یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۸
سایه با خودش پیمان بست تا زبان مردمش باشد

مهدی فیروزیان، پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه تهران گفت: سایه از آنجایی که شعر «دیر است گالیا/ در گوش من فسانه دلدادگی مخوان» را می‌نویسد، بیان می‌کند که دیگر نمی‌خواهم درباره مسائل فردی شعر بگویم و می‌خواهم به مسائلی مانند فقر، استبداد، ظلم، فساد و اختلافات طبقاتی بپردازم. از آنجا به بعد سایه با مخاطبانش پیمان می‌بندد که دیگر به مسائل فردی اولویت ندهد و سعی می‌کند تا زبان مردمش باشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، امروز 6اسفند زادروز هوشنگ ابتهاج(سایه) غزلسرای مطرح کشورمان است. درباره شعر سایه و کارهای او مقالات و کتاب‌های متعددی نوشته شده است. یکی از این کارها کتاب «موسیقی ایرانی در شعر سایه» است که به‌تازگی به قلم مهدی فیروزیان راهی بازار نشر شده است. زادروز استاد هوشنگ ابتهاج (سایه) بهانه‌ای شد تا با فیروزیان به گفت‌وگو بپردازیم و درباره این کتاب، شعر سایه و میزان تاثیرگذاری او در شعر معاصر صحبت کنیم.
 
 جدیدترین اثری که درباره هوشنگ ابتهاج منتشر شده است، کتابی از شماست که طی روزهای گذشته توسط انتشارات هنر موسیقی راهی بازار کتاب شده است. کمی از این کتاب برای مخاطبان ایبنا بگویید.
امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به سایه، یکی از بزرگ‌ترین غزلسرایان تاریخ ادبیات فارسی و از شاعران مشهور معاصر است که در زمینه ترانه‌سرایی، تصحیح دیوان حافظ، ثبت تاریخ شفاهی معاصر، ترجمه شعر از زبان ارمنی، موسیقی‌پژوهی و شاید از همه مهم‌تر مدیریت در حوزه موسیقی ایرانی فعالیت‌ کرده است. ششم اسفندماه امسال مصادف است با نودمین سالروز ولادت این شاعر گرانقدر که برای گرامیداشت همین مناسبت، کتاب «موسیقی ایرانی در شعر سایه» منتشر و به ایشان تقدیم شده است. «موسیقی ایرانی در شعر سایه» در 262 روانه بازار کتاب شده است. این کتاب اولین مجلد از طرح پژوهشی «سایه و موسیقی» است و مجلداتِ دیگر این طرح در آینده تحت عناوین «شعر سایه در موسیقی ایرانی»، «گل‌های تازه»، «گلچین هفته» و «ترانه‌سرایی سایه» به چاپ خواهند رسید.
 
در اینکه سایه یکی از بزرگ‌ترین شاعران معاصر ماست شکی نیست اما دلیل پرداختن به سایه چه بود؟
سایه شاعری است که در اکثر قالب‌های شعر فارسی مانند غزل، مثنوی، قطعه، رباعی، دوبیتی، نیمایی و چهارپاره تجربه‌هایی دارد اما از نظر غزلسرایی به‌عنوان یک شاعر نئوکلاسیک شناخته می‌شود و اگر ما بخواهیم چهارتن از غزلسرایان بزرگ معاصر را نام ببریم، بدون شک نام سایه در کنار نام‌ شهریار، حسین منزوی و سیمین بهبهانی قرار می‌گیرد.


 
همان طور که اشاره کردید سایه در قالب‌های مختلف شعر دارد اما چرا همیشه از او به‌عنوان یک غزلسرای بزرگ یاد می‌شود؟
سایه را در غزلسرایی و شعر نیمایی صاحب سبک می‌شناسند؛ البته او تجربه‌هایی را نیز در شاخه‌های مختلف شعری دارد اما بعد چاپ کتاب «بانگ نی» که حدود 10 سال مجوز آن طول کشید، سایه نشان داد که در مثنوی‌سرایی نیز ید‌طولایی دارد و باید وی را به‌عنوان یکی از مثنوی‌سرایان بزرگ معاصر به‌حساب آورد.
 
تسلط سایه بر ادبیات کهن چقدر در مطرح شدنش در جامعه ادبی تاثیرگذار بوده است؟
باتوجه به اینکه بسیاری از قالب‌های امروز مورد استفاده قرار نمی‌گیرند؛ اما خوشبختانه سایه توانسته ارتباط خوب و مناسبی میان ادبیات معاصر و ادبیات کهن برقرار کند؛ چراکه یکی از بزرگ‌ترین مشکلات شاعران معاصر این است که از پشتوانه غنی و ارزشمندی که ادبیات فارسی وجود دارد، یا بی‌بهره هستند و یا بهره بسیاراندکی برده‌اند؛ اما سایه دانش بسیارگسترده ای در ادبیات گذشته دارد و نمونه بارز آن را در تصحیح او از دیوان حافظ می‌بینیم و متوجه می‌شویم که می‌توانیم او را به‌عنوان یک حافظ شناس و پژوهشگر در کنار بزرگانی مانند علامه قزوینی و دکتر خانلری که دیوان حافظ را تصحیح کرده‌اند قرار دهیم. این جایگاه پژوهشی و شناخت گسترده از شعر کهن باعث شده است تا شعر وی هم از نظر ادبا و هم از نظر جوانان مورد پسند باشد.
 
به چه دلیل قشرهای مختلف جامعه به شکل بسیار ساده‌ای با او ارتباط برقرار می‌کنند؟
سایه ارتباط خود را هیچ‌گاه با بشر امروز و بازتاب دادن مشکلاتش قطع نکرده است. او از نوجوانی دردها و مشکلات را مطرح کرده است و همین باعث شده تا بدنه عوام جامعه نیز با او ارتباط خوبی داشته باشد. اتفاقی که امروز در جامعه کم‌تر مشاهده می‌کنیم و کمتر می‌بینیم که شعر شاعران بر زبان مردم روان و جاری باشد. این نکته بسیار مهمی است؛ زیرا شعر جدی را که اهالی ادبیات و شعر می‌خوانند اما اینکه شعر جدی را مردم عادی هم بخوانند، کار هر کسی نیست. به قول استاد شفیعی کدکنی یکی از معیارهای شعر خوب این است که آن شعر در زبان و ذهن مردم راه پیدا کرده باشد و شعر سایه مصداق چنین اشعاری است.
 
چه چیزی باعث تفاوت سایه با سایر شاعران شده است. عامل ماندگاری او چیست؟
سایه دو وجه دارد، یعنی مثل بسیاری از شاعران نیست که تنها به وجه ادبی، کهن، ریشه‌ها و سنت‌ها بپردازد و از روزگار خودش غافل باشد. این آفت متاسفانه گریبانگیر بسیاری از شاعران شده است. سایه هیچ وقت نخواسته که شعرش تنها یک اثر زیبا و زینتی باشد؛ بلکه تلاش کرد تا به وسیله شعرش یک هنر متعهد و رسالت اجتماعی را نیز برعهده بگیرد و به همین خاطر از روزگار جوانی شروع کرد به پرداختن به دغدغه‌های دنیای اطرافش.

سایه کجا به این نتیجه رسید و از دغدغه‌های فردی دست کشید؟
هر کسی پیرو طبع و ذوقش در روزگار جوانی بیشتر تمایل به مسائل فردی، رمانتیک و عاشقانه دارد اما سایه در یکجا، یعنی آنجایی که شعر «دیر است گالیا/ در گوش من فسانه دلدادگی مخوان» را می‌نویسد بیان می‌کند که دیگر نمی‌خواهم درباره مسائل فردی شعر بگویم و می‌خواهم به مسائلی مانند فقر، استبداد، ظلم، فساد و اختلافات طبقاتی که باعث بسیاری از ناهنجاری‌ها جامعه شده است، بپردازم. از آنجا به بعد سایه با مخاطبانش پیمان می‌بندد که دیگر به مسائل فردی اولویت ندهد و سعی می‌کند تا زبان مردمش باشد. نکته‌ای که در این بین اهمیت بسیار زیادی دارد این است که سایه به دلیل آنکه برای ساحت شعر یک تقدس و احترام ویژه قائل است؛ حاضر نشد شعرش را تبدیل به یک بیانیه یا مانیفست سیاسی و اجتماعی کند؛ درست برعکس دوستانش که برای هر حادثه‌ای روزانه شعر می گفتند و شعرهایشان حالت روزنامه‌ای و تاریخ مصرف‌دار پیدا کرده بود. در واقع شعر سایه شعری است که با زبانی فاخر و بهره‌گیری از سمبلیسیم و نماد به مفاهیم اجتماعی و سیاسی پرداخته است، به همین دلیل در بسیاری از موارد هم توانسته از زیر سانسسور عبور کند و هم اینکه اشعارش تاریخ مصرف‌دار نباشد. بنابراین شما در هر موقعیت اجتماعی که دنبال آزادی، برابری و انسانیت باشید، می‌توانید شعرهای سایه را مطالعه کنید و از آن لذت ببرید. از طرفی اگر فردی زیرکی شاعرانه و ادبی داشته باشد متوجه می‌شود که سایه در همین شعرها نیز همیشه نسبت به اتفاقات مهم سیاسی واکنش نشان داده است و برای آنها شعر سروده است.
 
سایه جزو نخستین شاعرانی بود که به سمت نیما رفت اما خیلی زود به غزل برگشت؛ دلیل این بازگشت چه بود؟
اینکه شاعران به دنبال قالب خاص می‌روند، به ذوق و طبع آدم‌ها برمی‌گردد. برای مثال توللی هم در ابتدا خیلی از نیما استقبال کرد اما  بعد از مدتی راهش را از نیما کاملا جدا کرد و به یک شاعر 100 درصد سنتی تبدیل شد. خوشبختانه هوشنگ ابتهاج راه نیما را هیچ‌گاه ترک نکرد اما قبول دارم که در نهایت وجه غزلسرایی و سنتی او به وجه نیمایی‌اش چربید و او به آن سمت تمایل پیدا کرد اما او هنوز هم شعر نیمایی می‌سراید و همین تازگی‌ها نیز شعری از او در مجله «بخارا» منتشر شده است. با این حال شاید سایه احساس کرده است که در غزل‌سرایی و شعر کلاسیک می‌تواند مفیدتر فعالیت کند. البته ما باید شعرنو را به دو دسته تقسیم کنیم، دسته اول شعر وزن‌دار و همان چیزی است که نیما می‌سرود که سایه به آن وفادار بوده است و دسته دوم شعر بی‌وزن و به اصطلاح سپید است که سایه چند اثر در این قالب نوشت اما به سرعت از آن روی برگرداند.
 
موسیقی غزل در این تصمیم تاثیرگذار بود؟
صددرصد. سایه به موسیقی شعر بسیار اهمیت می‌دهد و معتقد است که اگر کلامی موسیقی نداشته باشد، هر چقدر هم که ارزشمند باشد در نهایت یک نثر ادبی ارزشمند است و شعر نیست. او موسیقی را عضو جدایی‌ناپذیر شعر می‌داند و به همین دلیل از راه شاملو جدا شد. البته در همین رابطه نادر نادرپور نظر متفاوتی دارد و می‌گوید که من دوست داشتم سایه یک نوآور باشد تا یک غزلسرای عالی مقلد. البته نادرپور هم تا حدودی کم لطفی کرده است؛ چراکه غزل‌های سایه تقلیدی نیست و دارای بیان و زبانی است که تا حدود زیادی استقلال دارد. به هر حال من شنیده‌ام که هرگاه فضای اجتماعی و سیاسی باز بوده است، سایه از شعر نیمایی استفاده کرده اما هر وقت فشارها بر او غالب شده است به غزل و قالب‌های کهن پناه برده است.
 
سخن پایانی...
بدون شک سایه یکی از مهم‌ترین شاعران معاصر است که بررسی پرونده شعر معاصر در دوشاخه غزلسرایی و شعرنو بدون او کار ناقصی خواهد بود و ما حتما باید سایه را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین چهره‌های شعر امروز در نظر بگیریم و درباره او آثار تحقیقی منتشر کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها