چهارشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۸:۰۳
می‌توان به فضا و جغرافیا صرفا نگاه اقتصادی نداشت

حمیدرضا تلخابی می‌گوید: تاب‌آوری محیطی، سرمایه‌ای است که در بستر تاریخ و جغرافیا شکل می‌گیرد. تاب‌آوری بدون توجه به تاریخ و مقوله فضا معنا ندارد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ سیل روزهای اخیر که چندین استان کشور را درگیر کرده؛ بار دیگر این مسئله مهم را یادآوری می‌کند که جامعه ایران در مقابل بحران‌های اجتماعی؛ طبیعی و زیست‌محیطی تاب‌آوری لازم را ندارد و به بازگشت به شرایط پیش از بحران برای جامعه اگر نگوییم نشدنی که بسیار دشوار می‌کند و حتی بعضا مدیریت بحران در جامعه فاقد تاب‌آوری ما به مشکل مواجه می‌شود و خود تولید بحران می‌کند.
 
حمیدرضا تلخابی دکترای جغرافیا و برنامه­‌ریزی و پژوهشگر اجتماعی  و مترجم کتاب­‌های­ «نظریه شهری و تجربه شهری» و «شهر نابرابر» در گفت‌وگو با ایبنا به چرایی عدم تاب‌آوری جامعه ایران در مقابل بحران‌های اجتماعی، زیست‌محیطی و طبیعی اشاره کرده و از نبود باور به بازگشت به شرایط پیش از بحران در ذهن جامعه و همچنین مدیریت بحرانی که با اجرای طرح‌های مثلا حمایتی مثل اعطای وام کم‌بهره به آسیب‌دیدگان خود بحران مضاعف تولید می‌کند گفته است.
 
به‌زعم بسیاری از جامعه‌شناس‌­ها و محققان علوم‌اجتماعی‌ در شرایط کنونی جامعه ایرانی ازنظر مقابله با بحران‌ها بسیار آسیب‌پذیر است و به تعبیری فاقد تاب‌آوری لازم در مورد بحران‌های اجتماعی و طبیعی است؛ مثلاً در مورد همین بحران سیل اخیر که چندین استان کشور را درگیر کرده است، می‌بینیم حتی امدادرسانی و رساندن اقلام مورد نیاز به سیل‌زدگان خود به بحرانی تبدیل می‌شود؛ حتی می‌توان گفت مدیریت بحران در جامعه ما خود بحران‌زاست. فکر می‌کنید چه عواملی باعث می‌شود که جامعه ما فاقد کمترین تاب‌آوری اجتماعی و شهری در زمینه‌های مختلف ازجمله زمینه‌های طبیعی و جغرافیایی باشد؟
 
من شش عامل اصلی را در پایین بودن تاب‌آوری جامعه ایران در مواجهه با مخاطرات و بحران‌های طبیعی و انسانی شناسایی کرده­‌ام که عبارت‌اند از؛ ۱) فقدان تفکر برنامه‌ریزی راهبردی، بلندمدت و یکپارچه، و ضعف در ساختار مدیریت اجرایی در مواجه با مخاطرات محیطی، ۲) فقدان توجه به امر ترویج و آموزش پیش از مواجهه با مخاطرات، ۳) عدم شناخت منطقی و صحیح ظرفیت‌ها و سرمایه‌ها، ۴) عدم درس‌آموزی از تجربیات گذشته (بی‌توجهی به تاریخ)، ۵) حاکمیت رویکردهای سنتی مقابله با مخاطرات به‌جای توجه به مدیریت بحران و تاب‌آوری اجتماعات و ۶) حاکمیت رویکرد صرفا اقتصادی به مقوله تولید فضا.
 
اگر این شش مورد در هر جامعه‌ای ارتقاء پیدا کنند، آن جامعه تاب‌آور می‌شود. تاب‌آوری را اگر به‌عنوان توانایی بازگشت عملکردها به وضعیت پیشین تعریف کنیم، نیازمند هر دو بعد سرمایه و ظرفیت­‌های بالقوه و بالفعل است. تاب‌آوری دارای ابعاد مختلف اجتماعی، نهادی ـ مدیریتی، زیرساختی، اقتصادی و جغرافیایی است. بعد اجتماعی تاب‌آوری عناصر ذهنی و روانی شهروندان را هم دربر می‌گیرد و تاب‌آوری محیطی، سرمایه‌­ای است که در بستر تاریخ و جغرافیا شکل می‌گیرد. تاب‌آوری بدون توجه به تاریخ و مقوله فضا معنا ندارد. ازنظر من تاب‌آوری در جامعه نوعی باور به سرمایه‌هاست که اگر درست به کار گرفته شوند، جامعه می‌توانند در مواجهه با هر نوع مخاطره و رویدادی خودش را در کوتاه‌ترین زمان بازیابی کند و سیستم­‌های محیطی و اجتماعی دچار آشفتگی شدید نمی‌شود. توجه به سرمایه‌ها باید قبل، هنگام و پس از مخاطرات مدنظر باشد.
 
جامعه ایرانی و بسیاری از جوامع درحال‌توسعه، شهرنشینی و توسعه را به‌صورت شتابان تجربه کرده‌­اند. باوجوداینکه بسیاری از زیرساختی فیزیکی شکل‌گرفته، اما بعد روانی و ذهنی جامعه هنوز در میانه راه قرار دارد. همچنین سازوکارهایی که به جریان نظام اجتماعی معاصر و نظام مدیریتی این قبیل کشورها سمت‌وسو می‌بخشند، عمدتاً وارداتی و متناسب با نیازهای این قبیل جوامع نیست و عناصر مدیریت بومی در آن کمتر مشاهده می‌شود. از سوی دیگر سرعت در توسعه، مداخلات تخریبگرانه طبیعت را به دنبال داشته است و نتیجه چنین ساختاری، تشدید در میزان، سرعت و مدت مخاطرات محیطی است. مثال روشن در این زمینه، ساخت‌وسازهایی است که در بستر و حریم کمی و کیفی رودخانه‌­ها رخ‌داده است.
 
شما از باور به تاب‌آوری و عبرت‌آموزی از بحران‌های گذشته صحبت کردید؛ اما وقتی مثلاً مردم خوزستان می‌بینند که هنوز توسعه اساسی در شهر و استانشان اتفاق نیفتاده و یا لرستانی‌هایی که می‌دانند استان محرومشان با این سیل محروم‌تر می‌شود؛ شکل‌گیری باور به تاب‌آوری امکان‌پذیر است؟ گویا این باور به تاب‌آوری ابتدا باید میان مدیران شکل بگیرد  و ابتدا پیش‌فرض‌های قبلی از بحران‌های پیشین از ذهن جامعه پاک شود تا به بازسازی تاب‌آوری در جامعه برسیم.
 
وقتی ما بحث سرمایه‌ها را در بحث تاب‌آوری وارد می‌کنیم؛ این سرمایه‌ها می‌توانند در زمینه­‌های مختلف وجود داشته باشد؛ مثل سرمایه‌های اجتماعی، اقتصادی، انسانی یا حتی سرمایه‌های فیزیکی و طبیعی ـ جغرافیایی. برای اینکه این باور شکل بگیرد، علاوه بر اقدامات زیرساختی کوتاه‌مدت و تخصیص اعتبارات دوره‌ای و ...، باید سرمایه‌های اجتماعی و اقتصادی و انسانی تقویت‌شده و در راستای اهداف مشخص سمت‌وسو داده شوند و این امر نیازمند زمان است، یعنی همان بحث تاریخ که پیش‌تر مطرح شد.
 
از نگاه من در این مناطق سرمایه‌های اجتماعی و انسانی وجود دارند و به امروز و دیروز هم مربوط نیست و در طول قرون و اعصار گذشته به وجود آمده و پایدار مانده است. همین اقداماتی که می‌بینیم با «رمز کلمه همدلی» در این مناطق صورت می‌گیرد، همگی به سرمایه‌های اجتماعی قلمرو سرزمینی ما متکی هستند. اینکه چرا نمی‌توان از این سرمایه‌ها به‌موقع؛ مفید و موثر در مواقع بحرانی استفاده کرد و کارآمدی و اثربخشی را در آن دید، بخشی از آن به ناکارآمدی مدیریت باز می‌گردد.
 
مدیریت ما در سطح کلان و خرد هردو دچار ناکارآمدی است. سیستم مدیریتی خرد در پرتو سیستم مدیریتی کلان معنا پیدا می‌کند و سیستم کلان از همین سیستم‌های خرد تشکیل شده است. فقدان نگرش و مدیریت یکپارچه در برنامه‌ریزی‌ها باعث شده که باورها و سرمایه‌ها هم کم‌رنگ شوند و نتوانند کارایی ایده‌آل خود را در مواقع لزوم به اجرا بگذارند.
 
 
با تمام این تفاسیر حتی زمانی هم پای به‌اصطلاح  مدیریت بحران امیددهی به آسیب‌دیدگان و حفظ تاب‌آوری به میان می‌آید؛ شاهد سیاست‌های اجرایی همچون اعطای وام‌‌های کم‌بهره به آسیب‌دیدگانی هستیم که عملاً همه‌چیز خودشان را از دست داده‌اند و این یعنی شروع بحران تازه اجتماعی با مقروض کردن آسیب‌دیدگان. واقعاً با این شیوه مدیریت می‌توان به آن شش آیتمی که به گفته شما برای رسیدن به تاب‌آوری نیاز است، برسیم؟
 
من فکر می‌کنم تمام این عواملی که در شکل­‌گیری تاب‌آوری مطرح شد به همدیگر وابسته‌اند. وقتی به تاریخ خودمان رجوع نمی‌کنیم و نحوه برخورد نیاکان خودمان را با مخاطرات نمی‌بینیم، درس‌آموزی هم از بحران‌ها نخواهیم داشت. وقتی‌که این درس‌آموزی وجود ندارد، تفکر برنامه‌ریز یکپارچه و راهبردی و بلندمدت شکل نمی‌گیرد و درنهایت مدیرانی هم که در راس امور قرار می‌گیرند، فاقد نگرش بنیادی هستند و هرچند به اعتقاد من بسیاری از اقدامات این مدیران با نیت‌­های خیرخواهانه انجام می­‌شود، لیکن کوتاه‌مدت، مقطعی و ضربتی بوده و با تغییر مدیریت، بسیاری از اقدامات متوقف‌شده و بخش زیادی از رویکردها تغییر می­‌کند. در این شرایط وقتی جامعه با بحرانی مواجه می­‌شود، به‌طور مضاعف درگیر آسیب‌های ناشی از بحران می‌شود.
 
به نظر من نظام مدیریت و در وهله بعدی جامعه ما هنوز به این باور نرسیده است که می‌توان مخاطرات را حل کرد و می‌شود به مخاطرات پیش از وقوع آن اندیشید و برایشان چاره‌ای جست، می‌توان از تجربیات گذشته خودمان و همین‌طور تجربیات دیگر کشورها درس‌آموزی داشت و می‌توان به فضا و جغرافیا صرفا نگاه اقتصادی نداشت و می‌شود به مردم اعتماد و از مشارکت آن‌ها استفاده کرد. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها