چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۲
علمی‌ترین تفسیر قرآن متعلق به فخر رازی است

به گفته شادی نفیسی، فخر رازی عملا به صورت گسترده از دانش خود در تبیین مفاهیم قرآن استفاده کرده و می‌توان تفسیر او را تفسیر علمی دانست.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، قرآن کریم به مثابه کتاب هدایت الهی انسان و جامعه و منبع معرف دینی، همواره برای اندیشمندان دین‌باور و جستجوگر گنج‌نامه‌ای سرشار بوده و جریان‌های گوناگون تفسیری در جغرافیای عالم اسلام هریک از منظری به دنبال کشف و ابعاد هدایتی آن بوده است.

تفسیر علمی یکی از مهمترین جریان‌های تفسیری است که در دوره معاصر به رغم مخالفت‌های جدی بارشدی فزاینده به بالندگی و شکوفایی رسیده است. کتاب «جریان‌شناسی تفسیر علمی» نوشته شادی نفیسی که هم‌اکنون به مرحله دوم سی‌وهفتمین جایزه کتاب سال راه یافته است در پنج بخش به بررسی این جریان پرداخته است. در بررسی پیشینه آن، نشان داده که شماری از مدافعان ادعایی به طور کلی به این گفتمان وارد نشده‌اند. نویسنده در توصیف شرایط حاضر به معرفی مهمترین آثار تاثیرگذار در این زمینه پرداخته و با تاکید بر برخی حوزه‌های کمتر کاویده، کوشیده است تا مبانی این جریان تفسیری را از منظر طیف‌های مختلف مفسران آن شناسایی، تحلیل و نقادی کند.

آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگوی خبرگزاری ایبنا با شادی نفیسی، مولف این کتاب است.

درباره رویکردی که در کتاب «جریان‌شناسی تفسیر علمی» داشته‌اید برایمان بگویید.
در این کتاب از مبانی تفسیر علمی، مباحث و دستاوردهای مثبت و منفی این تفسیر صحبت می‌شود. رویکرد تفسیر علمی در دوره معاصر رونق زیادی پیدا کرد، اما در گذشته پیشینه محدودی داشته و در واقع در راستای استقبال، با مخالف‌های زیادی هم مواجه شد. این کتاب به موضوعات این تفسیر می‌پردازد و مباحث مختلف مرتبط با تفسیر علمی را مطرح می‌کند.

تفسیر علمی در معنا و رویکرد چه تفاوت‌هایی با سایر تفاسیر دارد؟
تفسیر، تبیین مفاهیم قرآن است. وقتی که مفسر می‌خواهد به تفسیر مفاهیم قرآنی بپردازد از اطلاعاتی برای این تبیین استفاده می‌کند. با توجه به این نوع اطلاعات که در مقام تبیین آیات مورد استفاده قرار می‌گیرد، تفاسیر با هم تفاوت دارند. وقتی مفسری از اطلاعات ادبی، صرفی، نحوی و لغوی استفاده می‌کند تفسیر ادبی می‌شود. اگر اطلاعاتش فلسفی باشد، تفسیر آن فلسفی است. بر اساس اینکه چه منابعی را مورد استفاده قرار می‌دهد که آیات را به وسیله آن تبیین کند یک روش تفسیری خاص را شکل می‌دهد و در بحث تفسیر علمی مفسر از اطلاعات علمی استفاده می‌کند که آیات قرآن را تبیین کند.

آیا تفاسیر گذشتگانی مانند غزالی و سیوطی که از روش‌های علمی برای تبیین مفاهیم قرآن استفاده می‌کردند را می‌توان تفسیر علمی دانست؟ به عبارت دیگر می‌توان از این گونه تفاسیر به عنوان پیشینه تفسیر علمی قرآن نام برد؟
زمانی که به پیشینه تفسیر علمی می‌پردازیم از دو جهت باید آن را بررسی کنیم؛ برخی از جهت نظری به این موضوع پرداخته‌اند و این نظریه را مطرح کردند که آن را می‌توان خاستگاه تفسیر علمی را دانست؛ یعنی عملا وارد تفسیر علمی شده‌اند. در بحث اول از چارچوب نظری تفسیر علمی از غزالی و سیوطی صحبت می‌شود، اما بحثی که آن‌ها دارند دقیقا این نکته را پشتیبانی نمی‌کند. آن‌ها از مطالبی صحبت می‌کنند که به نظر می‌رسد تفسیر علمی است، ولی وارد گفتمان تفسیر علمی نمی‌شوند. نمی‌توان گفت که آن‌ها از تفسیر علمی دفاع می‌کنند. برای مثال سیوطی، فخر رازی را به خاطر رویکردی که دارد نقد می‌کند و بیشتر برای سیوطی این نکته حائز اهمیت است که قرآن مبین همه دانش‌هاست و گذشتگان و آیندگان را در برمی‌گیرد و بیشتر به طور کلی وارد گفتمان تفسیر علمی می‌شود. غزالی در مقام محدود شدن به تفسیر روایی مسائلی را مطرح می‌کند و بیان می‌کند و بیشتر بر این باور است تفسیر قرآن محدود بر تفسیر روایی نیست و این گفتمان را نقد می‌کند. اما در میان گذشتگان کسی که به تفسیر علمی پرداخته و به گستردگی قابل اشاره است فخر رازی است که عملا به صورت گسترده از دانش خود در تبیین مفاهیم قرآن استفاده کرده است و می‌توان تفسیر او را تفسیر علمی دانست و باقی افراد را نمی‌توان قاطع گفت که در گفتمان تفسیر علمی وارد شده باشند. در مقابل این افراد که موافقان تفسیر علمی هستند ما مخالفان تفسیر علمی را هم داریم.

مفسران علمی بر این اعتقادند که تعارضی میان هستی با آموزه‌های قرآن کریم وجود ندارد و قرآن را هم راستا با مفاهیم علوم می‌دانند. قرآن آیاتی دارد که به نوعی مسائل هستی در لفافه و غیر مستقیم بیان می‌کند، یعنی بسیاری معتقدند قرآن با تاویل، معانی را بیان کرده است. تفسیر علمی چگونه برخی از این تعارض‌ها را حل کند؟
ما تعارضی در مفاهیم علمی قرآن نمی‌بینیم، بلکه سکوت می‌بینیم. برای مثال قرآن کریم صریح در یک جا نگفته که زمین دور خورشید می‌چرخد. تفسیر علمی و یا اعجاز علمی  در اصل به اعجاز بیانی قرآن برمی‌گردد. ویژگی قرآن این است که مطلبی را صریحا در مقابل علم نگذاشته و در مواردی تبیین آن دشوار است. برای مثال در قرآن از هفت آسمان صحبت‌ می‌شود ولی تشخیص این هفت آسمان دشوار است و مفسران هم دیدگاه‌های زیادی را بیان و در اینگونه موارد قواعدی را مطرح کرده‌اند. اطلاعات ما از چه درجه‌ای برخوردار باشد شیوه تفسیر آن متفاوت است.
 


 تفسیر علمی با توجه به رویکردش که به دانش‌های مختلف قرآن می‌پردازد آیا بر تفاسیر دیگر ارجحیت دارد؟
هر تفسیری برآورده کردن یک نیاز است، حتی تفسیر کلامی و تفسیر اجتماعی وظیفه‌ای دارند و هیچکدام جای آن یکی را نمی‌گیرد. این‌ها در کنار هم به ساحت‌های نیاز بشر پاسخ می‌دهند. نیازی که برای تفسیر علمی وجود دارد نیاز بشر امروزی است وقتی به کتابی به عنوان کتاب الهی نگاه می‌کند یعنی یک نیاز روانی را برآورده کرده‌ایم. وقتی با یک دانش‌آموز صحبت می‌کنیم باید بر اساس آموزه‌های علمی با او سخن بگویید. این مهر تایید به او آرامش می‌دهد به این دلیل که اطلاعات علمی ارزشمند محسوب می‌شود و برای انسان امروزی به لحاظ روانی اهمیت دارد که بداند دینش به این آموزه‌ها بها می‌دهد.

جایگاه تفسیر علمی در میان مستشرقان و قرآن‌پژوهان غربی چگونه است؟
مستشرقان با تفسیر علمی قرآن موافق نیستند. خاورشناسانی که در حوزه تفسیر وارد شدند این دیدگاه را نمی‌پذیرند و با آن مخالفت می‌کنند. در این کتاب بحث از مخالفان تفسیر علمی بوده و به مسلمانان مخالف اشاره کرده‌ام و دیدگاه برخی از خاورپژوهان را نیز در این باره گفته‌ام.

آیا این برداشت که برخی دانش‌‌ و اختراعات امروزی علمی را از قرآن می‌توان استباط کرد صحیح است و این اطلاعات را می‌توان موجه دانست؟
آیات قرآن آنگونه نیست که مطالب علمی را با جزئیات زیاد برای ما بگوید. چون جزئیات مباحث علم زبانی برای خودش دارد که بر اساس تجربه به دست می‌آید. بسیاری از مباحث علم امروز را نمی‌توان تبیین کرد چون واژه‌هایی دارد که در پروسه تجربه علمی شکل می‌گیرد. قرآن از زبان 1400 سال پیش صحبت می‌کند و به دلیل اینکه اصطلاحات علمی در آن وجود ندارد، نمی‌تواند از زبان امروز علم سخن بگوید. گاهی شاید آیاتی بخوانیم که برداشت‌هایی این چنینی از آن بکنیم اما این مطلب را نمی‌توان به قرآن نسبت دهیم. اگر از آیات ایده گرفتیم و از طریق رویکرد تجربی برداشتی که از آیه داشته‌ایم برایمان اثبات شد آنگاه می‌تواند برای ما راهگشا باشد و به ما الهام دهد که فرضیه‌ای داشته باشیم. در نتیجه اینکه از قرآن برداشت علمی استخراج کنیم بیشتر شبیه یک ادعا است.

در پایان تالیف کتاب «جریان‌شناسی تفسیر علمی» چند سال زمان برد و آیا منابع قانع‌کننده بود؟
این کتاب یک طرح پژوهشی بود که نگارش آن حدود دوسال زمان برد. این کتاب تکمیل کننده اثر دیگری بود که در راستای جریان تفسیر قرآن نگاشته بودم و فصلی از آن به تفسیر علمی اختصاص داشت و زمینه آن شد که مطالعاتم را گسترش دهم. آنچه در این کتاب نگاشتم نتایجی بود که به آن رسیده‌ام.
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها