سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۰
نوشتن نقطه آغازی ندارد

الهام سیدحسینی، نویسنده «داستان ضد» معتقد است که برای نوشتن، نقطه آغازی وجود ندارد و او می‌خواهد با نوشتن رمان، واسطه بین نویسنده و مخاطب را کنار بزند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اردبیل، «الهام سیدحسینی»، متولد شهریور 1355 در اردبیل، کارشناس مامایی و نویسنده کتاب‌های «دوست داشتن»، «جای خالی هیجان»، «زبان گنجشک»، «من سلاخ نیستم» و ده‌ها داستان کوتاه‌ دیگر است که در مجلات مختلف به چاپ رسیده است. از این نویسنده اردبیلی به تازگی کتابی با عنوان «داستان ضد» از سوی انتشارات سپهر فروزان در ۱۲۷ صفحه، با قیمت 40 هزار تومان منتشر شده است.
 
وی پیشتر با داستان «نور آفتاب چشمش را می‌زد» برگزیده جشنواره ادبی ققنوس شده بود. این داستان در مجموعه «کجا بودی الیاس» یادمان شهدای غواص که به‌همت مجید قیصری گردآوری شده، به چاپ رسیده است.
 
سیدحسینی در گفت‌وگویی با خبرنگار ایبنا درباره ورودش به جهان داستان، ضمن بیان این نکته که «برای نوشتن، نقطه آغازی وجود ندارد»، گفت: از وقتی به یاد دارم، پایان فیلم‌ها و کارتون‌ها یا داستان‌هایی را که می‌خواندم، آن‌طور که دوست داشتم تغییر می‌دادم.
 
وی افزود: در سال‌های دبیرستان، برنامه‌ای با نام «از نقطه تا تصویر» از شبکه دو پخش می‌شد که به اقتباس‌های بزرگ ادبی می‌پرداخت؛ با این برنامه بود که با ادبیات جهان آشنا شدم و نمایشنامه‌های شکسپیر و دیگر بزرگان تشویقم کرد که من هم نمایشنامه بنویسم؛ نمایشنامه‌ای با عنوان در جست‌وجوی خدا برای اجرای دانشگاهی نوشتم، اما چون اجرا نشد، تصمیم گرفتم به نوشتن رمان روی آورم تا واسطه بین نویسنده و مخاطب را کنار بزنم.
 
سیدحسینی ادامه داد: در همان دوران چند داستان کوتاه و رمان نوشتم که هنوز هم گاهی به آنها سر می‌زنم؛ تا اینکه «دوست داشتن» را نوشتم و تصمیم گرفتم چاپش کنم، چون احساس کردم به آن مرحله‌‌ای از نوشتن رسیده‌ام که بتوانم با مخاطب ارتباط برقرار کنم. بعدتر، «جای خالی هیجان» را نوشتم؛ داستان معلمی که در آغاز جنگ تحمیلی در روستایی مرزی خدمت می‌کند و با شروع جنگ زندگی او، روستاییان، دانش‌آموزان و همه دچار تغییراتی می‌شود.
 
وی اضافه کرد: «زبان گنجشک» نیز داستان محققی است که تلاش می‌کند با علم ژنتیک به مبارزه با بیماری‌ها بپردازد. دخترش را به‌تازگی از دست داده و نگران بیماری پسرش است. همسرش نیز افسردگی دارد اما بزرگ‌ترین مشکل به خود محقق مربوط می‌شود.
 
این داستان‌نویس اردبیلی همچننین درباره کتاب «من سلاخ نیستم» که در سال 98 رونمایی شد، تصریح کرد: این اثر دنیای دیوانه‌واری دارد. بیش از هر چیز رمانی است اجتماعی یا شاید بهتر است بگوییم داستانی است ضداجتماعی که به جراحی‌های زیبایی و توجه زیاده از حد مردم به بدن می‌پردازد. این کتاب اثری علمی - تخیلی است و البته زبان طنزی دارد.

وی در توضیحاتی بیشتر درباره تِم این کتاب یادآور شد: در این اثر، مردمانی شیفته‌ی تَن، به مدد علم توانسته‌اند برای هر نقص فیزیکی یا نارضایتی جسمی، راه حلی بیابند، حتی پا را فراتر گذاشته و دست به نوآوری‌هایی زده‌اند که نامش را گذاشته‌اند تکامل؛ آن هم از نوع نوریختگی. نوریخته‌های بعضاً بسیار عجیب و غریب مثل مرد دراز و کوتاه یا زن ببری، که دستپخت تنوع‌طلبی و اشتهای سیری‌ناپذیر بشر امروزی در عشق به تن، زیبایی و تبدیل شدن به ایده‌آل‌هایشان هستند.
 
نویسنده اردبیلی ادامه داد: این اشخاص البته از واقعیت الهام گرفته شده‌اند. اگر چرخی در فضای مجازی بزنید، می‌توانید خانمی را ببینید که خودش را شبيه ببر کرده یا آقایی که خود را به شکل عروسک باربی درآورده است. «من سلاخ نیستم» در چنین دنیایی روایت می‌شود؛ اجتماعی که خود را با این نوآوری‌ها وفق داده و البته مخالفینی هم دارد. «فنچ» نماینده این گروه است که سعی می‌کند مقابل این بوالهوسی اجتماعی قرار بگیرد و تاوانش را می‌پردازد، اما شاید راهی را که او آغاز کرده، کسانی بخواهند ادامه دهند.
 
وی اضافه کرد: «من سلاخ نیستم» رمانی علمی- تخیلی و وامدار اطلاعات پزشکی آناتومی و تشریحی و حتی جامعه‌شناختی و روان‌شناسی است که در این رشته به دست آورده‌ام. البته گاهی اوقات هم این ردپا خیلی نامحسوس بوده یا اصلاً تأثیری وجود ندارد و من به‌عنوان نویسنده به‌عمد یا شاید هم غیرعمد نخواسته‌ام ردپایی از دانش تحصیلی خودم در نوشته‌ام دیده شود.
 
«داستان ضد» هم به تازگی وارد بازار کتاب شده است؛ داستانی درباره پزشک و دانشمندی که علیه سیستم سلامت جامعه خود می‌آشوبد تا نشان دهد تعریف از سلامت، می‌تواند آن چیزی نباشد که به آن باور و اعتماد داریم. به‌گفته سیدحسینی، خواندن این رمان کوتاه در زمانه همه‌گیری بیماری کرونا که دست‌وپای ما را بسته، می‌تواند حواس‌پرتی کوچکی ایجاد کند تا اندکی از دنیای پر از ویروس خلاصی یافته و وارد دنیای پیشرفت و عاری از هرگونه عامل بیماری‌زای واگیردار شویم.
 
 
وی درباره اثر جدید خود اظهار کرد: راستش را بخواهید «داستان ضد» به‌همان اندازه «من سلاخ نیستم» دیوانه‌وار است‌. من یک سه‌گانه اجتماعی - البته در نقد اجتماع - مد نظرم بود، برای همین «من سلاخ نیستم» را نوشتم. از سویی، به سبب رشته تحصلیم با مردم بسیاری روبه‌رو می‌شوم که به سلامتی‌شان اهمیت نمی‌هند و درمقابل، کسانی که زیاده از حد به سلامتی خود حساسند و با یک سرماخوردگی معمولی فکر می‌کنند سرطان گرفته‌اند. این افراط و تفریط‌ها سبب شد دنیایی را تصور کنم که در آن بیماری‌هایی که از ویروس‌ها و باکتری‌ها و انگل‌ها به آدم سرایت می‌کند، وجود ندارد و در پایان تصوراتم را از چنین دنیایی و مردمی که در آن زندگی می‌کنند، به رمان تبدیل کردم؛ اینکه چه مشکلاتی دارند و آیا با این همه پیشرفت علمی به آسایش و سلامت واقعی رسیده‌اند یا نه؟
 
سیدحسینی با بیان اینکه شخصیت اصلی داستان «دکتر ضد» شخصی است که بر ضد بهداشت و درمان زمان خود رفتار می‌کند و مثلاً از واکسیناسیون که در آن زمان کنار گذاشته شده، استفاده می‌کند، درباره دلایل تعویق دو ساله در چاپ این اثر، گفت: مشکل چاپ کتاب، از اسم همین شخصیت اصلی داستان (دکتر ضد) شروع و ناخواسته باعث می‌شد ناشرها فکر کنند داستان سیاسی است و برخی از آنها حتی اصرار داشتند نام «ضد» عوض شود. در مقطعی هم من تسلیم این پیشنهاد شدم و اسم را تغییر دادم اما نتوانستم با آن کنار بیایم و رفتم سراغ ناشری دیگر. چون واقعاً هم سیاسی نیست. تنها به‌خاطر اسم کتاب، اسم شخصیت و البته شخصیت خاص دکتر ضد، ناشرها اثر را رد می‌کردند، چون فکر می‌کردند مجوز نخواهد گرفت، یا با تغییرات زیاد به هم خواهد ریخت؛ اما خدا را شکر اثر بدون تغییر، مجوز گرفت و به چاپ رسید.
 
به نظر می‌رسد سیدحسینی در نوشتن، اغلب از رشته تحصیلی و شغل خود وام می‌‌گیرد. وی در این باره توضیح داد: اگر روزمه داستان‌نویسان دنیا را دیده باشید، بسیاری از آنها دانش‌آموخته رشته‌هایی غیر از ادبیات بوده و هستند. تسلط به زبانی که به آن می‌نویسیم، لازمه نویسندگی است و در کنار آن، چه بهتر که نویسنده به هنر، رشته یا دانشی مجهز باشد که در نوشتن از آن الهام بگیرد. به‌نوعی، این دانش می‌تواند حکم تجربه را داشته و در کنار دو بال «استعداد» و «تخیل» که دو اصل نوشتن هستند، باعث عمق بخشیدن به نوشته‌های نویسنده شود.
 
نویسنده «داستان ضد» ادامه داد: رشته مامایی و دانشی که من از این علم به دست آوردم، ردپایی بسیار پررنگ در نوشته‌هایم دارند، آن‌قدر که می‌توانم بگویم اگر مامایی نخوانده بودم، این داستان‌ها را نمی‌نوشتم و مثلاً اگر دانش‌آموخته فیزیک بودم، صد البته این علم ردپایی مؤثر در نوشته‌هایم به جا می‌گذاشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها