دوشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۷
توجه به ظرافت‌ها و پشت‌پرده‌های جنگ در ادبیات دفاع مقدس

فاطمه دولتی گفت: روح جوانمردی و توجه‌کردن به حقوق یک انسان در جنگ و ادبیات جنگ ما در مقایسه با دیگر ملل بیشتر دیده می‌شود. از طرفی ادبیات کشور ما به یک ظرافت‌هایی پرداخته و به پشت‌پرده‌هایی توجه کرده که شاید در کشورهای دیگر دیده نمی‌شود. مثلاً درباره همسران و مادران شهدا در کشور ما بیشتر پرداخته شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «راز سربند» تألیف فاطمه دولتی، روایتگر زندگی سردار شهید علی‌اکبر جمراسی است که از سوی انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است. علی‌اکبر جمراسی، سوم فروردین‌ 1347 در روستای تلخاب اراک به‌دنیا آمد. او مانند بسیاری از همسالانش خود را به‌‌عنوان نیروی داوطلب به جبهه رساند، اما با سابقه 85 ماه حضور در خط مقدم شهید نشد.

شهید جمراسی همراه دیگر دوستانش واحد اطلاعات سپاه قم را سروسامان بخشید و توسعه داد. او که در تفحص شهدا نقشی پررنگ داشت، سال 1390 در آستانه بازنشستگی برای مأموریتی به سردشت اعزام شد و طی عملیات تروریستی گروهک پژاک به شهادت رسید.

با فاطمه دولتی، نویسنده کتاب «راز سربند» به گفت‌وگو پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 
نوشتن از زندگی شهدا کار ساده‌ای به‌نظر نمی‌رسد. چطور شد تصمیم گرفتید درباره شهید علی اکبر جمراسی بنویسید؟
علاقه من به نوشتن از شهدا، به دوران کودکی و نوجوانی من برمی‌گردد. مادرم به‌شدت به شهدا ارادت داشت و مقید بود به اینکه آخر هفته‌ها به مزار شهدا برود. اردوهای راهیان نور شرکت می‌کرد. این علاقه و ارادت به شهدا از همان موقع در درون من شکل گرفت. پس از اینکه نوشتن زندگی‌نامه شهید به من پیشنهاد شد با اینکه می‌دانستم این کار سختی‌های خودش را دارد، اما انجام دادم و بدین ترتیب نمک‌گیر سفره شهدا شدم و هردفعه وقتی تحت‌تأثیر سختی‌های کار قرار می‌گرفتم با خودم می‌گفتم دیگر تا مدتی این کار را انجام نمی‌دهم، اما این‌قدر اتفاقات شگفت‌انگیز و خوب حین کار و بعد از آن پیش می‌آمد که دوباره به این وادی برمیگشتم.
 
در مورد نوشتن از شهید علی‌اکبر جمراسی باید بگویم ما یک‌سری شهید داریم که شهید دفاع مقدس محسوب می‌شوند، برخی شهید انقلاب و یک‌سری شهدای مدافع حرم هستند؛ یعنی اگر بخواهیم به مردم بگوییم شهدا را نام ببرید، این سه دسته را معرفی می کنند. در‌صورتی‌که هستند افرادی که جزو این سه دسته نیستند، اما شهید محسوب می‌شوند و در سال‌های اخیر هم شهید شده‌اند و کارهای بزرگی انجام داده‌اند که ما از آن‌ها بی‌خبر هستیم.

شهید علی‌اکبر جمراسی چنین نمونه‌ای بود. شهیدی که از دوران کودکی با اولین گروهی که به جنگ اعزام می‌شوند، می‌رود و زیرنظر شهید چمران در ستاد جنگ‌های نامنظم کار خود را شروع می‌کند و حدود 85 ماه در جنگ تحمیلی نقش داشته و جنگیده و بعد از آنکه برمی‌گردد با کمک دوستانش اطلاعات سپاه قم را تشکیل می‌دهد و بعد هم در تفحص بسیار فعال بوده و در شرایطی که نزدیک به بازنشستگی‌اش بود، در عملیاتی که به سردشت می‌روند، حین پاکسازی این مناطق از لوث وجود گروهک تروریستی پژاک به علت برخورد خودرو با مین به شهادت رسیدند. همه ویژگی‌هایی که بیان کردم، باعث شد که من زندگی‌نامه شهید علی‌اکبر جمراسی را برای نوشتن انتخاب کنم.


جمع‌آوری اطلاعات و مصاحبه‌ها به چه صورت انجام شد؟ کار نوشتن این کتاب چه مدت طول کشید؟
قرار بود کار پس از نهایی‌شدن ابتدا در کنگره شهدای اطلاعات ارائه شود. یک‌سری از اطلاعات آرشیوی از سوی بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس و بخش فرهنگی قم در اختیار ما قرار گرفت. بخشی از مصاحبه‌ها که از پیش گرفته شده بود و به‌صورت دست‌نویس تحویل من داده شده بود. من نیز برای تکمیل‌کردن این اطلاعات، چندین جلسه با همسر، دختر و پسر شهید مصاحبه کردم. دو جلسه هم با مادر، خواهر و برادر شهید به گفت‌وگو پرداختم.
 
یکی از سختی‌های کار نگارش کتاب «راز سربند» این بود که مادر شهید اصلا فارسی متوجه نمی‌شدند و نمی‌توانستند فارسی پاسخ دهند و خواهر شهید نقش مترجم را بازی می‌کرد، سؤالات من را از مادر می‌پرسید و پاسخ را به من منتقل می‌کرد. همچنین سراغ چند نفر از دوستان شهید هم رفتم و مصاحبه‌های آن‌ها و صحبت‌های خانواده شهید که جمع‎‌آوری شد، شروع به نگارش کتاب کردم. نگارش اولیه این کتاب 6 ماه زمان برد، البته کار بازنویسی کتاب نیز دو ماه به طول انجامید.

از کرامات شهید علی‌اکبر جمراسی برایمان تعریف کنید؟
وقتی درباره زندگی شهید تحقیق می‌کردم، یکی از دوستان شهید تعریف می‌کرد که ما در منطقه عملیاتی به یک وضعیت بحرانی رسیدیم که سلاح بسیار کم بود و پاتک دشمن بسیار سنگین بود. ما منتظر بودیم که برای ما نیروی کمکی برسد و علی‌اکبر برای اینکه اطراف را سرکشی کند، بدون اینکه به کسی خبر بدهد از گروه جدا ‌شد و رفت تا اطراف را بررسی کند، چون جزو واحد اطلاعات عملیات سپاه بودند و مستقیم در منطقه حضور داشتند. وقتی به آن منطقه می‌رود ناگهان یک عراقی از پشت‌سر، اسلحه را روی شقیقه‌اش می‌گذارد و می‌گوید باید تسلیم شوی، من تو را به اسارت گرفتم و حالا به سمت نیروهای بعثی حرکت می‌کنی و آنجا به حسابت می‌رسیم. شهید هم با توجه به اینکه می‎دانست هیچ‌کس اطلاع نداشت که او کجاست و اسلحه هم همراهش نبوده، ترس همه وجودش را فرا می‌گیرد، روی دو زانو می‌نشیند و با خود می‌گوید حتما کارم تمام است یا اسیر می‌شوم یا به شهادت می‌رسم.
 
در همین حین ناگهان کلامی از امام علی(ع) در گفت‌وگو با فرزندش به ذهنش می‌رسد که «در برابر دشمن چون کوه استوار باش و جمجمه‌ات را به خدا بسپار»، گویی این جمله به قلب ایشان الهام می‌شود و به خودش می‌گوید خدایا من می‌خواهم این جمله را اینجا استفاده کنم و تو به واسطه این کلام امیرالمؤمنین(ع) به داد من برس. در همین حین به چشمان بعثی زل می‌زند و این جمله را چند بار در دلش می‌گوید و آرام‌آرام مشاهده می‌کند که بعثی انگار که ترسیده باشد اسلحه را می‌اندازد و به‌جای اینکه به سمت بعثی‌ها فرار کند به سمت نیروهای ایرانی فرار می‌کند و علی‌اکبر تفنگ را برمی‌دارد و کسی را که می‌خواسته خودش را اسیر کند به اسارت درمی‌آورد و برای گرفتن اطلاعات تحویل نیروهای ایرانی می‌دهد. همرزمان شهید می‌گویند ما نیز آن اسیر را نگه نداشتیم و آزادش کردیم که برگردد. این نشان‌دهنده اعتقاد و ایمان شهید جمراسی است.


از سختی‌هایی که در راه نوشتن کتاب برایتان پیش‌آمد بگویید؟
بزرگ‌ترین و مهم‌ترین سختی که در طول نوشتن کتاب برای من پیش آمد، این بود که آقای جمراسی جزو شهدای اطلاعات عملیات بوده و اطلاعات عملیاتی‌ها کلا اطلاعات در اختیار نویسنده قرار نمی‌دهند و اطلاعات بسیار کمی در اختیار من بود. یعنی افراد معمولا یا حاضر نبودند صحبت کنند یا اطلاعات کمی در اختیار من می‌گذاشتند. حتی همسر و خانواده شهید بعد از شهادت متوجه شده بودند که پدرشان چه درجه‌ای دارد.
 
دوری از بزرگ‌نمایی و بزرگ‌گویی درباره شهدای دوران دفاع مقدس همواره یکی از مطالبات جدی رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است، برای مصونیت از این اتفاق چه اقداماتی انجام داده‌اید؟
معتقدم شهدا در عین‌حال که بسیار انسان‌های بزرگوار و والامقام با پشتکارهای افسانه‌ای و ایمان‌های درخشان بودند، ولی نقاط ضعفی هم داشتند و خیلی اوقات مانند ما و افراد دیگر دچار لغزش شدند. همیشه سعی کردم که در زمان مصاحبه درباره نقاط خاکستری، لغزش‌ها و جاهایی که می‌دانم ممکن است شهید رفتاری را از خودش بروز داده باشد که حُسن نباشد، سؤال کنم، چون خیلی وقت‌ها شخصی که از او سؤال می‌کنید، معمولا خوبی‌های شهید را می‌گوید. مصاحبه‌گر باید توجه داشته باشد که از آن طرف ماجرا هم بپرسد. مثلا اینکه آیا جایی بود شهید عصبانی شود؟ یا شهید فریاد بزند؟ این سؤال‌ها کمک می‌کند که هم نویسنده شهید را بهتر بشناسد و هم وقتی این موارد را در متن خودش پیاده کند، باعث می‌شود مخاطب هم به نویسنده اعتماد کند و بداند که نویسنده بی‌طرف بوده و هر آنچه که از شهید گفته شده و واقعیت زندگی شهید بوده را منتقل کرده نه اینکه یک شخصیت روتوش‌شده را بیان کند.

تفاوت جنگ ایران و ادبیات جنگ ایران با جنگ‌های دیگر ملل و ادبیات آنان را در چه می‌دانید؟
از آنجا که جنگ کلا یک اتفاق فرامرزی است و در بسیاری از ملت‌ها رخ داده و خیلی از بخش‌های جنگ و ادبیات جنگ به انسان‌ها پرداخته است، پس می‌شود گفت که فصل مشترکی بین ادبیات و جنگ ما و ادبیات و جنگ کشورهای دیگر وجود دارد، اما مهم‌ترین تفاوتی که من حس می‌کنم وجود دارد این است که در کشورهای دیگر وقتی در مورد جنگ‌هایی که داشتند، می‌خوانیم بیشتر با روحیه ملی‌گرایی و عرق افراد به وطن و اینکه نمی‌خواستند استقلالشان را از دست بدهند به این موضوع پرداخته می‌شود و خیلی وقت‌ها فقط پیروزی به هر قیمتی ارزشمند بوده است، اما در جنگ ما یک جنگی به ما تحمیل شد و ما شروع‌کننده جنگ نبودیم و فقط بخاطر دفاع از خود و میهن‌مان و ارزش‌هایمان وارد میدان شدیم و تفاوت بنیادی که حس می‌شود این است که ما در کنار آن نگاه ملی و ارزش‌های دفاع از وطن، ارزش‌های دینی را هم مدنظر قرار دادیم؛ یعنی همان استعانت از خدا گرفتن در دعاها، وضو گرفتن رزمندگان وقتی می خواستند به عملیات بروند، نماز شب‌هایشان، زیارت عاشورا خواندن‌ها و ... همه این‌ها در کنار هم یک روح دینی و معنوی به جنگ ما بخشیده است.
 
از طرفی ارزش فقط پیروزی نبوده، یعنی ما در همین کتاب به خاطراتی برمی‌خوریم که می‌خواهند تیرباری را از یک بعثی بگیرند و به هیچ طریقی نمی‌توانند، درنهایت به این نتیجه می‌رسند که از داخل کانال به‌گونه‌ای بعثی را زخمی کنند که بتوانند تیربارش را بگیرند. یک نفر تیرچه بلوکی پیدا می‌کند و وقتی می‌خواهد آن‌را به طرف بعثی پرتاب کند و سر بعثی را نشانه بگیرد، آقای جمراسی می‌گویند سرش نه، پای او را بزنید. درست است او دشمن ماست، اما قرار نیست ما او را به شکل ناجوانمردانه بکشیم. این روح جوانمردی و توجه‌کردن به حقوق یک انسان و گرامی‌داشتن یک اسیر در جنگ و ادبیات ما بیشتر دیده می‌شود. از طرفی ادبیات کشور ما به یک ظرافت‌هایی پرداخته و به پشت‌پرده‌هایی توجه کرده که شاید در کشورهای دیگر دیده نمی‌شود. مثلا درباره همسران و مادران شهدا در کشور ما بیشتر پرداخته شده است، از این جهت که زنان در سایر کشورها خودشان به‌عنوان نیروی جنگی حضور داشتند و مبارزه می‌کردند.


از نظر شما خاطرات دفاع مقدس باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟
خاطرات دفاع مقدس باید چند ویژگی داشته باشد؛ اول اینکه صادقانه باشد. دوم، تکراری نباشد. سوم، طوری بیان شود که برای مخاطب جذابیت داشته باشد. چهارم اینکه سانسور نشده باشد، یعنی این‌گونه نباشد که نویسنده قسمتی که دوست داشته باشد بیان کند و هر جا که فکر می‌کند به صلاح نیست، حذف کند. البته باید یک‌سری تمهیدات سنجیده شود، اما اینکه همه‌چیز روتوش شود، کار درستی نیست.
 
اثر جدیدی در دست نگارش دارید؟
یک اثر جدید در دست نگارش دارم که به‌زودی منتشر می‌شود. کار دفاع مقدسی نیست. در مورد مادربزرگ امام زمان(عج) و دوران غیبت صغراست که امیدوارم مخاطبان این رمان را بخوانند و بپسندند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها