محمد علی تجری گفت: در کتاب روشهای گوناگون تفسیری مانند قرآن به قرآن و همچنین گرایشهای مختلفی مطرح شده و با اینکه مؤلفان در آغاز، هریک از این روشها را تعریف کردهاند اما در مواردی تعریفهایی که ارائهشده دقیق نیست و قابل خدشه و مناقشه است؛ چهاینکه در برخی موارد، تعاریف یکسان و یکدست نیست.
حجتالاسلام والمسلمین سیدرضا مؤدب با اشاره به انگیزههای تألیف کتاب، بیان کرد: مرکز هماهنگی و توسعه پژوهش و آموزش عالی قرآنی کشور مسئولیت آموزش و پژوهش در سطح عالی در وزارت علوم را برعهده دارد و با مشارکت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، که از مجموعههای با سابقه است و دانشگاه قم و دانشگاه قرآن و حدیث درصدد برآمدند که متون درسی این برنامه بازنگریشده را تدوین کنند. یکی از درسها روشهای تفسیری بود که طی یک طرح پژوهشی به بنده واگذار شد و توفیق داشتم که به همراه آقای دکتر محمدرضا عزتی، مدرس دانشگاه قم، آن را تدوین کنم. به همین دلیل فرصت یک سالهای تعیین شد. سپس روی آثاری که در حوزه روشهای تفسیری نوشته شدهاند و در جامعه علمی ارزشمندند مطالعات خاصی صورت گرفت که چقدر با سرفصلهای جدید هماهنگاند. در نهایت با تدبیر سرفصل جدیدی که تنظیم شده بود کتاب مورد نظر تدوین شد.
او درباره فصول کتاب توضیح داد: این کتاب شانزده درس دارد که متشکل از کلیات یک و دو است و سپس به روشها و گرایشها پرداختهایم. ابتدا به روش تفسیر قرآن به قرآن اشاره شده و این روش تفسیر و آثار اهل بیت(ع) و صحابه و تابعین بررسی شده است. سپس به روش تفسیری روایی و آثار اهل بیت(ع) و صحابه و تابعین پرداختیم و در درس نهم به سومین روش که روش عقلی بود پرداخته شده است. این روش هم در قرآن و آثار اهل بیت(ع) و صحابه و تابعین مطالعه شده است. سپس موضوع گرایشهای تفسیری در درسهای دوازدهم، سیزدهم، چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم بحث شده و گرایشهای مختلف بیان شده است.
به گفته مودب، این کتاب براساس سرفصل جدید تنظیم و نیز به عنوان متن درسی با کمک چند مرکز علمی تدوین شده و برای دانشگاهیان قابل استفاده است و چندین بار هم چاپ شده است. در حوزه روشهای تفسیری میتوان نخستین اثر را به مرحوم عمید زنجانی اختصاص داد. بعد آیتالله معرفت «التفسیر و المفسرون» را نوشتهاند و سپس شاگردانشان مانند علویمهر، بابایی و ... در مورد روشهای تفسیری با عنوان روشها یا مکاتب تفسیری کتابهای ارزشمندی را نگاشتهاند که هرکدام حاصل کوشش ماهها مطالعات علمی است. امتیاز اثر این است که براساس سرفصل بازنگری جدید است و سرفصل جدید حاصل مطالعه جمعی از محققان بود. امتیاز دوم، درسنامه بودن کتاب است که برای هر موضوع درسی به مطالب مختلفی اشاره شده است؛ یعنی مقدمات و اهداف درس مورد توجه قرار گرفته و در پایان چکیده درس و منابع برای مطالعات بیشتر تنظیم شده است.
محمدرضا عزتی فردویی، دیگر مؤلف کتاب نیز درباره این کتاب عنوان کرد: از امتیازات کتاب این است که تلاش کردهایم شواهد قرآنی و تفسیری برای سرفصلها و موضوعات مختلف ارائه شود، اما در برخی موارد شاید محذوریتهایی که در حجم کتاب داشتیم موجب شده از نسخه اولیه کتاب فاصله بگیریم تا کتاب مورد قبول وزارتخانه و مراکز مربوط قرار بگیرد.
حجتالاسلام محمدعلی تجری با اشاره به نقاط قوت کتاب گفت: این کتاب دارای مزایای متعددی است؛ از جمله اینکه در هر درس، به مفهومشناسی، پیشینه مباحث، بررسی آسیبها و معرفی مهمترین تفاسیر در هر روش یا گرایش پرداخته شده است. از مزایای دیگر این کتاب این است تا حدود زیادی قلم نویسندگان روان است؛ هرچند که ادیبانه و بینیاز از ویرایش و بهسازی عبارات در برخی موارد نیست. استناددهی نیز از امتیازات این کتاب است که در جایجای آن مطالبی که از منابع دیگران اخذشده ارجاع داده شده است.
او درباره عنوان کتاب گفت: در اینجا روشهای گوناگون تفسیری مانند قرآن به قرآن و همچنین گرایشهای مختلفی مطرح شده است. مؤلفان در آغاز، هریک از این روشها را تعریف کردهاند اما در مواردی تعریفهایی که ارائهشده دقیق نیست و قابل خدشه و مناقشه است؛ چهاینکه در برخی موارد، تعاریف یکسان و یکدست نیست. اینکه به تعریف پرداختهاند کار خوبی است اما آیا تعریف روش قرآن به قرآن این است که مفسر در هر آیهای برای فهم آیه از آیات دیگر کمک بگیرد؟ در حقیقت، در مهمترین کتابهای تفسیری قرآن به قرآن اینطور نیست که در هر آیهای چنین باشد و اصلا زمینه چنین کاری هم فراهم نیست. البته مراد نویسندگان روشن است که آیات قرآن به صورت فیالجمله را لحاظ کردهاند اما میگویند در این روش از آیات دیگر استفاده میشود. اگر این تعریف مدنظر آنهاست، در جاهای دیگر میبینیم تعریف متفاوت میشود که نتیجه را متفاوت میکند و برخی از ایراداتی که در مورد تفسیر باطنی و عرفانی که به کتاب وارد است نیز به دلیل منقحنبودن تعاریف است و تعریف، دقیقاً روشن نیست و از اینرو خلطهای زیادی هم صورت گرفته است.
او با اشاره به دقیق نبودن برخی از اقسامی که برای روشهای تفسیری در کتاب برشمرده شده است توضیح داد: در صفحه 9 کتاب آمده است که روش تفسیر اجتهادی قسیم روش قرآن به قرآن، روش قرآن به روایت و روش قرآن به عقل است اما این درست نیست. روش اجتهادی، مَقسم است و اقسامی دارد؛ یکی از آنها اجتهادیِ قرآن به قرآن دیگری اجتهادیِ قرآن به روایت و دیگری اجتهادیِ قرآن به عقل است که اینها اقسام آن مقسم هستند؛ پس در تقسیمبندی هم به نظر میرسد باید دقتهای بیشتری انجام شود. در نتیجه دقیق نبودن تعاریف روشها، در برخی موارد خَلطهایی بین روش و گرایش صورت گرفته است. همچنین در مورد گرایش علمی نیز باید بگویم که مؤلفان به درستی گفتهاند اگر مفسر از منبع خاصی استفاده کند، استفاده او از آن منبع روشش را تشکیل میدهد. حال سؤال این است که آیا تفسیر علمی روش است یا گرایش؟ براساس نظر مؤلفان که درست هم هست گفتهشده که اگر دستاوردهای علوم تجربی منبعی برای استفاده از آیات باشد، روش علمی است. اما در جای دیگری از کتاب گفتهشده که جایی که از علوم تجربی به عنوان یک منبع استفاده میشود، گرایش علمی است. از اینرو تعاریف باهم سازگاری ندارند و باید در این زمینه دقتنظرهای بیشتری صورت میگرفت.
محسن قاسمپور نیز در ادامه نشست با بیان اینکه کتاب حاضر در ادامه کوششهایی است که در عرصه روشهای پژوهشی تفسیر سامان یافته است عنوان کرد: این کتاب بر مبنای یک نقشه راه تهیه و تنظیم شده و توسط اساتید مرور شده است. همچنین کتاب ناظر داشته و به اصطلاح چکشکاری شده است. دیگر اینکه در دو میدان ساماندهی شده است؛ یکی بحث روشها و یکی هم گرایشها. در این کتاب، پس از بحث کلیات و مفاهیم اصلی، یک تصویر شفاف از مقوله روش و گرایش ارائه شده است. قلم مؤلفان بسیار روان است و منابع هم بسیار زیاد بوده است و از منابع قدیمی و جدید به خوبی بهرهبرداری کردهاند. اینکه چنین رویهای برای نگارش کتاب در پیش گرفته شود، یک درس برای همه محققان است و از این حیث، کتاب مشکل خاصی ندارد و تمام است. اما وقتی که این کتاب و دیگر کتب را مرور میکنم به ذهنم میرسد که هر چقدر پیرامون کار علمی، ملاحظات و نظریاتی توسط اساتید و صاحبنظران مطرح شود، در ویرایشهای بعدی تکمیل میشود به نفع آن رشته و خود کسانی خواهد بود که استفاده میکنند.
او در ادامه برخی پیشنهادات را درباره کتاب ارائه کرد و افزود: عنوان این کتاب روشهای تفسیری است اما از درس دوازدهم به بعد، عنوانهای سرفصلها، بیشتر گرایشهای تفسیری است و نمیدانم میشود گرایشها و روشها را روی عنوان هم قرار داد که تمام این فصلها را پوشش دهد یا خیر که البته باید مؤلفان در این زمینه نظر بدهند. بحث بعدی در مورد قرآنبسندگی است که مؤلفان به درستی یک تعریفی از آن ارائه کردهاند و تفاوت آن را با استفاده حداکثری از قرآن بیان کردهاند. همچنین نمونهای هم آوردهاند اما اگر مثالهای بیشتری همراه اینها باشد و نمونههایی مانند برقعی، حکمیزاده و شریعت سنگلجی مطرح میشد، خیلی کمککننده بود. همچنین شاید میشد در بحث آسیبشناسی روش تفسیری قرآن به قرآن، نمونههایی را بیاورند کمک کند؛ مثلاً روش تفسیر قرآن به قرآن، امروزه شاید مهمترین شیوه و روش تفسیری است اما آسیبهایی هم دارد حال نکته مهم این است که چطور نمونهای را پیدا کنیم که بگوییم این روش، تفسیر قرآن به قرآن است ام به ورطه قرآنبسندگی افتاده است. میتوان یکی یا دو نمونه از اینها را ذکر کرد که نشان دهد این استفاده افراطی و نادرست کجا خواهد بود.
قاسمپور گفت: یکی دیگر از نکات این است که در بخش مربوط به تفسیر عقلی، این روش تفسیری چنین معرفی شده که باید عقل در تفسیر منبع باشد. این عبارت حرف بسیار درستی است و اشاره شده که یک وقت تفسیر به مثابه ابزار است و یک وقت منبع، اما باید بگویم که مرزها بسیار حساس است و اگر با مثال همراه باشد که نشان دهیم اینجا تفسیر ابزاری است و جای دیگر منبعی، شاید کمککننده باشد.
او در پایان یادآور شد: مؤلفان، کتاب ارزشمند مبانی تفسیری را دارند و در این زمینه مسلط هم هستند و ما معمولاً از منبع سخن میگوییم و سپس روش را معطوف به مبنا میکنیم اما در این گرایش آیا لازم است از مبانی صحبت کنیم؟ چون گرایش معطوف به تخصص مفسر است و شاید بهتر بود که مبانی در کلیات میآمد؛ بهنحوی که این سرفصلها با سرفصل کتاب دیگری که اصول و قواعد تفسیر باشد خلط نشود؛ بنابراین مبانی، معطوف به روش است نه گرایش. به هر حال این کتاب، به دلیل شیوه ورود و ساختاری که دارد و در آخر مزین به برخی از کارهایی که امروزه نوشته شدهاند، کتاب ارزشمندی است.
نظر شما