سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۶
ما، در تونل وحشتی به نام صنف نشر و کتاب گیر افتاده‌ایم

در دومین نشست از سلسله نشست‌های «چالش‌های تصویرگری امروز» بر مقرون به صرفه نبودن کار تصویرگری، فقدان هویت‌سازی تصویرگران، نامشخص بودن مفهوم این حرفه نزد بسیاری از از اهالی فرهنگ، توجه به جوایز خارجی به جای شناخت علایق داخلی توسط تصویرگران و کپی کاری به عنوان بخشی از چالش‌های این حرفه تاکید شد.

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این نشست که با حضور فرشید مثقالی، هدا حدادی، سحر ترهنده، علی بوذری و کیانوش غریب‌پور برگزار شد، هر یک از این افراد در قامت کارشناس به بخشی از «چالش‌های تصویرگری امروز» پرداختند.
 
تصویرگران «فِرِمی» کار نکنند
در این نشست که عصر روز دوشنبه در در فضای مجازی اینستاگرام به صورت برخط اجرا شد؛ فرشید مثقالی گفت: در حال حاضر کارکردن برای بسیاری از تصویرگران با توجه به عدم نیاز اغلب مجلات به کار تصویرگری، مقرون‌به‌صرفه نیست و تنها بخشی که در آنها از تصویرگران به صورت حرفه‌ای به کار مشغولند، کاتوریست‌ها و بخش کتاب کودک است. در این شرایط یکی از بهترین کارهایی که تصویرگران می‌توانند برای درآمدزایی داشته باشند، کار تصویرگری کتاب آن هم به صورت پرداخت حق الزحمه‌های بخشی از قیمت پشت‌جلد کتاب‌ها یا همان پورسانتاژی است. یعنی برخلاف گذشته که تصویرگران برای کار کتاب به صورت «فِرِمی » برای خود درآمد ایجاد می‌کردند، در حال باید به صورت درصدی از قیمت پشت جلد کتاب‌ها، کار کنند.

وی ادامه داد: این کاری است که من انجام داده‌ام. کار تصویرگری «ماهی سیاه کوچولو» برای من درآمد خوبی داشت. در ایران تیراژ کتاب کودک همچنان بالاست و تجدید چاپ می‌شوند. بنابراین می‌توان به منبع درآمد واقعی برای حرفه‌ای‌های این رشته بدل شود.

برنده جایزه هانس کریستین آندرسن تصریح کرد: اگر امروز تصویرگران ما جذب مشارکت در جشنواره‌های خارجی می‌شوند، علتش این است که عطش آنها برای دیده شدن، در داخل کشور پاسخ داده نمی‌شود. البته هستند کارهایی که اصلاً جذاب نیستند و در جذب مخاطبان کودک ناکارآمدند؛ اما دست بر قضا، به جشنواره‌های خارجی رفته و مورد توجه قرار گرفته‌اند. این در حالی است که ما سال‌هاست کتابی نداریم که تصویرگری آن به فروش آن، کمکی کرده باشد.

تصویرگران ما،عموماً جهان دیگری برای آن خود ساخته‌اند 
کیانوش غریب‌پور نیز که سخنران این نشست بود با اشاره به مشکلات تصویرگران گفت: حرفه تصویرگری به دلایل مختلف با معضلات بیشتری نسبت به سایر رشته‌ها مواجه است. بیشترین فضایی که تصویرگران در آنها کار می‌کنند کتاب و نشر است. در جامعه هشتاد میلیونی ما، انتظار این است که تیراژ کتاب‌ها ۱۰ هزار نسخه باشد، در حالی که امروزه روز، این تیراژ به هزار و و ۱۵۰۰ رسیده است. شبکه توزیع به شدت ضعیف است و خیلی از افراد در این میان، نان را به نرخ روز ‌خورند.
 
این تصویرگر و گرافیست افزود: ما، در تونل وحشتی به نام صنف نشر و کتاب گیر افتاده‌ایم. یک بخش از این مشکلات به فضا و پلتفرم کتاب در ایران برمی‌گردد. یعنی در حالی که کتاب و تولید آن کاری کاملاً اقتصادی است، آنچه در درجه اول از آن به ذهن متبادر می‌شود کارکرد فرهنگی آن است. وقتی در این فضا قرار می‌گیریم، این صنعت درست کار نمی‌کند و برعکس همه جای دنیا که ناشران جز پولدارترین‌ها هستند، ما، فقط در فضای تخیلی خود، امید فرهنگی باشکوهی را می‌پرورانیم. این واقعیتی است که تصویرگران زیادی از کتاب کودک ارتزاق نمی‌کنند و تصویرگری حرفه اصلی آنان نیست.

وی تصریح کرد: ما عموماً جهان دیگری برای خود ساخته‌ایم و از آن لذت می‌بریم. این جهان موازی که در کنار جهان واقعی است، مناسبت‌ها و موفقیت‌های خودش را دارد. اینطور می‌شود که رابطه ما، با جهان و مخاطب واقعی قطع است. بخشی از مخاطبان ما خیلی از ما فاصله دارند. صنعت نشر شکل نگرفته است. و مخاطب ما، از رسانه‌های دیگر تغذیه می‌کند و این قدر از ما متفاوت است که ما نمی‌توانیم با جهان تصویری او، ارتباط بگیریم. یعنی فضای ما اختلاف فاز زیادی با بطن جامعه دارد. ما آرام آرام کار می‌کنیم. درحالی که مخاطب با سرعت تصاویر را می‌بیند و از کنار آنها می‌گذرد. در این فضا تصویرگر ما، تصویری را می‌کشد که خودش می‌داند، کتابش به چاپ دوم نمی‌رسد. بنابراین چرا ناراحت می‌شویم وقتی می‌بینیم، کتاب‌های ترجمه‌ای چون مسائل زیبایی‌شناسی را رعایت کرده‌اند، بیشتر به دل مخاطبان می‌نشینند.
 
تصویرگر باید بتواند اندیشه‌اش  را در آثارش متبلور کند
هدا حدادی به‌عنوان تصویرگر بعدی این نشست با بیان این که برخی از متولیان فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حرفه تصویرگری را نمی‌شناسند و بعضاً کار تصویرگری را مثل عکاسی می‌دانند؛ گفت: وقتی ما نمی‌دانیم چطور صنف خود را، در میان صنوف دیگر مطرح کنیم، چه انتظاری داریم؟ یکی از چالش‌های تصویرگری ما بحث هویت است و این که این صنف در کجای جامعه ایستاده است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ما را اهل قلم می‌داند؛ در حالی که کتابخانه ملی تصوبرگران را، پدیدآورنده نمی‌داند و ما را با عنوان «شناسه افزوده» در کتاب‌ها می‌شناسد. من به عنوان تصویرگر در کجای فرهنگ قرار دارم؟ خیلی جاها ما، را آرتیست هم نمی‌دانند. اینجاست که بحث هویت‌سازی و برندسازی مطرح می‌شود؛ اما این برندسازی چگونه ممکن است؟ وقتی یک تصویرگر بتواند بسته‌ای از اندیشه خود را، در آثارش متبلور کند و تعریف خود را به جامعه ارائه دهد، آن وقت است که کار برندسازی انجام شده است.

وی ادامه داد: من می‌اندیشیم و آنچه می‌اندیشم باید، در کارهایم به تصویر کشیده شود و رد پای اندیشه باید در تصویر ملموس باشد و این ممکن نیست مگر به یاری آموزش و باور خود.  وقتی این هویت‌سازی اتفاق افتاد، برندسازی شده است.

نایب رئیس انجمن تصویرگران ‎در سال‌های ۱۳۸۳–۱۳۸۵ تصریح کرد: البته این هویت‌سازی نباید به مرحله تکرار بیفتد و این دامی است که باید نسبت به آن آگاه بود. هویت سیال پویاست. ما انسان هستیم و پیوسته در حال تغییر و تکامل. این موضوع باید در کارهای ما، نیز دیده شود. یعنی همان گونه که ما رشد می‌کنیم، آثار ما، هم باید رشد کنند و کامل شوند. این محقق نخواهد شد.

این مدرس تصویرگری همچنین به نقد برخی از جملات متأخرین این عرصه پرداخت و تاکید کرد: من به عنوان تصویرگر باید به تاریخچه خود توجه کنم. تاریخچه ۵۰ ساله من با حضور افرادی چون فرشید مثقالی، زرین کلک و امثال آنها به‌عنوان مربیان معنوی شکل می‌گیرد و نسل بعد از آن‌ها مثل بهزاد غریب‌پور مربیان عملی من هستند. هویت من خدشه‌دار می‌شود زمانی که نسل اولی‌ها می‌گویند: «ما تصویرگر نیستیم»؛ چه به لحاظ تکاملی کسی نمی‌تواند افتخار آنها را منکر شود. ولی وقتی که آنها خودشان، خودشان را انکار می‌کنند، من دچار شکست هویتی می‌شوم. این‌ها ستون‌های باور ما هستند. انکار این قضیه، نه تنها به هویت من ضربه نمی‌زند، بلکه تاریخ تصویرگری ایران را هم مخدوش می‌کند.

هدا حدادی همچنین به لزوم توجه به تشکل‌های صنفی اشاره کرد و گفت: شما با قرار دادن خود در گروه مصنفان به تشریک منافع می‌رسیم و کارهای قدرتمندتر و هویت‌مندانه‌تری را دنبال می‌کنیم‌. با پیوستن به تشکل‌های صنفی کسی نمی‌توانند به ما، نگاه تحقیرآمیزی داشته باشد. کار کردن گروهی منافعی دارد که نجات‌بخش اعضا خواهد بود. فراموش نکنیم در کنار همه اینها ما یک مدیا رسانه هستیم که وظیفه داریم پیام و محتوایی را، به وسیله تصویر به مخاطبان خاص منتقل کنیم. باید برای هویت خود چنین رسالتی را قائل باشیم و خود را صرفاً آرتیست ندانیم.

تصویرگران ما، اندیشمند نیستند 
سحر ترهنده، محقق، منتقد و تصویرگر به عنوان یکی دیگر از مدعوین این نشست گفت: یکی دیگر از مشکلات تصویرگری ما، این است که علی‌رغم افزایش تعداد تصویرگران، اندیشه‌های آنان تکثیر نشده است. یعنی ما تصویرگران دارای اندیشه نداریم. اندیشه داشتن، خیلی مهم است. خیلی باید کتاب خواند؛ فیلم دید؛ موسیقی گوش کرد تا کم‌کم صاحب جهان‌بینی شد؛ اما دوستان جوانان ما، به سرعت می‌خواهند وارد کار شوند و توجهی به این مساله ندارند.
 
 این منتقد تاکید کرد:  ادبیات کودک ما از کیفیت خوبی برای مطرح شدن ذر بازارهای منطقه‌ای برخورداراست؛ اما چه تعداد از این آثار باعث شگفت‌زدگی می‌شود؟ مشکل جدی فضای تصویرگری ما، کمبود فضاهای تازه است. من به عنوان یک ناشر، کسی را طی این سال‌ها کشف نکرده‌ام. کپی کاری، معضل دوستان جوان ما شده است. بنابراین علیرغم برپایی نمایشگاه‌های دیجیتال در حوزه تصویرگری من به وجد نیامده‌ام.

وی افزود: تصویرگری کتاب کودک، نیازمند صدای نو است. ما، در بسیاری از ژانرهای ادبی هنوز تصویرگر حرفه‌ای نداریم. حجم زیادی از تصویرگران ما به سمت فضاهای فانتزی کشیده شده‌اند و در مقابل در مورد متون دیگر مثل متون تاریخی یا اسطوره‌ای، تصویرگر «به نام» نداریم. این در حالی است که بسیاری از تصویرگران ما به جای استفاده از روش آزمون و خطا که روشی متداول است، ترجیح می‌دهند با حضور در جشنواره‌های بین‌المللی ره صد ساله را یک شبه طی کنند. این طور می‌شود که من ناشر تصویرگر ندارم. من نیازمند رزومه حرفه‌ای برای سفارش کارهای خود هستم. البته «کتاب سال‌ها» مرجع خوبی برای بسیاری از ما بود و شاید امروز کاتالوگ‌ها و نمایشگاه‌های مجازی برای انتخاب تصویرگران جدی راه خوبی باشد.
 
سحر ترهنده در ادامه از منظر ناشر به موضوع تصویرگری پرداخت و تصریح کرد: در موضوع نشر علاوه بر اینکه نویسندگان و تصویرگران و مترجمان با مشکل  مواجه شدند، ناشران هم ضرر کردند. گرانی کاغذ و ادوات چاپ به ویژه طی دو سال اخیر، بسیاری از ناشران را در وضعیت بدی قرار داد. تعداد عناوین کتاب‌ها، به یک سوم کاهش پیدا کرد و این مسئله برای ناشران هم به اندازه تصویرگران و نویسندگان مشکل‌زا بود؛ چراکه ناشر هم تا حدی می‌تواند کتاب خود را، گران بفروشد.

این تصویرگر و منتقد کتاب کودک سپس به موضوع رفتار حرفه‌ای در بحث نشر پرداخت و تاکید کرد: بسیاری از تصویرگران رفتار حرفه‌ای را نمی‌دانند. البته ما صنعت چاپ نداریم و تولید و نشر کتاب به صورت سنتی دنبال می‌شود؛ اما خیلی‌ها هنوز، به‌عنوان ناشر نمی‌دانند که با چه کسانی قرارداد می‌بندند و بعضا تصویرگران حاضر هستند با شرایط عجیب و غریب کار کنند و حتی دوستان حرفه‌ای بدون قرارداد کار می کنند. در حالی که حرفه‌ای کار کردن دیالوگ و گفتمان خاص خود را می‌خواهد. باید بتوانیم به صورت حرفه‌ای خود را، به جامعه ناشران معرفی کنیم.

این محقق گفت:  کتاب کودک مجموعه‌ای از همکاری‌هاست. نویسنده و تصویرگر و ناشر باید با هم همکاری خوبی داشته باشند تا ماحصل کار ارزشمند شود. این کار، کاری فردی نیست. بالغ بر ۷۰ درصد دوستان ما، ترجیح می دهند قراردادهای «فِرِمی» داشته باشند  تا پشت جلدی. البته این مسئله در کوتاه مدت قابل فهم است. در حوزه کتاب، هر بخش فکر می‌کند رقیب بخش دیگری است و همین به کل کار صدمه می زند. ما، باید حدود و ثغور و وظایف خود را به خوبی بشناسیم و بدانیم هر تاخیری در چاپ به ضرر ناشر نیز هست.
 وی سپس به نقصان فضای آموزشی در حوزه تصویرگری کتاب کودک پرداخت و گفت: فضای آموزشگاهی دانشگاهی، بحث دیگری است. حجم وسیعی از مسایل تولید و چاپ کتاب وبویژه کتاب کودک در اموزشگاه ها آموزش داده نمی شود. در حالیکه انتظار آن است که فارغ التحصیلان دانشگاهی با مباحثی چون چاپ، لیتوگرافی و امثال آنها عجین باشند. بسیاری از مسائل نه تنها در دانشگاه‌ها بلکه در آموزشگاههای آزاد هم مطرح نمی شود. بنابراین خیلی از دانشجویان تصویرگری  نمی دانند باید متن خوانده شود؛ تحلیل شود و اگر دچار چالش با متن هستند، باید با نویسنده هم صحبت شوند. این مسایل، مسایل پایه هستند ولی هنوز برای ما، چالش اند و باید راجع به آنها با تصویر‌گران صحبت کنیم.

سحر ترهنده همچنین در مورد جوایز تصویرگری کتاب کودک و نقش آن در بازار نشر، تصریح کرد: فراموش نکنیم که خریدار اصلی کتاب‌های کودکان والدین هستند. بنابراین برای خرید باید آنان را، قانع کرد. به تجربه به من ثابت شده است که هر چه تعداد جوایز پشت جلد اثری بیشتر باشد، والدین در خرید آن ترغیب نخواهند شد. آنچه برای والدین حائز اهمیت است، محتوای کتاب‌هاست. من فکر می‌کنم بحث فروش، مخاطب و سلامت اثر، در این چرخه خیلی خیلی با اهمیت‌تر است و باید برای داشتن چرخه‌ای سالم، در مدارس روی پدیدآورندگان باز شود. متاسفانه ما، همه در حباب‌های خود ساخته کار می‌کنیم و این چرخه معیوب است. یک زمان «باشگاه کتاب» بود که خوش درخشید. انشاالله که این باشگاه مجدداً احیا شوند.

تصویرگر ما، کودک محور نیست
علی بوذری، تصویرگر و پژوهشگر نیز در این نشست گفت: ما هنوز تصویرگر حرفه‌ای نداریم که بتواند از این حرفه ارتزاق کند. در حالی که ایران کشوری است که در این زمینه کاملاً مستعد است؛ اما تصویرگران ما هنوز نیازهای خود را برای دیده شدن تامین نکرده‌اند. این می‌شود که تصویرگر موفقی از ما که اغلب جوایز جهانی را درو کرده هنوز نامی از او در شورای کتاب کودک دیده نمی‌شود. چرا؟ چون شورای کتاب کودک، «کودک محور» است. یعنی ممکن است تصویری شگفت‌انگیز باشد؛ اما با مخاطب کودک ارتباط پیدا نمی‌کند و این پارادوکس است. جوایز خوب هستند و حتما باید برای به دست آوردن آنها تلاش کرد؛ اما اگر دسترسی به آنها ممکن نشود دلیل بر ضعیف بودن کار تصویرگران ما نیست. این جوایز کمکی به فروش کتاب‌های ما نمی‌کنند و اهمیت بیش از اندازه دادن به آنها کاری اشتباه است.

وی با اشاره به تاریخچه مختصری از تصویرگری در ایران گفت: مسئله جوایز تصویرگری از دهه ۴۰ و ۵۰ که کتاب‌هایی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به دست نویسندگان ایرانی نوشته و توسط ابرمردانی چون فرشید مثقالی تصویرگری شدند، کلید خورد. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد اولین کتاب به سبب تصویرگری آن جایزه جهانی را دریافت کرده باشد. از آن زمان به بعد بحث تصویرگری مورد حمایت مسئولان قرار گرفت. بعد از انقلاب تا مدتی این حمایت‌ها متوقف شد. در دهه ۷۰ مجدداً به این موضوع پرداخته شد و نام بسیاری از جشنواره‌های تصویرگری بین‌المللی همچون «براتیسلاوا»بر سر زبان‌ها افتاد. در دهه هشتاد، به تصویرگری به شکل حرفه‌ای‌تری مطرح شد و فضای باز سیاسی، اجتماعی و حمایت ناشران سبب شد کارهای تصویرگران داوران بین‌المللی را شگفت‌زده کند. از آن دوره این موضوع شکل گرفت که آنچه مهم است، مخاطب نیست بلکه داوران بین‌المللی هستند. بسیاری از تصویرگران جوان ما، تمام آمار و آرزوهای‌شان این بود که جوایز جهانی را بدست آورند و اینطور شد که مخاطب به فراموشی سپرده شد.

بوذری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به وجود فضاهای مجازی همچون اینستاگرام و تلگرام تصریح کرد: در گذشته بسیاری از کارها در فضای حقیقی مورد بررسی موشکافانه قرار می‌گرفت؛ اما با به نمایش گذاشتن آثار در فضاهای مجازی این کار با سرعت انجام می‌شود و این سرعت شاید هنرمندان جوان را به کپی‌کاری رسانده است. یعنی هدف آنها کپی‌کاری نبوده اما چون توسط تصاویرگر به سرعت با تصاویر بمباران شده‌اند، نمی‌توانند هویت خود را سامان دهند و به نظر می‌رسد ما، به نوعی دچار معضل سطحی شدن هستیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها