چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۰
بحران «مقدس‌سازی» گریبان‌گیر روایت‌های جنگی ما شده است

بحران «مقدس‌سازی»، سال‌هاست گریبان‌گیر روایت‌های جنگی ما شده است، تا حدی که حتی صدای فرماندهان و اهالی جنگ هم درآمده و وقتی پای حرف‌هایشان می‌نشینید، گله دارند که این روایت‌ها، اصلا با چیزهایی که ما دیدیم و تجربه کردیم، نمی‌خواند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «به رنگ حبیب»، خاطرات شهید هادی طارمی؛ عضو تیم حفاظتی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به قلم صادق عباسی ولدی در 96 صفحه از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
 
شهید هادی طارمی، متولد سال 1358 در روستای قمچ‌آباد شهرستان ابهر در استان زنجان بود. وی حدود 16 سال در لباس سبز سپاه مشغول به خدمت بود و سال‌ها در تیم حفاظتی شهید سپهبد قاسم سلیمانی حضور داشت.

در ادامه گفت‌وگو با صادق عباسی ولدی، نویسنده کتاب «به رنگ حبیب» را می‌خوانیم.
 
چه شد که موضوع زندگینامه‌ یک شهید مدافع حرم را برای نوشتن انتخاب کردید؟
این اولین کتابی نیست که در این حوزه می‌نویسم. قبلا هم کتاب‌هایی با موضوع زندگینامه‌ شهدای مدافع حرم نوشته‌ام و این کتاب شاید دهمین کتابی باشد که با این محوریت از بنده منتشر می‌شود. با مجموعه‌های مختلفی طی این سال‌ها همکاری کرده‌ام و اولین کتابم، در 18 یا 19 سالگی‌ام منتشر شد. کتابی با عنوان «تو برادر من نیستی»، شامل روایت‌هایی از زندگی شهید محمد تاجبخش بود. به شکل مجموعه خاطره بود و زحمت چاپش را هم انتشارات شهید کاظمی کشیده بود. شروع کار من در این حوزه تقریبا از همان جا بود و تا امروز ادامه پیدا کرد.
 
در نگارش این کتاب با چه سختی‌ها و مشکلاتی روبه‌رو شدید و برای حل آن چه کردید؟
یک مشکل تقریبا میان همه‌ نویسندگانی که از شهدا می‌نویسند، مشترک است. آن هم اینکه ناشر یا خانواده یا حتی خودشان، می‌خواهند هر طور شده کتاب به سالگرد شهید برسد و گاهی این مسأله روی نتیجه‌ کار هم اثر می‌گذارد. در مورد این کار هم کمی عجله وجود داشت، اما خوشبختانه خیلی بر نتیجه، اثر نامطلوبی نگذاشت. دلیلش هم این است که کتاب چندان پرحجم و مفصل نیست.
 
بیشتر کارهایم به شکل مجموعه خاطرات کوتاه است و باور دارم که مخاطب امروز، با وجود رسانه‌های جذابی که جایگزین کتاب شده‌اند، دیگر حوصله‌ خواندن کتاب‌های قطور و طولانی را ندارد. برای همین فقط نقاط عطف و مطالب جالب ‌توجه را در زندگی‌نامه می‌نویسم و از اضافه‌گویی و اطناب پرهیز می‌کنم. کتاب کم‌حجم، هم هزینه‌ تمام‌شده‌اش کمتر است و هم خواننده‌اش بیشتر. البته کارهای خوبی هم انجام شده و نمونه‌ها‌ی بهترش را در کارهای «روایت فتح» می‌بینیم.
 
متأسفانه بعضی نگاه‌های کمیت‌گرا و سازمانی، به این حوزه آسیب زده‌اند و من مصداقش را فراوان دیده‌ام. برخی ارگان‌ها و سازمان‌ها، بیشتر از اینکه به محتوا و مخاطب توجه کنند، به دنبال انتشار کتاب‌هایی پرحجم هستند که نتیجه‌اش خاک خوردن این کتاب‌ها در انبار‌ و اسراف کاغذ و اتلاف بیت‌المال می‌شود.
 
مهم‌ترین ویژگی این کتاب چیست؟
به‌نظرم تمایز کتاب‌های زندگینامه را بیشتر باید در شخصیتی که به آن پرداخته‌شده جستجو کرد، خصوصا اگر به شکل مجموعه خاطره نوشته شده باشد. تمام سعی من این بوده که در عین حفظ ایجاز و جذابیت، به روایت‌های اصلی پایبند بمانم و خاطراتی ارائه دهم که رد پای راوی در آن مشخص باشد و پنجره‌های مختلفی را به این زندگی خاص و منحصربه‌فرد باز کنم که در آن مخاطب، نه از نگاه من، بلکه از نگاه گوینده وارد این زندگی شده و بتواند درباره‌اش قضاوت کند. در مورد این کتاب و شهید طارمی هم با همین دید قلم زدم.
 
شهید هادی طارمی از چندین سال پیش از شهادت حاج قاسم، در کنار ایشان بوده و به قول یکی از همرزمان، در ایشان حل شده بود! اتفاقا نام کتاب هم تلمیحی به همین روایت دارد. نام جهادی حاج قاسم حبیب بود و این بچه‌های محافظ، آن‌قدر رابطه‌شان با ایشان قوی بود، که همرنگ او شده بودند؛ «هم‌رنگ حبیب».


خاطرات بیان‌شده در کتاب چند درصد براساس واقعیت و چه مقدار بر پایه‌ تخیل شما استوار است؟
همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم، این کتاب با عنوان مجموعه خاطرات منتشر شده و هیچ ادعایی مبنی بر داستانی بودن آن وجود ندارد. در نتیجه می‌توانم بگویم تا حدود زیادی براساس اصل روایت‌های راویان نوشته شده و من تلاش کرده‌ام با نثری ساده و روان، روایت‌هایی منسجم از پرده‌های مختلف زندگی شهید طارمی ارائه دهم.
 
درباره‌ جنگ تحمیلی هم اختلاف‌نظرهایی است. برای مثال روایت‌هایی می‌شود که بعدها عده‌ای می‌گویند این روایت تاریخی درست نیست و سند می‌خواهند. درباره‌ مدافعان حرم هم این مشکلات دیده می‌شود؟
اختلاف‌نظر همیشه وجود دارد و کم پیش می‌آید که روایتی کاملا با واقعیت منطبق باشد. اما در مورد زندگینامه‌ شهدا، بیشتر از اینکه اصل روایت مشکل داشته باشد، نوع روایت است که دچار مشکل است. بحران «مقدس‌سازی» سال‌هاست گریبان‌گیر روایت‌های جنگی ما شده است. تا حدی که حتی صدای فرماندهان و اهالی جنگ هم درآمده و وقتی پای حرف‌هایشان می‌نشینید، گله دارند که این روایت‌ها، اصلا با چیزهایی که ما دیدیم و تجربه کردیم، نمی‌خواند!

ک نمونه‌ای که حالا به یاد دارم، از خود سردار سلیمانی است که در نشریه‌ «نگین» چاپ شده بود. بحث درباره‌ تحریف روایت‌ها بود و ایشان گله داشتند از رویه‌های موجود در خاطره‌نگاری شهدا که با واقعیت‌های جنگ نمی‌خواند. واژه‌ رزمنده تبدیل به یک «تیپ» شده؛ یعنی در نظر جوانی که خیلی با این فضا مأنوس نیست، شهدا هیچ فرقی با هم نداشته‌اند و همه اهل نماز شب و دعای کمیل بوده‌اند و زندگی‌شان هم پر بوده از این مسائل. به شوخی گاهی می‌گویم اگر واقعا هدف‌ همین است، خب بیایید یک کتاب خوب بنویسید که در آن همه‌ فضایل انسانی جمع باشد و هر بار به اسم یک شهید چاپش کنید!
 
باید راه نقد باز باشد و دست نویسنده، در نوشتن روایت‌های واقعی باز گذاشته شود. تلاش‌های خوبی هم انجام شده؛ اما هنوز هم می‌بینیم که تنگ‌نظری‌ها، مانع اصلاح روش‌های پیشین می‌شود.
 
اگر قرار باشد عصاره کتاب را در یک جمله جمع و در آن جمله شهید طارمی را معرفی کنید، چه می‌گویید؟
چیزی که در روایت‌ها بیشتر از همه در نظرم آمد، در این سه عبارت خلاصه می‌شود: «عاشق زندگی، همراه و دوست حاج قاسم و محافظی شجاع».
 
در حوزه‌ی ادبیات مقاومت کار دیگری دارید؟
بله. از میان کارهایم می‌توانم به کتاب «جنگ در مرخصی»، «من می‌مانم تو برگرد»، «تنها در باغ زیتون»، «همراهی تا آسمان و می‌شود بمانی؟» اشاره کنم. بیشتر کتاب‌هایم را هم نشر شهید کاظمی و موسسه‌ مبین منتشر کرده که لازم است از زحماتشان تشکر کنم که با وجود مسائل و مشکلاتی که گریبان‌گیر دنیای نشر است، همچنان با انگیزه و انرژی، خالصانه به کارشان ادامه می‌دهند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها