به همین دوره و بیماری بپردازیم، موضوع داستان دیگر جنبه عام نخواهد داشت و جنبه خاص پیدا می‌کند؛ مگر این‌که به طرق مختلف جنبه عام به آن بدهیم؛ برای مثل بگوییم کرونا مرضی است که آدم‌ها را عوض کرده یا نوع مرگ را عوض کرده و آن‌ را به عنوان نماد مرگ در نظر بگیریم. می‌شود در این‌باره صحبت کرد؛ اما اگر صرفا به مساله کرونا و بازتاب‌های آن بپردازیم، موضوع خاص است.

مرگ یعنی نیستی. اگر خاص کرونا و این بیماری را در نظر بگیریم، این موقتی است؛ اما از جنبه عام بودن آن، مانند عوارضی که ایجاد می‌کند؛ مثل جداکردن آدم‌ها از یکدیگر، و آن را فاجعه‌ای در نظر بگیریم، این مسائل جنبه‌های عام به موضوع می‌دهد. در جنبه خاص، کسی که کرونا می‌گیرد، یا زنده می‌ماند و یا می‌میرد؛ ولی در جنبه عام، هر حادثه‌ای بازتاب روحی دارد و این بازتاب، اگر در آدم‌ها و روحیه‌ها نشان داده شود، به صورت عام مطرح می‌شود. و به‌نظر من داستان همیشه دنبال جنبه عام ماجراست.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها