چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۰
چقدر باید آموزش‌وپرورش نقد شود تا تلنگری کوچک به آن وارد شود؟/دلم نمی‌خواهد شعرم در کتاب درسی چاپ شود

بیوک ملکی، شاعر پیشکسوت حوزه نوجوان، می‌گوید: چقدر باید آموزش و پرورش نقد شود تا بالاخره یک تلنگر کوچک به آن وارد شود؟ سال‌هاست صدای همه درآمده اما آب از آب تکان نمی‌خورد.

بیوک ملکی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در راستای تغییرات اعمال شده در آثار مولفان در کتاب‌های درسی گفت: این مورد برای یکی از شعرهای من هم اتفاق افتاده است. البته تغییر نه، انتخاب احمقانه آن کار برای کتاب درسی. امسال این مسئله را متوجه شدم. در ایام کرونا یکی از اقوام ما که معلم است به من پیام داد و خواست تا شعرم را که در کتاب درسی کلاس سوم چاپ شده با صدای خود بخوانم و ایشان در کلاس آنلاین از آن استفاده کند.  وقتی شعر را برای من فرستاد واقعا شوکه شدم. شعری که از سیاه‌مشق‌های من بوده و  در هیچ‌کدام از کتاب‌های من نیست و من در همان دهه شصت آن را کنار گذاشته بودم، بعد از خواندن شعر، از بابت چاپ آن در کتاب‌های درسی از بچه‌ها عذرخواهی کردم. شخصی که این شعر را بدون اجازه من، انتخاب کرده و  در کتاب درسی چاپ کرده، بی‌شک حتی مسائل ابتدایی کار را نمی‌داند.
 
این شاعر پیشکسوت حوزه نوجوان در ادامه بیان کرد: سال‌هاست برای همه سوال است که چه کسی افرادی را که هیچ شناختی نسبت به فرهنگ و ادبیات ندارند، انتخاب می‌کند؟ صدالبته که همان شخص انتخاب‌کننده هم صلاحیت جایگاهی را که در آن قرار گرفته، ندارد.
 
خالق «در پیاده‌رو» با تاکید براینکه یک اثر ادبی و هنری متعلق به خالق‌ آن اثر است، گفت: احدی حق ندارد بدون اجازه و کسب تکلیف از مولف از یک اثر ادبی و هنری استفاده کند، چه رسد به این که بخواهد در آن دست هم ببرد و تغییری در آن ایجاد کند. این ها چه تصوری نسبت به این کار دارند. واقعا چطور فکر می کنند.
 
وی افزود: یادم می‌آید چندین سال پیش عده‌ای از نویسندگان را دعوت کرده بودند برای گفت‌وگو درباره مطالب کتاب‌های درسی. ظاهرا یکی از نویسندگان به این که بی‌اجازه مطالب نویسندگان را استفاده می‌کنند اعتراض کرده بود، معاون وقت آن اداره هم گفته بود که شما باید خیلی هم دلتان بخواهد که مطالبتان در کتاب‌های درسی چاپ شود. این نگاه احمقانه بعضی از مدیران مثلا فرهنگی است و هنوز هم متاسفانه هستند این‌گونه مدیرانی که تصور می‌کنند این کارشان لطف است. این نوع تفکر، تفکر یک آدم بیمار است. و من صریح به این دسته از مدیران اصلی آموزش و پرورش می‌گویم که اشتباه فکر می‌کنید. من به دیگران کاری ندارم. هر کس باید خودش در مورد کارش صحبت کند اما من درباره کارهای خودم می‌گویم که اصلا دلم نمی‌خواهد شعرم در این کتاب‌های درسی که چاپ آن‌ها نقض غرض است، چاپ شود. چاپ شدن شعرها در این کتاب‌هایی که هیچ جذابیتی برای بچه‌ها ندارد، بدون شک به ضرر شاعر و نویسنده است.
 
شاعر «روزهای بادبادک» در ادامه توضیح داد: همان‌طور که گفتم اثر ادبی و هنری متعلق به صاحب آن است و استفاده از آن علاوه بر عرف و اخلاق از نظر قانون هم تعریف شده است و هیچ فرد، نهاد، سازمان یا حتی وزارتخانه‌ای مثل آموزش و پرورش حق ندارد بدون اجازه صاحب اثر مطلبی را از او به چاپ برساند، به‌خصوص که صلاحیتش را هم نداشته باشد. ایشان که این مسائل اولیه اخلاقی و قانونی را نمی‌دانند و رعایت نمی‌کنند چطور در چنین جایگاهی قرار گرفته‌اند و خودشان را مدعی فرهنگ می‌دانند؟ نفس بودنشان در این پست‌ها ضد فرهنگ است.
 
به گفته این شاعر و منتقد ادبی، بعضی افرادی که مطالب کتاب‌های درسی را تدوین می‌کنند، شناختی نسبت به اینکه این کتاب‌ها باید چه هدفی داشته باشند، ندارند. مثلا اینکه وظیفه کتاب فارسی یا ریاضی چیست؟ کسی که می‌خواهد کتاب فارسی را تدوین کند اولا باید زبان فارسی را بداند، ادبیات فارسی را به خوبی بشناسد و بداند که کتاب فارسی وظیفه‌اش زبان‌آموزی است.

وقتی می‌بینیم بعضی از شعرهای کتاب‌های فارسی- حالا از جذابیت و قوت شعری و خیلی از مسائل دیگر شعر هم که بگذریم، نه به این معنی که این موارد نباشد، چون مهمترین مسئله سلامت زبان در شعر است- وقتی خیلی از شعرهای چاپ شده، اشکال‌های اولیه زبانی دارند به چه معناست؟ یعنی این که انتخاب کننده و سفارش دهنده و خلاصه کل مجموعه از ابتدای کار که انتخاب شعر است تا زمانی که کتاب چاپ می‌شود، در این مورد شناخت نداشته‌اند و یک نفر نبوده که بگوید این شعر مناسب چاپ نیست، آن هم در کتاب درسی. آن‌وقت ما چطور باید توقع داشته باشیم که بچه‌ها به شعر و داستان و مطالعه علاقه‌مند شوند؟
 
ملکی در ادامه بیان کرد: به قول قیصر امین‌پور، وقتی وارد صفحه اول کتاب‌ها می‌شویم انگار وارد ساختمان پزشکان شده‌ایم. برای جمع‌آوری مطالب کتاب درسی باید کارشناس این کار باشد و این که کسی فقط مدرک دکتری داشته باشد کافی نیست. چرا هنوز شعر «باز باران با ترانه» بر سر زبان‌هاست؟ واقعا تا به حال یکی از این افرادی که مطالب کتاب‌های درسی را تهیه می‌کنند به این مسئله فکر کرده‌اند؟ بعید می‌دانم.
 
خالق «بوق سگ» افزود: کسی که این شعر را انتخاب کرده، ادبیات و کتاب و دانش‌آموز را خوب  می‌شناخته.  او از بین شاعران بزرگی که آن زمان مطرح بوده‌اند مانند هوشنگ ابتهاج، شفیعی کدکنی، شاملو، سهراب و اخوان ثالث، فروغ و خیلی از شاعران مطرح دیگر، سراغ شاعری رفته که خیلی از این‌ها پایین‌تر بوده و شاعر مطرحی هم در حد ایشان نبوده، و بیشتر هم شعر بزرگسال کار می‌‌کرده تا کودک و نوجوان. چطور رفته سراغ این شاعر و از بین شعرهای او چنین شعری را انتخاب کرده است؟

وی در ادامه بیان کرد: چون دانش و اطلاعات لازم را نسبت به کودک، ادبیات کودک و آموزش داشته و توانسته شعری را انتخاب کند که بعد از گذشت سالیان سال‌ هنوز زنده است. آن‌وقت ما الان از فلان نوجوان شاعر می‌پرسیم «تو که شعر می‌گویی چرا شعرهای فلان شاعر بزرگ معاصر را نمی‌خوانی؟» جواب می‌دهد «شعرش را در کتاب فارسی خوانده‌ام و خوشم نیامده.» این حاصل تفکر احمقانه اشخاصی است که می‌گویند خیلی هم دلتان بخواهد کارتان در کتاب درسی چاپ شود. من به شخصه دلم نمی‌خواهد آقای معاون وزیر! که الان معلوم نیست کجایید و مشغول خراب کردن چه کاری.
 
ملکی خاطرنشان کرد: کسی که دست در نوشته نویسنده می‌برد و می‌خواهد شخصیت آن قصه را به زور نماز خوان کند، حتما آدم صادقی نیست. این کار یک ریاکاری مشخص است. چطور سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی تا به‌حال نرفته پژوهش کند که علت علاقه بچه‌ها به کتاب دینی در قبل از انقلاب چه بوده و علت بی‌علاقگی‌شان نسبت به کتاب‌های بعد از انقلاب چیست؟ چقدر باید آموزش و پرورش نقد شود تا بالاخره یک تلنگر کوچک به آن وارد شود؟ سال‌هاست صدای همه درآمده اما آب از آب تکان نمی‌خورد.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها