یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۲۰
پس از مسلمانان نوبت چینی‌هاست که دیگریِ هالیوود باشند

سلیمانی ساسانی می‌گوید: در این پژوهش تلاشش بسط کار مطالعات پسااستعماری در حوزه سینما بوده است. از این منظر کار خودم را در ادامه کاری می‌دانم که ادوارد سعید در حوزه شرق‌شناسی انجام داده است اما با چنین رویکردی درباره سینمای هالیوود کار چندان قابل توجهی انجام نشده بود.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- مطالعات پسااستعماری در حوزه بازنمایی شرقیان در آثار خلاقه غربی سخنان بسیاری برای گفتن دارد اما به گفته مجید سلیمانی ساسانی نویسنده کتاب «شرق‌شناسی هالیوود» سینما در حوزه مطالعات پسااستعماری کمتر مورد توجه بوده است. او هدف تحقیق خود را برداشتن گامی در جهت بسط مطالعات پسااستعماری معرفی می‌کند. با هم این گفت‌وگو را بخوانیم:
 
در آغاز کمی درباره چگونگی شکل‌گیری کتاب برای ما توضیح دهید. چه شد که این سوژه برای شما اهمیت پیدا کرد و تبدیل به کتاب شد؟
اصل ایده پرداختن به پژوهش‌های پسااستعماری در حوزه سینما به لحاظ شخصی برمی‌گردد به علائق پژوهشی من در دوران دکتری. در واقع رساله دکتری بنده هم در همین باب بود. رساله دکتری من تحلیل روایت پسااستعماری مسلمانان در سینمای هالیوود نام داشت. کتابی که من با نام شرق‌شناسی هالیوود تدوین کردم بر اساس همان پژوهش‌ها بود.
 
کتابی که در دست دارید چه نسبتی با آن پایان‌نامه دارد؟ همان است یا تغییراتی را به خود دیده است؟
کتاب به نسبت پایان‌نامه تغییرات اساسی کرده است. بخش‌های زیادی از رساله دکتری حذف شده است. خصوصاً در بخش‌های نظری و روش‌شناسی. اما از آنجا که کار رساله دکتری من هم نوعی تحقیق کیفی بوده است، از این جهت به این کتاب نزدیک است. شاید بتوان گفت این کتاب بخش‌هایی از آن رساله دکتری است که با تدوینی مجدد ارائه شده است. بخش‌های خیلی زیادی خلاصه شده‌اند و... ولی شکل اصلی کار از همان رساله دکتری گرفته شده است.
 
بر مبنای آنچه گفتید می‌توان گفت این کتاب اثری است که از دل آکادمی در آمده است. ما در خارج از آکادمی و به صورت سخنان بدون روش، صحبت درباره نحوه بازنمایی چهره مسلمانان در سینمای غرب را زیاد خوانده و شنیده‌ایم. اما اثری که یک پژوهش روشمند است، هنگامی که به این سوژه می‌پردازد چه رویکرد روشی و نظری را اتخاذ می‌کند؟
از اساس در این پژوهش تلاش من بسط کار مطالعات پسااستعماری در حوزه سینما بود. از این منظر کار خودم را در ادامه کاری می‌دانم که ادوارد سعید در حوزه شرق‌شناسی انجام داده است اما با چنین رویکردی درباره سینمای هالیوود کار چندان قابل توجهی انجام نشده بود. اشاراتی را به عنوان نمونه در تحقیقات اندیشمندی مانند ضیاءالدین سردار می‌توان یافت اما با رویکرد روشی من کاری صورت نگرفته بود. رویکرد روشی من، بهره‌گیری از روش تحلیل روایت بود. این روش را از این جهت انتخاب کردم که کار ما سویه‌هایی گفتمانی داشت و از جهت دیگر با سینما و روایت‌های سینمایی در ارتباط بود. در حوزه ادبیات ما زیاد دیده‌ایم کارهایی را که با روش‌های تحلیل روایت انجام شده‌اند اما در حوزه سینما این موضوع کمتر مورد توجه بوده است. تلاش من این بود که در حوزه تحلیل روایتی به روشی که با موضوع مورد بررسی ما یعنی سینما از منظری که با رویکرد نظری ما یعنی مطالعات پسااستعماری تطابق داشته باشد به دست بیاورم.
 
شما در این کتاب پس از فصول مقدماتی چهار فیلم را انتخاب کرده‌اید و به تحلیل روایت آنها پرداخته‌اید. معیار انتخاب این فیلم‌ها چه بود؟
قصد من این بود که از چهار منظر مختلف به تحلیل بازنمایی مسلمانان در هالیوود بپردازم. یکی از جنبه‌ها مباحث مرتبط با مطالعات جنسیت بود و بحث‌هایی که اندیشمندان فمینیست در این زمینه ارائه می‌دهند. من از این جهت برای فصل اول فیلم «در سرزمین خون و عسل» را انتخاب کردم که تحلیل روایتش می‌توانست بازنمود برساخت‌های جنسیتی در مورد زنان مسلمان را به خوبی نشان بدهد. البته در بخش‌های دیگر کتاب هم مباحث مرتبط با مطالعات جنسیت مورد توجه بوده است. رویکرد دیگری که در حوزه پسااستعماری مورد توجه است و بر مبنای این رویکرد من یک فیلم را به طور خاص انتخاب کردم و به سراغش رفتم، مباحث مطرح شده در حوزه نوشرق‌شناسی و نظم سیاسی است. فیلم «ملکه صحرا» را به این دلیل انتخاب کردم. موضوع این فیلم درباره گرترود بل است. زن شرق‌شناسی که با اهداف سیاسی به خاورمیانه می‌آید و تغییرات اساسی‌ای پدید می‌آورد. علاوه بر این دو بحث، یک بحث جدی دیگر در مطالعات پسااستعماری، بحث برساخت‌های قومیتی از مسلمانان است. برای بررسی نحوه بازنمود این برساخت‌ها در سینمای هالیوود من فیلم حرارت جاوه را برای تحلیل روایت انتخاب کردم. آخرین بحثی هم که در کتاب مورد توجه بوده بحث مهاجرت و مسلمانان غربی است. به همین دلیل من فیلم «غیر قابل درک» را انتخاب کردم که هم بحث مهاجرت را نشان می‌داد و هم تاثیراتی که مسلمانان و آنچه مسلمانان غربی نامیده می‌شود در وضعیت کنونی غرب و آنچه به زعم رویکرد شرق‌شناسی جدید خطرات این مسلمانان برای غرب است را نشان می‌داد.
 
در باب فیلم «در سرزمین خون و عسل» آنچه که در ابتدای فصل به آن توجه شده و به عنوان یکی از عناوین بخش‌ها هم انتخاب شده است، این است که این فیلم میراث‌دار کلیشه‌های شرق‌شناسانه در حوزه زنان است. این «کلیشه‌های شرق‌شناسانه در حوزه زنان» را کمی می‌توانید واشکافی کنید؟
در این حوزه آنچه که مورد توجه من بوده مواردی نظیر ناهمگنی‌های درونی فمینیسم استعماری است که اسپیواک به آن اشاره می‌کند، یا بحثی که لیلا گاندی در مورد مطالعات پسااستعماری فمینیسم طرح می‌کند. چیزی که وجود دارد این است که فمینیسم استعماری خواهر شرقی خودش را به دیده تحقیر نگاه می‌کند. فیلم در سرزمین خون و اصل را خانم آنجلینا جولی ساخته است که نماد زن در سینمای هالیوود است. او این فیلم را کارگردانی کرده است و البته خودش در فیلم بازی نکرده است. کاری که ما انجام دادیم این بود که با تحلیل روایت این فیلم نشان بدهیم نوع نگاه فیلم به زن شرقی چگونه است؟ آیا از همان جنسی است که هالیوود به زن غربی نگاه می‌کند؟ این فیلم داستان یک زن مسلمان اروپای شرقی است که در برابر مرد غربی دچار تحقیر می‌شود اما داستان به شکلی پیش می‌رود که در نهایت کسی که به عشق وفادار نیست و آن کسی که در نهایت مقصر است، همین زن مسلمان است.


 
یک سوال اساسی که این کتاب باید برای آن پاسخ داشته باشد این است که با توجه به تعدد منظرهای کارگردانان و نویسندگان، از اساس ما می‌توانیم قائل به کلیتی به نام هالیوود باشیم؟
ما چون درگیر مطالعات کیفی بوده‌ایم ادعایی درباره کلیت هالیوود نداشته‌ایم. البته مطالعات کمّی در این زمینه صورت گرفته است و تا حدودی نیز نشان داده است که این نمود را تا چه حد می‌توان در آن ساختار دید. اما همان‌گونه که در فصول اولیه کتاب اشاره می‌شود، رژیم‌های بازنمایی در هالیوود وجود داشته است. شواهدی وجود دارد که از همان اولین فیلم‌هایی که در هالیوود مسلمانان به عنوان سوژه مورد توجه قرار گرفته‌اند تا کنون، هالیوود یک رژیم بازنمایی مشخص را پشت سر گذاشته است و این مسئله نه مورد توجه بنده، که مورد توجه افراد متعددی از پژوهشگران قرار گرفته است. پس ما یک پیشینه پژوهشی کلان در این زمینه در دست داریم و ادعای بی‌مبنایی را طرح نکرده‌ایم.
 
شما در فصل چهارم کتاب مفهومی به نام نوشرق‌شناسی را طرح می‌کنید. کمی در مورد این مفهوم را توضیح می‌دهید؟
این اصطلاح بر این دلالت دارد که رویکردهای جدید در حوزه نگرش غربیان به شرق هم نوعی از تکرار همان نگاه شرق‌شناسانه است که مورد انتقاد سعید و متفکرانی مانند او قرار گرفت. در مورد فیلم ملکه صحرا من خواستم به این موضوع اشاره کنم هر چند این فیلم به زندگی یک شرق‌شناس در صد سال گذشته می‌پردازد اما برای امروز نیز درس‌هایی دارد و یک نظم سیاسی جدید و یک رویکرد راهبردی جدید برای منطقه غرب آسیا پیشنهاد می‌کند و از رویکردهای گسترش دموکراسی و... کاملا عقب‌نشینی می‌کند. در همین فیلم اشاره می‌شود که فرهنگ غرب آسیا مبتنی بر قبیله‌گرایی است و... این فیلم گویی نمود برنامه‌های راهبردی جدیدی است که در مورد غرب آسیا در مراکز اندیشه‌ای آمریکا است.
 
یکی از نکاتی که در کتاب به آن اشاره می‌شود بازتولید نگاه منفی به مسلمانان پس از یازده سپتامبر در هالیوود است. در حال حاضر وضعیت چگونه است؟ آیا روند به شکلی است که مسلمانان همچنان مورد توجه منفی هالیوود خواهند بود؟
موجودیتی که تحت عنوان غرب شناخته می‌شود در تمام این سال‌ها نیاز به دیگری داشته است. در دوره‌ای «دیگری» اصلی مارکسیسم و شوروی بوده است اما پس از فروپاشی شوروی «دیگری»، مسلمانان بوده‌اند. به نظر می‌رسد این روند ادامه پیدا کرده است. اما نکته اساسی‌تری هم وجود دارد. نظام جهانی به رهبری آمریکا شاید در تحولات اخیر ضعیف شده باشد اما برای احیای خود توجه به دیگری را تشدید خواهد کرد. مهمترین دیگری در حال حاضر مسلمانان هستند و دیگری جدیدی که اهمیت زیادی پیدا کرده است، شرق آسیا و تمدن کنفوسیوسی چین است. حس می‌کنم در سال‌های آینده توجه منفی به چین و آسیای شرقی افزایش پیدا خواهد کرد و روند بازنمایی مسلمانان کاهش خواهد یافت. در واقع نظریه جنگ تمدن‌های هانتینگتون گامی رو به جلو برخواهد داشت. اما به گمان من روس‌ها، مسلمانان و چینی‌ها از دایره بازنمایی پسااستعماری به زودی خارج نخواهند شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها