به گزارش خبرنگار
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قم، فرا رسیدن اربعین حسینی فرصت مناسبی است تا با نویسندگانی که در رابطه با عاشورا و بهویژه پیادهروی اربعین حسینی دست به قلم شدهاند و آثاری تولید کردهاند، گفتوگو کنیم. از این میان «رضا کشمیری» سفرنامه خودش را در قالب «گلولههای داغ» ازسوی انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسانده است. در مورد این کتاب و البته کنگره عظیم پیادهروی اربعین با وی به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
چه شد که به فکر نوشتن «گلولههای داغ» افتادید؟
حدود سه سال پیش بود که در کارگاه نویسندگی استاد فیروزجایی بهصورت مجازی شرکت کردم. کلاس کوتاهی بود اما پایه نوشتن من شد. با تشویق استاد خواندن رمانها و داستانهای شاخص ادبیات ایران و جهان را آغاز کردم. برگزیده شدن در مسابقه کشوری خاطرات تبلیغی و شرکت در کارگاه خاطرهنگاری استاد مرتضی سرهنگی نقطه عطفی شد که من به فکر نوشتن سفرنامه اربعین افتادم و این کتاب حاصل این کارگاه است.
چقدر از تکنیکهای داستاننویسی استفاده کردید و این تکنیکها تا چه اندازه به شما کمک کردند؟
همان مختصری که بلد بودم و امکان داشت، از تکنیکهای داستاننویسی استفاده کردم. شرکت همزمان در کارگاه داستاننویسی استاد عزتیپاک و استاد کفاش کمک بسیاری به من کرد. البته بهنظر من مطالعه رمانها و داستانهای شاخص ادبیات به همراه نوشتن منظم و تمرینهای مکرّر مهمترین نقش را برای نویسنده شدن هر نویسندهای ایفا میکند.
همسفر شما در این پیادهروی خواهرزادهتان بوده است که از نظر ذهنی ناتوان است. این همسفر علاوه بر اینکه در سفرنامه شخصیّت منحصر بهفردی نشان میدهد اما مشقات خودش را هم داشته است. در این رابطه برایمان بگویید.
بله درست است. طبق گفته دکترها خواهرزادهام آقا مهدی به هیچ وجه تعلیمپذیر نیست اما تربیتپذیر است. یعنی باید خوب و بد کارها را بارها و بارها به او متذکر شد تا در دفعات بعد رعایت کند، اما باز هم گاهی خرابکاریهای میکند که حتی قابل گفتن نیست. بهعنوان نمونه یک بار در مشهد داخل حرم گم شد، همینطور سرخود از حرم خارج شده بود و در خیابانهای اطراف حرم میچرخید. با نذر و توسل، خیلی اتفاقی در طرف دیگر حرم پیدایش کردیم آن هم وقتی تند تند راه میرفت و سرش را میخاراند.
چند نمونه از کارهای خندهدار او که بعضی از آنها واقعا دردسرساز است، در کتاب آورده شده است و دیگر اینکه در آن شلوغیهای کربلا و نجف در ایام اربعین، یک لحظه غفلت ممکن بود گم شود و آن موقع پیدا کردنش تقریبا غیرممکن میشد. حرف زدن زیاد و قلقلک دادن مردم بارها دردسر ساز شده است و خندهدار!
به خاطر اینکه کتاب به یک مسئله معنوی میپردازد، ممکن است مخاطب در وهله اول توقع یک اثر جدی را داشته باشد؛ اما میبینیم که موقعیتها و ماجراهای طنزآمیزی در طول روایت خلق میشود. این اتفاق چگونه رقم خورد؟
متن اولیّه سفرنامه، جدی و پر از لحظات معنوی و ناب زائران و خادمان حضرت سیدالشهدا علیه السلام بود که در کارگاه استاد سرهنگی مورد تشویق ویژه ایشان قرار گرفت. در یکی از جلسات، موضوع خواهرزادهام را با ایشان در میان گذاشتم و گفتم ماجراهای طنزآمیز زیادی در مورد این شخصیّت وجود دارد که میتوانم در کتاب بیاورم. ایشان بلافاصله تأیید کردند و گفتند خیلی هم خوب میشود. الحمدلله کسانی که تا به حال کتاب را خواندهاند و بازخورد دادهاند، روی این مسأله تأکید داشتند که با خواندن کتاب هم خیلی خندیدهاند و هم گریه کردهاند. اینکه مومنِ عاشق امام حسین علیه السلام را بخندانی و اشک بر چشمش بیاوری برای من خیلی ارزشمند است و امید دارم که مولایمان گوشه چشمی به من گنهکار کند.