پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹ - ۱۰:۰۴
یکی از زیربناهای ساختاری شعر آتشی طبیعت و بومی‌گرایی جنوبی است

بشیر علوی، نویسنده، پژوهشگر، آتشی‌پژوه و منتقد بوشهری معتقد است که شعر آتشی نمونه اصلي انعكاس جغرافياي طبيعي و محلي جنوب است. وي آنچنان با اين تصوير‌ها انس دارد كه بوي تقليد در ايماژهايش حس نمي‌شود، هر چه هست، مالِ خودِ اوست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر، امروز ۲۹ آبان‌ماه برابر است با سالگرد درگذشت منوچهر آتشی، شاعر، روزنامه‌نگار و مترجم جنوبی که با سرودن اشعاری نغز، به جنوب در شعر امروز هویت داد و دورنمایی از اقلیم، زندگی و مردمان این اقلیم را با چاشنی حماسه در آینه کلامش منعکس کرد. این شاعر متولد دوم مهرماه ۱۳۱۰ در دهرود شهرستان دشتستان (استان بوشهر) بود که در ۷۴ سالگی پس از گذراندن یک دوره بیماری، در ۲۹ آبان ۱۳۸۴ در بیمارستان سینای تهران درگذشت و بنا بر وصیتش، در بوشهر به خاک سپرده شد. آتشی چند روز قبل از مرگش در مراسم چهره‌های ماندگار به‌عنوان چهره ماندگار ادبیات معرفی شده بود.

این شاعر از جرگه شاعران نیمایی به‌شمار می‌رفت که متمایل به سمبولیسم اجتماعی بود. آتشی با پرداختن به مطرودها در شعر، ایجاد واژه‌های جدید و امروزی، به‌کارگیری و ساخت فعل‌های ترکیبی تازه، نگاه دیداری به فرم و ساختار شعر و... تحولی در در شعر پدید آورد. از این شاعر نیمایی و سپیدسرا، چندین دفتر شعر به یادگار مانده است که عبارتند از: «آهنگ دیگر»، «آواز خاک»، «دیدار در افق»، «وصف گل سوری»، «گندم و گیلاس»، «زیباتر از شکل قدیم جهان»، «چه تلخ است این سیب»، «حادثه در بامداد»، «غزل غزل‌هاي سورنا»، «اتفاق آخر»، «خلیج و خزر» و...

بشیر علوی، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی در خصوص نقش آتشی در معرفی شعر جنوب به خبرنگار ایبنا گفت: زنده‌یاد آتشی به گونه‌ای مشخص و معلوم، قدرت و قوُت شعر جنوب را در پایتخت معرفی کرد. پیش از این، توانایی داستان‌نویسی نویسندگان جنوبی با نوشته‌های افرادی مانند چوبک و ... در پایتخت به گوش‌ها رسیده بود که آتشی با نهایت استادی، آهنگ شعر جنوب را هم در این میان به رخ کشید و برای آن هویت قائل شد. وی با نبوغ ذاتی خود در ترسیم طبیعت و زبان قدرتمند جنوب نقش مؤثری ایفا کرده است.
 

 
وی همچنین در ادامه به هویت‌بخشی جنوب در شعر آتشی اشاره و بیان کرد: زمانی که اولین دفتر شعری آتشی با نام «آهنگ دیگر» سال ۱۳۳۹ به چاپ رسید، از آنجا که این دفتر بدون درنظر گرفتن رفتارهای فردی که «منِ فردی» را در پی داشت، با نهایت هنرنمایی به عاطفه اجتماعی پرداخته بود و مسیر افرادی مانند شفیعی، فروغ، شاملو و اخوان را در چاپ اولین دفتر طی نکرده بود؛ مسیری که هر چهار شاعر مذکور، پشیمان شده و در گفته‌ها و نوشته‌های متعدد از دفترهای اولیه خود که برتری و بسامد فردی در پی داشت، اظهار پشیمانی کرده و در نهایت بر آنها نام‌هایی شبیه «آهنگ ها فراموش شده» و ... گذاشتند.

علوی افزود: از آنجا که آتشی این مسیر را نرفت، فروغ فرخزاد گفته بود که من به نخستین دفتر آتشی غبطه می‌خورم که این‌چنین پخته، سرزنده، واقعی و به‌روز سروده و چاپ شده است. این، یعنی هویت‌بخشی به شعر خود. از گونه دیگر، پردازش به طبیعت وحشی جنوب و همراه و همسو کردن این طبیعت با زیبایی‌های ادبی و قرار دادن این مؤلفه‌ها در یک جریان نوستالژی، چیزی است که با این قدرت و تمثیل  تنها در شعر آتشی یافت می‌شود. بدیهی است شاعر به خودی خود هویت‌ساز نمی‌شود، بلکه این شعر و متن شاعر است که به شاعر هویت می‌دهد و او را در سکویی قرار می‌دهد که از قبل و به بعد در اختیار خودِ وی است و بس. شعر آتشی از این امتیاز و دارندگی برخوردار است که او را به شاعری هویت‌ساز تبدیل کند، چیزی که مورد اختلاف هیچ‌کدام از آتشی‌شناسان نیست.
 
 
نویسنده کتاب «نیم‌قرن شعر بوشهر»، شعر آتشي را شعر راستين معاصر دانست و گفت: معاصر به اين معنا كه شاعر مي‌داند در چه زماني زندگي مي‌كند و ازاين‌رو به‌صورت مجرد و مستقل به فنون و صناعات ادبي نمي‌انديشد، بلكه اين صناعات خود به خود طبيعي‌ترين صورت خود را در سطور شعر او باز مي‌تابانند و به عبارت ديگر، اوج هنر شاعر معاصر در پوشاندن فنون و صناعات است و نه در نشان دادن آنها؛  بنابراين آتشي در ایماژها، از تصاویر محلي و بومي بهره‌ها برده است. البته «صبغه اقليمي» تنها به مسائل جغرافيايي محدود نمي‌شود و اندك اندك مسائل زندگي طبقاتي و نوع فرهنگ‌هاي شاعران را نيز در بر خواهد گرفت. قدرت تخيل در به‌‌كارگيري ایماژ، هيجاني كامل به شعر مي‌دهد تا احساس‌ها و تجربيات مختلف و منطبق با زمان‌ها و مكان‌ها در يك لحظه و در يك جمله جمع شود و پلي سازد بين ظاهر و باطن كلام.

به گفته وی، آتشي براي اينكه بيان کند كه در اين عصر صنعت‌زده هيچ آشنايي وجود ندارد، مي‌سرايد: «هيچ لبي وا نمي‌شد به درودي»؛ وی دوست دارد شاعران ديگر را پناه دهد و پناه‌دهنده نااميدان و عاشقان باشد: «روح غريب مجنون هر شب/ با آهوان خسته بسيارش/ در بي‌حصار خلوت من خواب مي‌كند/ وزچشمه‌سار روشن رويايش/ نخل خيال خرم ليلي را سيراب مي‌كند».

این منتقد ادبی در خصوص بازتاب اندیشه‌های سیاسی آتشی در کلامش تصریح کرد: انديشه‌هاي سياسي آتشي گاهي به صورت كنايه در شعرش مطرح مي‌شود: «روزي كه ما پياده شديم، اين‌جا/ ديگر پلنگ زاگرس از نعره افتاد».

وی ادامه داد: آتشی در دفتر «غزل غزل‌هاي سورنا» عشق را با عاطفه‌ اجتماعي گره مي‌زند و هر دو را در تصویری مي‌نشاند: «خودكار و عكس هر دو سوختند.» در کل آتشي با استفاده از تصوير‌هاي جنوبي و محلي به صور خيال شعر خود اصالت مي‌دهد و آن را بر پايه اصولي خاص كه همان بهره‌گيري از فضاسازي‌هاي جنوب است، بنا مي‌نهد. در حقيقت ايماژهاي او «مال خودش و آب و خاك خودش بود» (بهروز جلالی، «جاودانه زيستن، در اوج ماندن»، ۱۳۷۵:۲۲۲). در واقع آتشي نمي‌توانست از صبغه و صورت اقليمي خود فرار كند، نمي‌توانست اشعارش را با اين ايماژ‌ها نيافريند چون وي زاده گرما، نخل، شرجي و گندمزار‌ها بود.

علوی تاکید کرد: شعر آتشی نمونه اصلي انعكاس جغرافياي طبيعي و محلي جنوب است. وي آنچنان با اين تصوير‌ها انس دارد كه بوي تقليد در ايماژهايش حس نمي‌شود، هر چه هست، مالِ خودِ اوست. وقتي شعر«ظهور» را مي‌آفريند از دردها و زخم‌هايي تصويرسازي مي‌كند كه تمام فضاي جنوب را در بر گرفته و تمامي مردم «دشتستان» با اين فضا و تصوير‌ها آشنايند. اين رنگ و بوي جنوبي كاملا  در شعر وی حس مي‌شود و از ويژگي هميشه شعر آتشي است: «مثل قنات‌هاي فراوان آب/ از تپه‌هاي بلند گزدان/ بر پهنۀ بيابان جاري كند».

وی با بیان اینکه آتشي در دفتر دوم خود «آواز خاک» هماهنگي و تناسب صور خيال را با مضمون و عاطفه  تا حد اعلاي خود مي‌رساند و تا آنجا که مي‌توان برخي از اشعارش را با شعرهاي خوب نيما مقايسه کرد، تاکید کرد: در اين دفتر نيز صور خيال شعر او از طبيعت و اقليم محلي و بومي جنوب سرچشمه مي‌گيرد و شاعر مي‌كوشد تا با استفاده از صور خيال موجود در زندگي محلي خود، مضمون‌هاي بديعي را تقويت بپرورد و بيافريند: «بر لبان خيس ما/ با پچ‌پچي مشکوک/ داستان از آسمان پاک آينده ست/ و سرود کودکان ما به گندمزار دشتستان/ و طنين بوسه/ اين سوگند بي‌ترديد» يا «مي‌رفتم و تلاطم نخلستان‌هاي انبوه «دالکي»/ پرهاي سبز رسته بر تنه خشک زاگرس».

علوی ادامه داد: در دفتر «آواز خاک» که دومین دفتر شعر آتشی است، هماهنگی و همگونی تشبیهات با عاطفه و مفهوم شعر بسیار زياد است تا آنجا که می‌توان آن را از بهترین‌های شعر معاصر دانست و همچنین «می‌توان برخی اشعارش را با شعرهای خوب نیما مقایسه کرد» (سیدمهدی زرقانی، چشم‌انداز شعر معاصر ايران- 1394 :603). دو امتیازی که در برخي از اشعار این دفتر یافت می‌شود – اقلیمی بودن و همگونی با عاطفه – وقتی در یک شعر متبلور می‌شود، تصویری زیبا می‌آفریند؛ برای مثال: «قصر بزرگ خورشید/ در ملتقای آب و افق/ آتش گرفته است».

نویسنده کتاب «ترجمان صبح» در خصوص تصاویر شعری آتشی یادآور شد: تصاویر به کار گرفته شده در شعر آتشي علاوه بر تازگي، تناسب کاملي با عاطفه و مفهوم شعر دارد، به‌طور مثال تمامي ايماژهايي از گونه استعاره که در شعر «ظهور» از دفتر «آواز خاک» به کار گرفته شده است، علاوه بر اينکه طراوت و تازگي خود را داراست، کاملا با مفهوم شعر که ظلم و ستم شاهان و دردسرهاي «عبدو» و«شبانعلي» است و با رمزي عاشقانه گره خورده متناسب است. در شعر «گذرگاه» از دفتر «آهنگ ديگر» شاعر خود را با همه دردهاي انسان‌ها، جويبارها، پرندگان، رودها، صحراها، چوپان‌ها، حيوان‌ها و قوم‌ها آشنا مي‌داند و همه آنها را درک مي‌کند، ازاين‌رو وقتي استعاره‌اي به کار مي‌برد، کاملا با مفهوم شعر و عاطفه آن تناسب دارد و در خدمت عاطفه است.
 
 
علوی درباره عاطفه موجود در کلام این شاعر جنوبی گفت: آتشی، تقریبا با به کار بردن ۱۷۶ مورد از عاطفه فردی و ۱۴۹۳ مورد از عاطفه اجتماعي و ۴۳۵ مورد عاطفه  بشري، محور عاطفه را در شعر خود به‌خوبي نمايش مي‌دهد و هيچ وقت سعي نكرده كه عاطفه را براي سرگرمي يا تصنع به كار ببرد؛ بلكه همه‌ «من»ها به‌غير از«من» فردي، دل‌مشغولي‌هاي جامعه يا انسانيت است. منوچهر آتشي عاطفه را با كمك تصويرها و ايماژها وآميختگي آن با موسيقي مي‌آفريند؛ يعني همه‌ موارد را در خدمت عاطفه قرار مي‌دهد تا هدف اصلي شعر را كه همان عاطفه است، به‌خوبي شكل دهد.

این نویسنده و پژوهشگر تاکید کرد: در مجموع حركت آتشي به سوي «من» اجتماعي بيشتر است و از اين‌رو، مي‌توان گفت كه قرار گرفتن آتشي در زمره‌ شاعران سمبوليسم اجتماعي كاملا بجا و درست است و اين آمار ثابت مي‌كند كه آتشي تا چه حد دغدغه‌ اجتماع و جامعه را داشته و ناراحتي و غم‌هاي وي را مسائل جامعه او تشكيل مي‌داد و همواره به فكر صعود و ترقي اجتماع و ملت ايران بوده است و بعد از جامعه، انسانيت و بشر را مورد توجه خود قرار داده و به آن پرداخته و جنبه‌ روحي و بشري و انسانيت شعر خود را هم خاطرنشان ساخته است.

وی در ادامه به طبیعت‌گرایی و بومی‌گرایی آتشی اشاره و بیان کرد: پردازش و ترسیم طبیعت جنوب به‌خودی خود خشونت و طبیعت‌گرایی آتشی را در شعر ترسیم می‌کند. بر این اساس، می‌توان گفت یکی از زیربناهای ساختاری شعر وی همین طبیعت و بومی‌گرایی جنوبی است که روح وی این پیوند را با عالم بیرون برقرار كرده است و در هر کجای دفاتر شعری وی می‌توان به این مهم دست یافت. آنجا که شعرش ندای بومی سر می‌دهد تصاویری از دردهای مردان دریا و صحراهای تفتيده و گرم جنوب و جاشوانی روستانشین که با امواج خروشان و سهمگین دست و پنجه نرم می‌کنند، ديده مي‌شود. آتشی بوی زُهم ماهی و خستگی بازوان جاشوان را هم حس کرد و هم دید و هم به آن پرداخت. به فضای زندگی خود دایم سرک می‌کشید و هیچ وقت درد جامعه روستاییاني را که بدنشان از ظلم و ستم خانان به ستوه آمده بود، فراموش نکرد؛ «ده تیر نارفیقان گل کرد/ و ده شقایق سرخ/ بر سینه بستر عبدو گل کرد».

علوی ادامه داد: آتشی از آدم‌ها و سرزمین‌هایی سخن می‌گوید که ما می‌شناسیم، آدم‌هایی که غربت و نابرابری آنها را به ستوه آورده و سرزمین‌هایی که جاي پای اسبان ظالمان در آن طنین‌انداز است. او به هر تجربه‌ای که از جامعه دارد، فقط تماشاگر آن نمی‌شود، بلکه به هر گونه‌ای فریاد می‌زند و در اشعار اجتماعی خود رنج‌ها و سختی‌ها و دشت‌های ویران و قلعه‌های متروک و تحولات سیاسی و اجتماعی را به تصویر می‌کشد و صرفاً خود را مانند تماشاگران به دید صرف مناظر مشغول نمی‌سازد. او اطرافش را می‌بیند و همه قصه‌های پر غصه مردم جنوب را می‌شنود و زندگی سخت روستانشین مردم بوشهر را لمس می‌کند و آن‌گاه با زبانی گاه حماسی و گاه غنایی با صدایی رسا آن‌ها را فریاد می‌زند. اوج این نوع فریادها در شعر «خنجرها، بوسه ها...» متبلور می‌شود و می‌توان آن را اجتماعی‌ترین شعر او دانست.

نویسنده کتاب «نیم‌قرن شعر بوشهر» افزود: اوج خشونت شعر آتشی در نمادهای است که از جنوب مطرح می‌کند؛ نمادهایی مانند اسب «که در شعر آتشی جایگاه خاصی دارد» (علی‌اکبر احمدی، «گذشته‌اي روشن و آينده‌اي تاريک 1386: 7) و این اسب یادآور ایستادگی و مبارزه پهلوانانی از همین خطه است که در یک فضای بیم مرگ و امید زندگي، سلحشورانه دست به اعتراض می‌زدند: «اسب سفید وحشی با نعل نقره‌وار/ بس قصه‌ها نوشته به طومار جاده‌ها/ بس دختران ربوده ز درگاه غرفه‌ها/ اسب سفید وحشی اینک گسسته‌یال/ بر آخور ایستاده غضبناک/ سم می‌زند به خاک».

علوی در پاسخ به این پرسش که برخی آتشی را شاعری بدویت‌گرا می‌دانند، شما با آن موافق هستید، گفت: خیر، چون آتشی جنوب‌گرایی را تا آنجایی در شعرش پیش می‌برد که بسنده عاطفه است و در هیچ بند یا شعری افراط‌گرایی را در این زمینه در پیش نگرفته و نپذیرفته است. نوگرایی‌های امروزی که آتشی را از دام این تهمت برهاند، در شعر او کم نیست. موارد و مولفه‌هایی که جایگاه آتشی را از بدویت می‌رهاند، در شعر وی با گونه‌هایی شبیه هنجارگریزی‌های هنرمندانه و آشنایی‌زدایی‌های دلپذیر معلوم و موجود است. نوگرایی واژگانی و نحوی و ترکیبی و بهره گرفتن از محور فرهنگی موفق و روبه جلو و ترسیم شعر با تصاویر کانکریت و توگراف و نزدیک کردن زبان به زبان امروز و همسو کردن آن با عاطفه مورد نظر خود از جمله مواردی هستند که به گونه‌ای پژوهشی و علمی در شعر آتشی به اثبات رسیده‌اند.

وی ادامه داد: در این زمینه می‌توان به مقالاتی مانند «نوگرایی در شعر آتشی» مندرج در مجموع مقالات همایش انجمن ترویج زبان وادبیات فارسی سال ۱۳۸۹ یزد رجوع کرد که در آن مقاله، نگارنده این سطور، حرکت به سوی نوگرایی در شعر آتشی و نماندن وی در بدویت به اثبات رسیده است.

این منتقد ادبی همچنین در خصوص هنجارشکنی‌های آتشی در ساحت زبان و آفریدن زیبایی‌های کلامی افزود: انحراف از هنجارهای ثابت و گذشته زبان اگر به زیبایی صورت گیرد، می‌تواند در فهم و دریافت عاطفه، بسیار مؤثر باشد. این هنجارگریزی‌ها می‌تواند زبانی یا نحوی یا محتوایی و... باشد. منوچهر آتشی در اشعار خود در زمینه بلاغت و فنون آن، با مهارت تمام نشان داده است که دارای توانایی شگرفی در انحراف از هنجارهای ثابت است. این انحراف‌ها را برای القای دقیق و سنجیده عاطفه به کار گرفته است که در این زمینه به موفقیت قابل تقدیری رسیده است.

علوی با تاکید بر اینکه آتشی یکی از موفق‌ترین شاعرانی است که مهارت خود را در حوزه‌ آهنگ که مركب از چهار موسیقی بیرونی، کناری، داخلی و ‌معنوی است، نشان داده است، تصریح کرد: نگارنده نمی‌خواهد شعر او را از آن مرتبه‌ای که دارد، بالاتر نشان دهد اما اگر از پاره‌ای از شعرهای وی که در دوره‌ فترت شاعری‌اش سروده بگذريم، ‌از شعرهای دوره‌ کمال و بزرگی او نمی‌توان واژه‌ای را حذف کرد؛ زیرا به‌راحتی در روح موسیقی شعر او خلل وارد خواهد کرد.

وی ادامه داد: در انتخاب موسیقی‌ها به قابلیت‌های چندگانه زبان و واژگان نظر داشته و تلاش‌هایش مربوط است به غنی‌سازی موسیقی شعر و انواع آن. آتشی از جادوی موسیقی داخلی آگاه است و در چینش واژگان این موسیقی، ساختاری قوی پدید می‌آورد. از آنجا که حذف یا تغییر جایگاه آن‌ها، ‌غالبا در کل سیستم خلل ایجاد می­کند، ‌البته انسجام ساختارهای موسیقی شعرهای او در همه جا، ‌یکسان نیست ولی زمینه غالب اشعارش از لحاظ موسیقی، در کمال به‌سر می‌برد.

نویسنده کتاب «نیم‌قرن شعر بوشهر» در خصوص آبشخور موسیقی در شعر آتشی گفت: مایه‌های اصلی موسیقی شعر آتشی از کجا نشأت می‌گیرد؟ می‌توان موسیقی شعر آتشی را  با استفاده از یک نمودار دایره‌ای مشخص کرد؛ ‌بزرگ‌ترین قسمت این نمودار مطالعات بیش از حد وی در اشعار فارسي و اروپایی است؛ زيرا همان‌طور که می‌دانیم آتشی به زبان انگلیسی مسلط بوده است.

قسمت دیگر این دایره تأثيرپذيري از هنرهای دیگر؛ مثل نمایشنامه‌نویسی است که آتشی هم به آن علاقه داشته و هم نمایشنامه‌هایی را ترجمه و بازی کرده است؛ مثلا نمایشي که وی نقش بیژن را دارد- قسمت دیگر این دایره علاقه‌ وی به موسيقي نثرهای عارفانه و صوفیانه است که تقریبا وی از دیرباز به این نوع نثرها علاقه نشان داده است. قسمت دیگر این دایره متعلق است به موسیقی نرم و خوش آوای اشعار سعدی، حافظ و فایز دشتي که قسمت کوچک این دایره را به خود اختصاص می‌دهد. مهارت آتشی در حوزه قافیه و ردیف مثال زدنی است، بخصوص در همنشینی کلمات که با مهارت خاص از صنایع لفظی در این زمینه استفاده می‌کند. البته عیار ناب موسیقی شعر آتشی برخورد صادقانه‌‌ای است كه شاعر با زبان شاعري‌اش دارد.

این آتشی‌پژوه ادامه داد: وقتي وي به طرف شعر اجتماعي سياسي روي مي‌آورد، موسيقي شعرش او را همراهي مي‌كند تا انسان و اجتماع را به سطح بالاتري ببرد، به‌خاطر سطح انديشگي خاصي كه در اشعار آتشي وجود دارد، موسيقي شعر او چه در وزن، چه در قافيه، چه در صنايع لفظي و معنوي، خود را تحت تاثير آن انديشيدگي قرار مي‌دهد. يك بررسي آماري معلوم مي‌كند كه تعداد زيادي از ايجازها و موسيقي‌هاي شعر آتشي حاصل نگاه شاعرانه او به طبيعت است و به اين سبب خواننده پي در پي با اين خصيصه مواجه مي‌شود. او درصدد است كه رابطه‌هاي جديد ميان طبيعت اقليمي و بومي با شعرش برقرار سازد كه از چشم شاعران جنوب دور مانده است.
علوی در پایان یادآور شد: جنوب کشور شاید در بسامد و کمیت کمتر به‌شمارش آید؛ ولی آنجا که در رأس قرار گرفته، به‌درستی و عمیق بوده و تا سال‌ها در رأس مانده است. در این زمینه می‌توان به داستان‌نویسان و موسیقیدان‌هایی چون زنده‌یاد همایون خرم اشاره کرد که سال‌ها در راس مانده و خواهند ماند. آتشی یکی از جنوبی‌هایی است که قدرتمندانه و با کمک از هنر و موهبت و تلاش علمی و ادبی، خود را در جایگاهی قرار داده است که خواهد ماند و حتی ذره‌ای نزول نخواهد داشت.
 
 
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها