سه‌شنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۴
خرده‌ روایت‌های عبدالکریم جربزه‌دار؛ «سفرنامه «رضا میرزا قلی»» را با کاغذ بندی 3 هزار ریال چاپ کردم

اگرچه در طول سال‌های اخیر به علت بیماری ساعت‌های کمتری سر کار است، اما همچنان به دفتر انتشارات می‌آید، خودش بر چاپ کتاب‌هایش نظارت می‌کند و شب‌ها وقتی همه خوابند به کتابخانه‌اش می‌رود و کتاب‌ می‌خواند؛ خرده روایت‌هایی از عبدالکریم جربزه‌دار، مدیر نشر اساطیر...

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اینکه به واسطه عشق و علاقه به شغل و حرفه‌ات به یکی از بهترین‌ها و شماره یک‌های حوزه نشر و کتاب شناخته شوی، در بلبشوی این‌روزهای دنیای نشر کار آسانی نیست. اینکه در مقابل افرادی که فقط به دنبال سودهای چند صد میلیونی به دنبال کپی کردن کتاب‌های پرفروش و پرمخاطب، دست بگذاری روی کتاب‌هایی که مخاطب کمتری دارند اما ناب‌تر و خاص‌تر هستند هنری است که عبدالکریم جربزه‌دار مدیر نشر اساطیر با بیش از 40 سال فعالیت به خوبی از پس آن برآمده است.
 
ناشر تخصصی کتاب‌های حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی که بعد از چهار دهه فعالیت بیش از 600 عنوان کتاب منتشر کرده، سال 1392 به‌عنوان خادم پیشکسوت نشر معرفی شده و امید‌وار است، روزی تعداد کتاب‌هایش خیلی بیشتر از این‌ها باشد، شاید هزار عنوان ...
 
 14 تیر و روز قلم بهانه‌‌ای شد تا دقایقی پای صحبت‌های عبدالکریم جربزه‌دار مدیر نشر اساطیر بنشینیم و شنونده خرده‌ روایت‌های او باشیم از شروع کارش در حوزه نشر، از انتشار نخستین کتابش در نشر اساطیر، از عشق و علاقه‌اش به فرهنگ و تمدن، به اسطوره‌ها، از ساعت‌های کتابخوانی‌اش که هنوز هم پابرجاست، از روزهای سیاه جنگ در ایران و...
 
از 61 تا 01
از دوران کودکی و نوجوانی به کتاب علاقه داشت و یکی از کتابخوان‌های حرفه‌ای بود، رویه‌ای که تا امروز هم ادامه دارد و حتی بیماری و کارهای مختلف مانع او برای کتابخوانی یا چاپ و انتشار کتاب‌های خوب و حرفه‌ای نشده است. بسیاری از اهالی قلم، جربزه‌دار را ناشری خوش ذوق می‌دانند که در انتخاب کتاب‌هایش همیشه اولویت‌هایی را در نظر می‌گیرد که شاید در نگاه ناشران دیگر کمتر دیده می‌شود، آثاری با ریشه و باهویت که رنگ و بوی تمدن و فرهنگ دارند.
 
سال 1361 بود که اولین کتابش را چاپ کرد، روایت چاپ این کتاب از زبان خودش خواندنی و شنیدنی است.

ـ «به یاد دارم، چند سالی بود که از بروجرد به تهران آمده بودم، یک مجموعه دو جلدی تاریخ طبری داشتم؛ یکی از دوستانم یکی از آن‌ها را به امانت برده و پس نیاورده بود. در کتابفروشی‌های مختلف به دنبال این کتاب رفتم ولی پیدا نکردم، به یکی از ناشران گفتم چرا کتاب‌های دوره‌ای را چاپ نمی‌کنید؟ گفت که چاپ این کتاب‌ها سخت است و به جای چاپ یک کتاب 16 جلدی، 16 عنوان کتاب چاپ می‌کنیم که 16 شانس فروش داشته باشد. او همچنین گفت که برای چاپ یک کتاب 16 جلدی همه هزینه را باید یکباره بدهیم که کار سختی است و عقلایی نیست.

بعد از آن به دنبال چند متن قدیمی بودم که باز هم نتوانستم از کتابفروشی‌ها نسخه آن را پیدا کنم، چون ناشران معتقد بودند، افراد شاید سالی یک یا دوبار به سراغ این آثار بیایند و از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست.

همان زمان با خودم گفتم خوب است یک نشر داشته باشم که نگاهش به بازار نباشد و اقتصاد کتاب را تا حد ممکن ندیده بگیرد؛ بلکه به دنبال چاپ کتاب‌هایی باشیم که منابع و ماخذ اسلام‌شناسی و ایران‌شناسی باشند و به این شکل ادای دینی به این خاک پاک کرده باشیم.»
 
و «اساطیر» نتیجه این فکر و جرقه شد. جربزه‌دار که حالا به 40 سال قبل نگاه می‌کند وقتی خاطرات آن روزها را می‌گوید، چشم‌هایش برق می‌زند، تن صدایش کمی بلندتر می‌شود و هیجان در صدایش موج می‌زند. درباره اولین کتابی که چاپ کرد، می‌گوید؛

ـ «اولین تماس را با استاد ایرج افشار گرفتم و به توصیه وی کتاب «سفرنامه رضا قلی میرزا» را چاپ کردیم؛ نوه فتحعلى شاه. در خاطرات خود از سفر به انگلستان به توصيف نظام پارلمانى اين كشور پرداخته بود، این کتاب 800 صفحه‌ای بود.
 
در فاصله کوتاهی از آن، کتاب «سفرنامه فرخ خان امین‌الدوله» را چاپ کردم، این کتاب درباره مأموريت و مسافرت فرخ‌خان امين‌الدوله به نمايندگى ايران به ممالک اروپايى در سال 1272 قمرى است. هر دو کتاب را بیش از 20 سال قبل انتشارات دانشگاه تهران چاپ کرده بود.»

او در ادامه حرف‌هایش به شرایط چاپ کتاب هم اشاره می‌‌کند و می‌گوید: «این کتاب بر روی کاغذ خارجی، جلد گالینگور و جلد گلاسه چاپ شد و قیمت پشت جلد 1950 ریال بود، یعنی صفحه‌ای دو ریال. کتاب را در چاپخانه «رشدیه» چاپ کردم و در صحافی غلامپور هم صحافی شد؛ البته الان هر دوی این چاپخانه و صحافی تعطیل شده‌اند.
 
به یاد دارم در آن زمان یک بند کاغذ حدود سه هزار ریال، یک زینک 200 ریال و یک فرم چاپ 400 ریال قیمت داشت و هر صفحه کتاب همانطور که گفتم دو ریال می‌شد و سرمایه زیادی برای چاپ این کتاب گذاشتیم و بعدتر نیز مجبور به افزایش سرمایه و تزریق پول شدیم زیرا برداشت ما خیلی کم و محدود بود.»
 
زندگی با عطر کتاب
زندگی برخلاف آنچه رایج است و شنا بر خلاف جریان آب، کاری بود که عبدالکریم جربزه‌دار در حرفه خود انجام داد. فروش کتاب‌های متون قدیمی عموما حرکت کُند و آرامی در بازار دارد و گاهی سال‌ها طول می‌کشد تا نسخه‌ای از این کتاب‌ها به فروش برسد. نسخه‌های کتاب «سفرنامه رضا قلی میرزا» نیز 10 سال طول کشید تا به پایان برسد.
 
ـ «هدف من پول در آوردن نبود، بلکه به دنبال این بودم، کتابی چاپ شود و یک خدمت فرهنگی کرده باشم. به یاد دارم چاپ کتاب متون قدیمی کار سنگینی است. زمانی که این سفرنامه را چاپ کردیم، فرد دیگری کتاب فرهنگ آکسفورد را در پنج هزار نسخه چاپ کرد و چهار ماهه فروخت و در مدت یک‌سال سه چاپ خورد؛ در حالی که فروش این اثر 10 سال طول کشید؛ مصداق سود کلان و زیان کلان بود.»
 
داستان دل سپردن عبدالکریم جربزه‌دار به کتاب و نشر، خواندنی است، پر از فراز و فرودهای بسیار و سرشار از درس‌های عاشقی است. کسی که 31 سالگی دفتر انتشارات خود را راه‌اندازی کرد و حالا در آستانه 71 سالگی پدرانه نام یکایک کتاب‌هایش را می‌برد و با تورق هرکدام، نفسی تازه در ریه‌هایش جاری می‌شود.
 
ـ «اما انتشار کتاب «تاریخ طبری»، اساطیر را به شهرت رساند.»

جربزه‌دار این جمله را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «این کتاب یک دوره تاریخ عمومی ایران و اسلام از خلقت و آفرینش است تا دوره پیش از تاریخ و دوره تاریخی و اسلام و زندگانی حضرت رسول اکرم‌(ص) و ائمه اطهار‌(ع) تا خلافت امویان و عباسیان تا قرن چهارم. تاریخ جهان اسلام سه پایه دارد که یکی از پایه‌های آن کتاب «تاریخ طبری»، دیگری «تاریخ ابن خلدون» و سومی «تاریخ کامل ابن اثیر» است و خوشحالم که توانستم این کار سترگ را انجام بدهم.
 
اما بعد از آن به دنبال تکمیل این مجموعه رفتم و «تاریخ کامل ابن اثیر» در 14 جلد و «روضه الصفا» در 15 جلد و «ناسخ التواریخ» در 26 جلد را چاپ کردم که انتشار هر جلد از این کتاب‌ها سال‌ها زمان برده است.»
 
از آرزوهای کوچک تا بزرگ
به روزهای سیاه و سفید جنگ می‌رسیم. به انتشار کتاب «دیوان حافظ» علامه قزوینی و قاسم غنی اشاره می‌کند و از این اثر به‌عنوان یکی از دلگرمی‌های روزهای سرد جنگ نام می‌برد. او می‌گوید: «در ایام جنگ بود که تصمیم گرفتم این کتاب منتشر شود، به یاد دارم سختی‌های زیادی متحمل شدیم زیرا می‌خواستیم متن نهایی علامه قزوینی را منتشر کنیم، مقداری فهرست بدهیم و تعلیقات مرحوم قزوینی را هم جمع کنیم و در انتها اضافه کنیم.
 
برای نهایی شدن کار، گاهی مجبور بودم برای حفظ نگهداری نسخه‌هاف آن‌ها را به جاهای مختلف حتی به شهرستان منتقل کنم تا کار آماده شود. چاپ شد و مورد توجه قرار گرفت و تاکنون بیش از 10 بار تجدید چاپ شده است؛ در این اثر غزل‌های خواجه را براساس متن مرحوم قزوینی گذاشتیم، در مقابل شماره غزل‌های تصحیح مرحوم خانلری را گذاشتیم، در انتها نیز دو جدول گذاشتیم که یکی از آن‌ها شماره غزلیات چاپ مرحوم خلخالی و مرحوم قزوینی و جدول دیگر شماره غزلیات مرحوم خانلری و مرحوم قزوینی بود تا اگر محققی می‌خواست درباره حافظ تحقیق کند به راحتی از این منابع استفاده کند. در پایان کتاب نیز هر نکته‌ای که علامه قزوینی درباره حافظ در منابع و جاهای مختلف نوشته بود، جمع‌آوری شد، آوردیم. به همین دلیل این اثر به یک کتاب دم دستی ـ همراه ـ برای حافظ‌پژوهان تبدیل شد.»
 
او مردی است که روزی پا به پای آرزوهایش راه رفت، دوید، اما خسته نشد و برای چاپ هر اثر تلاش زیادی کرد. می‌گوید: «روزی که به این کار وارد شدم، آرزویم این بود که روزی بیاید و من 50 عنوان کتاب در این حوزه چاپ کرده باشم، به مرور که جلو رفتم، آرزویم بزرگ‌تر شد؛ وقتی به عدد 50 رسیدم، آرزویم انتشار 100 عنوان شد و همین‌طور آرزوها و آمالم بزرگ‌تر شد تا امروز که بیش از 600 عنوان کتاب داریم که 90 درصد آن اسلام‌شناسی، ایران‌شناسی و تاریخ و تمدن ایران است.»
 
وقتی از آرزوهایش برای روزهای آینده سوال می‌کنم، خیلی جدی می‌گوید: «انتشار متون تاریخ ایران را دنبال می‌کنم و هیچ تغییر خطی نداریم، تکمیل مجموعه تاریخ ایران و اساطیر جهان مهم‌ترین و اصلی‌ترین کاری است که انجام خواهیم داد، به دنبال این نیستیم که یک رمان جدید منتشر کنیم، در ادامه این مسیر 40 ساله فقط به دنبال انتشار منابع و مراجع ایران‌شناسی هستیم.»
 
عبدالکریم جربزه‌دار این‌روزها همچنان با عطر کاغذ کتاب‌هایش زندگی می‌کند، هر روز از صبح تا عصر سرکار می‌رود، عصرها به خانه می‌رود و آخر شب‌ها، کتاب‌ می‌خواند. از کتاب‌هایش به‌عنوان «تمام بچه‌های من» نام می‌برد؛ خط به خط کتاب‌های در آستانه نشر را می‌خواند و می‌نویسد. او همچون روزهای جوانی، با صبر زیاد و بدون خستگی، کتاب چاپ می‌کند تا روزی آن‌ها را پشت ویترین کتابفروشی‌ها ببیند و خستگی‌اش از تن بیرون رود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها