دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۰
فرید قدمی: نمی‌توان به هنر و ادبیات پسوند متعهد اضافه کرد/ هنر دینی صرفا پدیده‌ای فرهنگی است

فرید قدمی، مترجم و پژوهشگر حوزه‌های ادبیات و هنر اشاره کرد که نمی‌توان به هنر و ادبیات هیچ پسوندی اعم از دینی یا متعهد اضافه کرد. به‌نظر قدمی هنر و ادبیات می‌توانند با دین ارتباط داشته باشند، اما اگر از این دو مقوله برای تبلیغ استفاده شود، دیگر پای هنر به میان نمی‌آید و باید نام آن را فعالیتی فرهنگی گذاشت.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)ـ در گفت‌وگوهای پیشین مجموعه «بررسی پژوهش‌های تالیفی در حوزه هنر دینی» بر عدم اقبال پژوهشگران به این حوزه تاکید شد. شاید یک دلیل برای این مساله مبهم بودن ترکیب «هنر دینی» ‌برای پژوهشگران و یا نبود درک درست از آن است. درباره برداشت‌های رایج از هنر دینی در ایران با فرید قدمی، پژوهشگر و مترجم هنر و ادبیات به گفت‌وگو نشستیم.

«هایکوهای آمریکایی» و «ولگردهای دارما» هر دو نوشته جک کرواک، نمایشنامه «جلجتا» نوشته ویلیام باتلر ییتس، «عمارت آزادی: 6 داستان از 6 نویسنده» نام شماری از ترجمه‌های منتشر شده و رمان‌های «دومینانت» و «مایا» و همچنین کتاب «سیاست ادبیات: تزهایی درباره نوشتار» نام شماری از کتاب‌های تالیفی قدمی است.

دیدگاه شما درباره طرز تلقی رایج درباره هنر دینی چیست؟ اگر نظر شما بر این است که نسبت به هنر دینی برداشت‌های نادرستی وجود دارد، این امر تا چه میزان به عدم انجام یا انتشار پژوهش‌های علمی و درست در این موضوع باز می‌گردد؟
پیش از پاسخ به این سوال باید بگویم که به‌نظر من اصلاً نمی‌توان به هنر یا ادبیات پسوندی اضافه کرد، حالا چه هنر دینی باشد، چه ادبیات متعهد، چه هنر انقلابی یا هر چیز دیگری. فکر می‌کنم همان‌طور که نمی‌توان از دین هنری حرف زد، از هنر دینی نیز نمی‌شود گفت. پس شاید تنها بتوانیم به ارتباط هنر و دین بپردازیم. شارل بودلر، شاعر بزرگ فرانسوی، میان دین و هنر ارتباطی می‌بیند: «هر دو آن‌ها می‌خواهند جهان را به‌نحوی شایسته تغییر بدهند.» از نگاه بودلر، هم دین و هم هنر در کار ساختن‌اند و می‌خواهند انسان بی‌فرهنگ، طبیعی و وحشی را زیبا کنند، آن‌هم به واسطه‌ صنع و ساختن. از نگاه بودلر آنچه طبیعی است درخور اعتنا، زیبا و متعالی نیست. البته این رابطه‌ هنر و صنعت و دین را می‌شود در آثار تجسمی لئوناردو داوینچی، ویلیام بلیک یا میکل آنژ هم پی گرفت، حتی در آثار داوینچی و ایزاک نیوتن نیز می‌شود به رابطه‌ صنع و صنعت و دین هم اندیشید، اما نگاه غالبی هم هست که هردوی این‌ها، یعنی دین و هنر را، طبیعی و زیبا می‌داند و به‌واسطه‌ تقابل دوگانه‌ مادیت و معنویت، دین و هنر را معنوی می‌داند. این نگاه را می‌‌توان به‌ویژه در رمانتیک‌ها پی گرفت، یا در آرا و افکار اندیشمندی چون فریدریش شلایرماخر که متأثر از رمانتیک‌هاست.

از طرفی ارتباط دین و هنر را می‌توان به‌واسطه‌ سیاست و قدرت نیز بررسی کرد. برای مثال، در انگلستان قرن دهم کلیساها برای ترویج آیین کلیسا از نمایش استفاده می‌کردند و صحنه‌هایی از کتاب مقدس مسیحیان را در داخل کلیسا و سپس در اماکن عمومی برای مردم به نمایش در می‌آوردند. این استفاده‌ای از هنر برای تبلیغ مذهبی و بسط هژمونی سیاسی-مذهبی کلیسا بود، اگرچه از دل آن در قرون بعدی و به‌خصوص در قرون چهاردهم و پانزدهم میلادی تئاترهایی مردمی سربرآوردند. 

اما یک نکته‌ بسیار مهم در اینجا مطرح می‌شود: نمایشی که درواقع ابزاری برای ترویج دینی است به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند امری هنری قلمداد شود، بلکه صرفاً امری فرهنگی است که همان‌طور که در مورد نمایش انگلستان گفتم می‌تواند آبستن هنر هم باشد.

این اشتباه در ایران هم در مورد نمایش‌هایی مثل تعزیه متداول است. تعزیه نمایش است، تئاتر نیست؛ فرهنگ است، هنر نیست. اگرچه هنرمندی تیزبین می‌تواند از شکل‌های آیینی و فرهنگی فرم‌های هنری استخراج کند. این همان کاری است که برای مثال آنتونن آرتو، هنرمند و نظریه‌پرداز مشهور فرانسوی، با تأثیرپذیری از آیین‌های شمنی یا نمایش‌های شرقی‌ یا سنت‌های بومی آفریقایی می‌کند. یا همان کاری است که ویلیام باتلر ییتس، شاعر و نویسنده‌ ایرلندی، با منابع سه‌گانه‌اش می‌کند؛ نمایش نوی ژاپنی، سنت‌های سلتی ایرلند و روایات کاتولیک. اما باید به یک نکته دقت کرد. در نمایشنامه‌های ییتس همه‌ این عناصر دگرگون می‌شوند و چهره‌ای سراپا نو و تکان‌دهنده به خود می‌گیرند. به عنوان مثال، در نمایشنامه‌ «جلجتا»ی ییتس، ما همان روایت تصلیب عیسی مسیح در جلجتا را داریم، با همان شخصیت‌های انجیلی مثل لازاروس، مریم مقدس و یهودا؛ اما لازاروس در نمایشنامه‌ ییتس از مسیح شکایت می‌کند که چرا بدون اجازه‌گرفتن از او زنده‌اش کرده است. یهودای ییتس هم چهره‌ای انقلابی و رادیکال به خود می‌گیرد، فراتر از یک خائن.

در رمان «پرتره‌ای از مرد هنرمند در جوانی» یا رمان «اولیس» جیمز جویس هم ما مدام با گفتار یا دیسکورس کلیسا مواجهیم، با تأثیری که بر دیگر دیسکورس‌ها می‌گذرد. الهیات مسیحی برای جیمز جویس هم یکی از غنی‌ترین منابع نوشتار محسوب می‌شود. این نوع گذر از الهیات در هنر را می‌شود در سینمای آندری تارکوفسکی و آندری زویاگینیتسف هم پی گرفت.

با تامل بر این موارد می‌توان گفت که هنر نمی‌تواند دینی باشد، اما می‌تواند از دین به‌عنوان منبعی غنی سود ببرد. البته من ترجیح می‌دهم از واژه‌ «سود» استفاده نکنم. دوست دارم بگویم دین پاساژ یا گذرگاهی است که اثر هنری می‌تواند ازش عبور کند، با عابران‌اش گپ بزند و پای بعضی پنجره‌هایش هم شمعی روشن کند و برود.

به نظر شما آیا برداشت‌های رایج از هنر دینی در ایران، نیز ارتباط معنایی با هنر ایدئولوژیک و یا هنر سیاسی پیدا می‌کند؟
بله، همان‌طور که گفتم وقتی هر نهادی از جمله نهادهای دینی یا سیاسی، بخواهند از هنر و ادبیات برای تبلیغ و گسترش هژمونی‌شان استفاده کنند، دیگر ما با هنر طرف نیستیم، بلکه با شیوه‌هایی از فرهنگ روبه‌روییم. هنر ذاتی آنچنان سرکش دارد که نمی‌تواند به ابزاری تبلیغی تبدیل شود. می‌شود گفت هنر خصلتی جادویی دارد.

به‌محض آن‌که در دست نهادهای قدرت قرار بگیرد، بدل به‌ چیزی دیگر ــ یعنی فرهنگ ــ می‌شود. چیزی که در ایران به‌عنوان هنر دینی درباره‌اش حرف می‌زنند، صرفاً پدیده‌ای فرهنگی است. این مسائل به هیچ عنوان در پژوهش‌های تالیفی صورت گرفته در زمینه هنر دینی مطرح نشده است.

با توجه به این نکته که اکثر منابع موجود درباره هنر دینی ترجمه است، به نظر شما در میان متفکران جهانی، چه کسی به هنر دینی بهتر از بقیه پرداخته است؟
اجازه بدهید به این سوال پاسخی ندهم. من فکر می‌کنم زمان آن رسیده که کمی درباره‌ خودمان فکر کنیم و تنها به ترجمه‌ حرف‌های دیگران درباره‌ خودمان یا خودشان اکتفا نکنیم. زمان آن رسیده که از نگرش‌های تک‌ساحتی خودمان را رها کنیم و آزادانه میان ژانرهای تفکر قدم بزنیم. ما در ایران منابعی غنی داریم که در دسترس متفکران و پژوهش‌گران غربی نیست. منابعی که خودمان هیچ‌گاه درباره‌شان تأمل نکرده‌ایم.

هرساله دولت و نهادهای دیگرکلی پول خرج می‌کنند تا آدم‌هایی تکراری بیایند و درباره‌ موضوعات و مباحث تکراری حرف‌هایی تکراری بزنند و تمام. درباره‌ ارتباط هنر و دین، ما شکل‌های هنری و تاریخ ادیان غنی‌ای داریم، اما هیچ‌وقت نیامده‌ایم پژوهشی اساسی در این‌ها بکنیم، یعنی پژوهشی که خودش هم نرود توی بایگانی جا خوش کند، بلکه پژوهشی که ما را دوباره به وضعیت اینجا و اکنون متصل کند و نوری تازه بر ما و زندگی‌مان بتاباند.

در این‌باره بخوانید:
1ـ جباران: پژوهش‌های تالیفی درباره هنر دینی اندک و منحصر به بازخوانی دیدگاه‌های اندیشمندان غربی است (اینجا)

2ـ ریخته‌گران: تدوین نظریه هنر اسلامی به شیوه غربی ممکن نیست/ وجه اسلامی بودن هنرها به عرفانی بودن آنهاست (اینجا)‌

3ـ سلیمان‌نژاد: اغلب پژوهش‌های موجود در زمینه هنر دینی فاقد توان زایشگری فکری و ذوقی‌اند (اینجا)

4ـ ربیعی: مبانی نظری هنر اسلامی در آثار متفکران مسلمان به صورت مستقل طرح نشده است (اینجا)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها