شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۹:۳۵
نخستین مجلس مشروطه قانون بلدیه را تصویب کرد

داریوش شهبازی می‌گوید: بعد از تشکیل مجلس مشروطه، اولین مجلس، قانون بلدیه را تصویب و منبع درآمد بلدیه را تعریف می‌کند. آن زمان هم که زباله‌ها را به خارج شهر می‌بردند برخی از خانواده‌ها مجبور بودند در ازای این کار به بلدیه پول بدهند. اما در سال 1325 کار بلدیه چهارچوب قانونی پیدا ‌کرد؛ مهندسی و تنظیف، ارزاق و احتسابیه و غیره.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مریم منصوری: دورترین نشانه‌های بلدیه در تهران به عهد ناصری و دوران امیرکبیر می‌رسد. هر چند که به گفته داریوش شهبازی که عمری را به پژوهش در تاریخ تهران گذرانده، در طول تاریخ بلدیه، چندین بار به واژه «نخستین» برمی‌خوریم.

در برخی منابع آمده که نخستین بلدیه تهران 12 خرداد ماه تاسیس شده است. به همین بهانه با داریوش شهبازی، مولف کتاب «برگ‌هایی از تاریخ تهران» و «پرسه در دارالخلافه» گفت وگویی داشته‌ایم که در آن به مرور تاریخ بلدیه پرداخته‌ایم.

سابقه تشکیل بلدیه در تهران به چه دوره‌ای می‌رسد؟
بلدیه یا احتسابیه به نظافت شهر و جمع‌آوری خاکروبه و زباله و تسطیح معابر در تهران می‌پرداخت. تهران، شهری قدیمی نیست و در این زمینه سابقه طولانی ندارد. اولین اقدامات شهرسازی از دوره امیرکبیر، در سال 1267  انجام شد. یک سال قبل از قتل امیرکبیر، اولین اقدام در زمینه بلدیه در تهران اتفاق افتاد. امیرکبیر اقدامات مختلفی انجام داد که یکی از آنها در زمینه بلدیه بود. یکی دیگر از آن‌ها، رواج کالسکه‌ و درشکه در این دوره است. البته در آن زمان هم، همه مردم از درشکه استفاده نمی‌کردند، تعداد کمی درشکه سلطنتی در محله ارگ و خیابان‌های اطراف کاخ گلستان، عبور و مرور داشت و امیرکبیر دستور داد که آن کوچه‌ها را تسطیح و بعد سنگفرش کردند.

بعد از قتل امیرکبیر اوضاع به روال سابق بازگشت. بعدها ناصرالدین شاه، دستور تشکیل اداره احتسابیه را داد. اداره احتسابیه دو شعبه(احتساب و تنظیف) داشت که به قیمت‌گذاری‌ ارزاق عمومی توجه می‌کرد و هم مسئولیت تنظیف معابر عمومی و تامین آب آشامیدنی را بر عهده داشت. البته در آن زمان، چندان در کارها تقسیم‌بندی وجود نداشت. بعدها در دوره‌ای آن اداره به نظمیه واگذار شد و بعدتر در زمان مظفرالدین شاه باردیگر مستقل شد.

 

اولین بار چه کسی مسئول اداره احتسابیه بود؟
اولین کسی که به عنوان احتساب آقاسی(احتساب الملک) مسئول اداره احتسابیه انتخاب شد، میرزا محمودخان کاشانی بود.
تا اینکه در سال 1290 قمری، میرزا عباس خان(پسر مهندس باشی)، مسئول احتسابیه شد. در آن زمان قانونی وجود نداشت به این ترتیب بود که یک روز ناصرالدین شاه از خواب بیدار می‌شد و حال خوبی داشت و مسئولیت عمارات شاهی و باغ‌ها را به احتسابیه می‌سپرد و روز دیگر، فرمان دیگری می داد. اما به هر حال، زمانی جزء مسئولیت‌های احتسابیه، اداره عمارات و باغات شاهی، مثل باغ شاه و عشرت آباد و... هم بود. البته عمدتا کار احتسابیه نظافت کوچه‌ها و حمل خاکروبه و تامین روشنایی معابر اطراف ارگ و نظارت بر قیمت ارزاق عمومی نظیر نان و گوشت و لبنیات و غیره و تامین آب آشامیدنی بود.

 

شیوه حمل خاکروبه شهر به چه صورت بود؟
در دوره میرزا عباس خان، احتسابیه، صد الاغ در اختیار داشت که وظیفه‌شان این بود که خاکروبه‌های حرمسرای سلطنتی و دیوان خانه و... را حمل می‌کردند و به خارج از شهر می‌بردند. اگر کاخ گلستان را مرکز شهر در نظر بگیرید، خاکروبه‌ها را کمی آنطرف‌تر می‌بردند و مثلا در چال حصار در چهارراه گلوبندک کنونی خالی می‌کردند. این را در نظر بگیرید که شرایط حمل‌و‌نقل در آن زمان بسیار مشکل بود. در تابستان‌ها، احتسابیه معابر را به دستور شاه آب پاشی می‌کردند تا هنگام عبور اسب‌های او خاک نشود و در زمستان‌ها گل و لای را در معابر پاک می‌کردند. چون گل رس معابر، بسیار چسبنده بود و آمد و شد را بسیار مشکل می‌کرد. باید بدانیم آب پاشی معابر هم کار مشکلی بود. چون رفتگر‌های احتسابیه باید با مشک آب از آب انبارهای تهران می‌آوردند و آب پاشی می‌کردند. اعتمادالسطلنه که وزیر انطباعات ناصرالدین شاه بود، زمانی مسئولیت ریاست احتسابیه را هم به‌عهده داشت، روزی ناصرالدین شاه از او به خاطر نظافت شهرایراد می‌گیرد و عزلش می‌کند. اعتمادالسطلنه در خاطراتش نوشته است که «از گل پاک کنی آسوده شدم.»
 
وضعیت روشنایی‌های شهر تهران در آن زمان چگونه بود؟
در سال 1296 قمری اولین روشنایی برق به ارگ سلطنتی می‌رسد. برخی از مورخان به اشتباه گفته‌اند که در این سال ناصرالدین شاه کارخانه برق به تهران ‌آورد. اما اشتباه تاریخی است. او upsیا یک مولد برق وارد کرد. دستگاهی به اندازه یک صندوق یا کمی بزرگتر یا کوچکتر. دستگاهی که ابتدا برای ناصرالدین شاه سه عدد لامپ را روشن کرد و بعد هم با دستگاه دیگری، 4 لامپ که سردر الماسیه و داخل ارگ را روشنایی داد.

قبل از آمدن کارخانه چراغ گاز معابر ارگ و اطراف ارگ را چراغ های نفتی(فانوس شیشه‌ای) که بر پایه‌های نصب شده کنار معابر آویخته می‌شد، روشنایی می‌داد. ولی با آمدن چراغ گاز، آن چراغ را با چراغ گاز عوض کردند. مسئولیت خاموش و روشن کردن چراغ‌ها با احتسابیه بود.

 از کارخانه چراغ گاز لوله کشیدند و چراغ‌ها را روشن کردند. البته نه برای تمام طول شب. بلکه دو سه ساعت اول شب، چراغ‌ها را روشن می‌کردند. در دوران مظفرالدین شاه، حدود انقلاب مشروطه، بلدیه در ساختمان خیام‌خانه یا چادرخانه در سبزه‌میدان ساخته شد و منوچهر میرزا عمادالدوله به ریاست آن گمارده شد.

عده‌ای هم ،عمادالدوله را نخستین رئیس بلدیه تهران می‌دانند.او در سال 1325 قمری، قانون بلدیه را به تصویب رساند. این را هم در نظر بگیرید که از دوره امیرکبیر تا این زمان، چندین بار به نخستین بلدیه برخورد کردیم.



اولین قانون بلدیه شامل چه مواردی می‌شد؟
بعد از تشکیل مجلس مشروطه، اولین مجلس، قانون بلدیه را تصویب می‌کند و منبع درآمد بلدیه را تعریف کرد. آن زمان هم که زباله‌ها را به خارج شهر می‌بردند برخی از خانواده‌ها مجبور بودند در ازای این کار به بلدیه پول بدهند. اما در سال 1325 کار بلدیه چهارچوب قانونی پیدا ‌کرد؛ مهندسی و تنظیف، ارزاق و احتسابیه و غیره. دیگر از سال 1325 به بعد مجلس داریم و مثل دوره ناصری نیست که تمام اختیارات به دست شاه باشد. تشکیلات اداری شکل قانونی پیدا می‌کند و در سال 1328 قانون نواقل برای گرفتن مالیات‌ تصویب می‌شود. آن زمان ماشین نبود و بارکش‌ها با الاغ و قاطر و گاری کار می‌کردند در این سال نرخ کرایه را هم مشخص کردند. اولین منابع درآمد بلدیه‌ها همین نرخ بارکشی بوده است. که در قانون کسب درآمد بلدیه هم آمده و تصویب شده بود. در دوره ناصری 50 سال پیش از این ماجرا از فلان کاسب یا خانه پول می‌گرفتند اما این پول قانونی نبود و چارچوب نداشت. رشوه‌ای بود که مامور دریافت می کرد. در سال 1328 قمری، که قانون نواقل تصویب می‌شود اولین زیربنای تامین درآمد شهرداری به صورت مستقل و قانونی پدید می‌آید.

در کودتای 1299 شمسی، سید ضیا دستورالعمل‌ها بلندبالایی صادر می‌کند و مسئولیت بلدیه را هم مشخص می‌کند. در آن دوران مردم مرده‌هاشان را در خانه خودشان می‌شستند و گاهی در همان‌جا هم دفن می‌کردند. یا به یکی از امامزاده‌های تهران، سید نصرالدین، زید، سید اسماعیل، سید ولی و نظایر آن می‌بردند و دفن می‌کردند. این امامزاده‌ها در محدوده حصار صفوی تهران در عودلاجان و بازار و سنگلج و... بود. البته بسیاری از شازده‌ها، رجال و ثروتمندان، جنازه عزیزان‌شان را به راه‌های دور می‌بردند؛ به قم، شاه‌عبدالعظیم یا حتی کربلا و عتبات عالیات. اما با توجه به حمل سخت جنازه در آن زمان و نبود امکانات، این کار بسیار گران و دشوار بود. به همین خاطر مردم عادی در امامزاده‌های تهران مرده‌ها را دفن می‌کردند. یکی از دستورات سیدضیاء و رضاخان بعد از کودتا این بود که مردم حق ندارند مرده‌هاشان را در داخل خانه غسل بدهند و دفن کنند.

یکی دیگر از قوانینی که معلوم نبود وابسته به نظمیه است یا بلدیه این بود که از دوره ناصرالدین شاه باب شده بود که در قهوه‌خانه‌ها، منقل تریاک می‌گذاشتند. در واقع این کار انگلیس‌ها بود تا کشاورزها را ترغیب کنند که به جای گندم، خشخاش بکارند. در نتیجه بعد از غذا، مردم در قهوه‌خانه‌ها تریاک می‌کشیدند. از دستورات حکومت کودتا این بود که دیگر قهوه‌خانه‌ها اجازه ندارند منقل تریاک داشته باشند. البته قسمتی از مردم هم گرفتار و معتاد بودند. به همین دلیل جاهایی را درست کردند و نامش را گذاشتند «دارالشفاء» که معتادان اجازه داشتند در آنجا تریاک بکشند. یکی دیگر از مواردی که به دستور حکومت کودتا بلدیه‌ موظف بود بر آن نظارت داشته باشد، رعایت بهداشت در بعضی از مشاغل از قبیل نانوایی‌ها بود. در آن زمان در نانوایی‌ها هیچ میزی نبود که نان را بعد از پختن روی آن قرار دهند. نانوا وقتی نان را می‌پخت آن را روی زمین و پیش پای مشتری پرت می‌کرد. رضاخان دستور داد که یک میز یا یک سکو در نانوایی‌ها درست بکنند تا نان را روی آن بگذارند. یکی دیگر از دستورات بهداشتی بلدیه در دوره رضاخان این بود که در مغازه‌هایی که چیزهایی شیرین دارند مثل شیره، عسل یا خرما باید یک ورقه ای را آغشته به شیرینی می‌کردند و بالای در مغازه آویزان می‌کردند تا مگس روی آن بنشیند و بدام بیفتد و روی باقی اجناس ننشیند.
 


مسئولیت بلدیه تهران در دوره رضاخان را چه کسی به‌عهده داشت؟
در سال 1303 کریم‌خان بوذرجمهری که یک قزاق بود و از رفقای نزدیک رضاخان، کفیل بلدیه تهران می‌شود و به مدت 10 سال در این مقام می‌ماند. کریمخان بوذرجمهری دستور داد که تمام خیابان‌های تهران پیاده‌رویی عریض داشته باشند و در واقع او خیابان‌های اساسی تهران مانند کارگر، انقلاب، شوش و خیابان شهباز که چهار خیابان گرداگرد حصار ناصری در تهران را می‌سازد. حصار دوره ناصری دیواری بود که دور این محدوده کشیده بودند و سمت بیرونش خندق بود. البته بخش کمی از این حصار دیوار بود و مابقی به همان تل خاک حاصل از حفر خندق بسنده شده بود. داخل خندق را گود می‌کردند و آب می‌ریختند تا دشمن نتواند وارد شود ولی چون اراضی تهران شیب داشت از این خندق به صورت سیل‌برگردان و البته وسیله‌ای برای هدایت چارپایان باربر به عبور از دروازه‌ها جهت نظارت و اخذ عوارض و غیره استفاده می‌شد. در دوره رضاخان، این خندق‌ها را پر و تسطیح می‌کنند و روی آن‌ها خیابان می‌کشند.
 
چه زمانی بلدیه به شهرداری تبدیل می‌شود؟
این مصوبه فرهنگستان زبان فارسی- که سال 1314 شمسی تاسیس می‌شود- است که بلدیه را به شهرداری تبدیل می‌کند. از دوره‌های قبل بلدیه داشته‌ایم، ولی از سال 1300 بلدیه سازمانی نو می‌شود و این مقوله خیلی جدی می‌شود و در این امر رضاشاه بسیار موثر بوده است. اغلب خیابان‌هایی که در دوره رضاشاه کشیده می‌شد، خیابان‌های مستقیم بودند. او دستور داده بود که خیابان‌ها را وسیع بکشند و خیابان‌ پهلوی یا ولیعصر در همان زمان کشیده شده است. البته بخشی از این خیابان(خیابان امیریه) مربوط به دوره ناصرالدین شاه است. در سال 1300 شمسی یک نظام‌نامه جدید برای بلدیه تصویب می‌کنند و به این ترتیب بلدیه به دولت وابسته می‌شود. در سال 1309 تشکیلات جدیدی برای شهرداری تصویب می‌شود و شهرداری در تهران به چهار بخش شمال، جنوب، شرق و غرب تقسیم می‌شود. در سال 1315 به دلیل ازدیاد جمعیت و شلوغ‌تر شدن شهر، شهرداری تهران به 8 بخش تقسیم می‌شود.
 



مکان بلدیه کجا بود؟
در دوره‌ای که احتسابیه با نظمیه یکی بود ناصرالدین شاه در سال 1295 قمری، رئیس نظمیه تهران کنت دوفورت اتریشی را به عنوان ریاست نظمیه استخدام کرد که احتسابیه را در اختیار می‌گیرد. او در آن زمان اداره نظمیه را در خانه ای در خیابان چراغ‌گاز یا امیرکبیر امروزی تاسیس می‌کند. بعد وقتی که ریاست نظمیه را مختارالسطنه به‌عهده گرفت که مسئولیت بلدیه را هم به عهده داشت و او اداره نظمیه را به خیابان جلیل‌آباد منتقل کرد. در دوره مظفرالدین شاه که باز احتسابیه مستقل می‌شود در ساختمانی به نام چادرخانه در سبزه‌میدان، روبه‌روی دهانه بازار منتقل می شود و در دوره رضاشاه در میدان توپخانه، ساختمان بلدیه ساخته می‌شود که الان هم شمال میدان توپخانه را گودبرداری کرده و گویا شورای شهر تصویب کرده‌ است که اداره بلدیه را همان‌جا باسازی کنند. آن ساختمان اساسی‌ترین ساختمان بلدیه بود که در دوره رضاشاه ساخته شد و تا سال 1347 هم به کار ادامه داد و در این سال تخریب شد.



داستانی در دوره مظفرالدین شاه روی زبان‌ها بود با نام ماست مختارالسلطنه. جریان این ماست چیست؟
درسال 1315 ق. در عصر سلطنت مظفرالدین شاه اداره نظمیه و احتسابیه پایتخت را به محمد کریم خان مختارالسلطنه سپردند. از کارهای او این است که: درهرچند قدمی چاهی کند که آب باران در چاه‌ها رفته و عبور مردم سواره و پیاده آسان شود. تقریبا سی هزارتوان از خزانه دولت به مصارف این کار رسید. از مختارالسلطنه به نیکی یاد کرده‌اند. علامه دهخدا، در امثال و حكم آورده:
مختارالسلطنه مردي بسيار كاردان و با تدبير بود.

با اقتدار مختارالسلطنه، اوضاع در تهران رو به بهبودي گذاشت. مختارالسلطنه با کسبه تهرانی در مواجهه با پدیده روزمره گرانفروشی مبارزه می‌کرد. میوه فروشان و قصابان و خبازان را تنبیهی بسزا می‌کرد. روزی به او خبر دادند که میوه فروش درب مسجد شاه بارهای خربزه از اصفهان آورده که یک من سه هزار به فروش می‌رساند. خود نظم‌السلطنه به درب دکان آمده، خربزه را حکم کرد از انبار بیرون آوردند. به مردم ندا داد که یک من دوهزار این خربزه را می‌فروشیم. روزی قصابی را که گوشت کم داده بود، سرازیر به قناره آویخت.

مختارالسلطنه که زمانی رئیس بلدیه و نظمیه بود، قیمت ماست را عدد ثابتی مقرر کرده بود. اما کسبه که می‌خواستند ماست را گران‌تر بفروشند، میزانی از آن را با آب قاطی می‌کردند و به اسم ماست مختارالسلطنه می‌فروختند و ماست دست نخورده را با قیمت بالاتری می‌فروختند. مختارالسلطنه متوجه این ماجرا ‌شد و روزی به طور ناشناس به یک بقالی رفت و تقاضای ماست کرد. بقال می‌پرسد؛ چه جور ماست می‌خواهی؟ می‌گوید؛ مگر چند جور ماست دارید؟ می‌گوید؛ دو جور؛ ماست معمولی و ماست مختارالسلطنه! می‌گوید؛ ماست مختارالسلطنه چه جور ماستی است؟ بقال کمی از آن را نشان می‌دهد. مختارالسلطنه می‌گوید؛ اینکه دوغ است! بقال می‌گوید؛معلوم است كه اهل تهران نيستيد كه چيزي نمی‌دانيد! ما دوجور ماست داريم. يكي ماست معمولي و يكي هم ماست مختارالسلطنه.

مختارالسلطنه كه حسابي حيرت كرده بود، نگاهي به ظرفهايي كه جلوي دكان بود، انداخت و گفت اين ماست‌ها،چه فرقي باهم دارند؟
ماست فروش ازجايش بلند شد ودریكي ازظرف‌ها رابرداشت وگفت؛ اين ماست مختارالسلطنه است!

مختارالسلطنه انگشتش را در ظرف فرو كرد و كمي ماست به دهان گذاشت.
ماست فروش پرسيد؛ چطور بود؟
مختارالسلطنه گفت؛ خيلي شل بود. مزه آب می‌داد.
ماست فروش سرش را تكان داد و گفت؛ فهميدي اين ماست، نصفش آب است و ما آن را به قيمتي كه مختارالسلطنه تعيين كرده است، می‌فروشيم.
مختارالسلطنه پرسيد؛ حالا مردم عادي چطوري اين ماست را كه شبيه دوغ است، می‌خورند؟
ماست‌فروش‌ گفت؛ ماست ‌را داخل كيسه مي‌ريزند و آويزانش می‌كنند. يك مدت كه‌ بماند، آبش خارج می‌شود و ماست سفت مي‌شود.
مختارالسلطنه دستور داد، او را آویزان کردند. گفت؛ آن قدر بماند تا آب‌هایی که در ماست مردم ریخته از شلوارش بریزد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها