دوشنبه ۱ آذر ۱۴۰۰ - ۱۸:۳۳
مرحوم مصباح نگاه نظام‌واره به علوم انسانی داشت

حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالله محمدی گفت: مرحوم مصباح نگاه نظام‌واره به علوم انسانی داشتند و سراغ تک نگاه‌ها نمی‌رفتند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست «فلسفه علوم انسانی و اجتماعی اسلامی از منظر علامه مصباح یزدی» شامگاه روز گذشته از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.

رمضان علی‌تبار، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه مبانی معرفت‌شناختی مستقیماً در روش علم تأثیر دارد بیان کرد: سایر مبانی مانند هستی‌شناسی تاثیر مستقیمی در روش ندارد. مبانی زیرساخت‌های نظری است که در علم تأثیر دارند. البته برخی مبانی بعیده و برخی مشترک و قریب هستند. سکولار بودن و طبیعت‌گرایی در شناخت از جمله مشترکات روش‌شناسی نحله‌های مختلف غربی در علوم است ولی منظومه فکری علامه مصباح، در مکتب نوصدرایی است. واقع‌گرایی گزاره‌های علوم انسانی و مبناگروی به مثابه داوری در علوم انسانی از جمله مبانی ایشان است؛ واقع‌گرایی قابلیت انطباق گزاره‌ها با واقع است. لذا ابتدا باید واقع را روشن کنیم؛ در منظومه فکری علامه مصباح واقع، منحصر در واقع دینی نیست و ما چند دسته نفس الامر از جمله تکوینی، ذهنی، مادی، فرامادی، ماهوی و غیرماهوی داریم.

او افزود: واقع‌نمایی قضایا در علوم انسانی مبتنی بر واقع‌گرایی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی خاص هستند. نتیجه واقع‌گرایی در علوم انسانی این است که وقتی ما در ساحت انسان انواع واقع را در نظر گرفتیم، به لحاظ شناخت، سطوح مختلف برای شناخت انسان ایجاد می‌شود و به لحاظ روش‌شناسی هم با روش‌های واقعی به نفس‌الامر می‌رسیم و تفکر منابع معرفتی را شاهدیم. همچنین با تکثر منابع و تنوع روش‌شناسی روبه‌رو خواهیم شد.

 حجت‌الاسلام والمسلمین محمدمهدی نادری عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی نیز در ادامه این نشست با مقایسه اندیشه‌های علامه مصباح و نقیب العطاس درباره علوم انسانی اسلامی توضیح داد: هر دو از اندیشمندان مشهور در حوزه علوم انسانی اسلامی هستند و هر دو شیعه‌مذهب هستند. بحث امکان علوم انسانی اسلامی از مهمترین مباحث در این عرصه است که برخی منکر آن و گروه زیادی قائل به امکان هستند؛ هم علامه و هم نقیب العطاس باورمند به امکان علوم انسانی اسلامی‌اند و بالاتر از آن، آن‌را برای اداره جوامع اسلامی لازم می‌دانند. مشابهت دیگر در تفکر این دو اندیشمند، ابتنای علوم انسانی است که به دو دسته غربی و اسلامی تقسیم می‌شود و این دو اندیشمند معتقد به علوم انسانی مبتنی بر مبانی‌اند و باور دارند که اگر مبانی علوم انسانی غرب را زیر سؤال ببریم، کاخ آن علوم هم فرو خواهد ریخت. نکته اشتراکی دیگر آنها نفی حصر رو‌ش‌شناختی است که علامه و نقیب بسیار با این مسئله که تنها راه علم، حس و تجربه است مخالف‌اند؛ هر دو به نقد سکولاریسم می‌پردازند و چون علوم انسانی مبتنی بر مبانی‌اند معتقدند که علوم انسانی غربی بر مبنای سکولاریسم است و اگر سکولاریسم باطل شود، علوم انسانی غربی هم محل مناقشه است و جای ابطال دارد.

به گفته این مدرس حوزه، هم آیت‌‌الله مصباح یزدی و هم العطاس معتقدند که انسان موجودی دو بعدی و دوساحتی متشکل از جسم و روح است و هم آنچه هویت اصلی انسان را تشکیل می‌دهد روح اوست. همچنین مشابهت دیگر دیدگاه این دو متفکر در اقدام سازمانی و تشکیلاتی برای تولید علوم انسانی اسلامی است. خیلی از افرادی که وارد این عرصه شدند، ورودشان فردی بوده است و نیز در حد نظریه‌پردازی و ارائه مباحث نظری است، ولی برخی اندیشمندان از جمله اسماعیل راجا فاروقس یا سیدمنیرالدین حسینی علاوه بر آرای فردی، کارهای تشکیلاتی و سازمانی هم کرده‌اند و همین مورد از مشابهات آیت‌الله مصباح  یزدی و العطاس است.

نادری افزود: یکی از کارهای مهم العطاس، تأسیس مؤسسه بین‌المللی اندیشه و تمدن اسلامی یا ایستاک است که در سال ۱۹۹۱ آن را تأسیس کرد و آیت‌الله مصباح هم ابتدا با تأسیس بنیاد باقرالعلوم و بعد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در سال ۱۳۷۴ در این مسیر گام برداشت. ویژگی مشترک دیگر این است که هر دو اندیشمند معتقدند که ما برای تولید علوم انسانی اسلامی، نیازمند کسانی هستیم که علاوه بر تسلط علوم انسانی رایج، در علوم اسلامی هم تبحر داشته و تحصیل‌کرده باشند. العطاس معتقد است علومی هستند که آموختن آن بر هر مسلمانی و هر کسی که می‌خواهد در تولید علوم انسانی اسلامی نقش داشته باشد واجب است. وی این علوم را شامل قرآن و سنت و سیره پیامبر اسلام(ص) و همچنین حدیث و کلام می‌داند. آیت‌الله مصباح به صراحت مطالب را مکتوب نکرده است، ولی در عمل این رویه را داشت و شاهد شرایط ورود افراد به مؤسسه آموزشی امام خمینی و سرفصلها و محتواهایی است که تدریس می‌شود.

نادری با اشاره به تمایز میان این دو متفکر عنوان کرد: اولین تفاوت در تعریف علم و علم دینی است؛ العطاس و آیت‌الله مصباح تعاریف مختلفی از علم و دین دارند و علامه مصباح به صورت مفصل وارد این بحث شده و نظر مختار خود را بیان کرده است، ولی در آثار العطاس چنین چیزی نیست. در آثار العطاس تعریف خاصی از اسلام و دین ارائه نشده است، به جز اینکه ایشان اسلام را جامع و دربرگیرنده همه ابعاد زندگی انسان می‌دانند، ولی آیت‌الله مصباح در تعریف دین آورده است که دین مجموعه باورها و ارزشها و احکام است که راه رسیدن به سعادت ابدی را به انسان نشان می‌دهد. این دو متفکر در تعریف علوم انسانی اسلامی هم تفاوت نظر دارند. البته العطاس تعریف معینی را از علم دینی ارائه نکرده، ولی علامه مصباح در تعریف آن آورده که علم اسلامی علمی است که افزون بر داشتن مسائل مشترک با اسلام، مبانی، اهداف و منابع آن هم با اسلام مشترک باشد. عطاس معتقد است که در علوم انسانی اسلامی، اعتبار تطابق با قرآن کریم معیار است، یعنی اگر معرفتی حاصل شد، سنجش صدق و کذب آن در پی تطابق با قرآن ممکن می‌شود. او وحی را منبع اصلی علم و معرفت می‌داند.

حجت‌الاسلام والمسلمین صادق گلستانی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه علامه مصباح همانند فلاسفه صدرایی انسان اجتماعی را مدنی بالطبع می‌داند عنوان کرد: به اعتقاد او انسان طوری آفریده شده که به سمت جامعه می‌رود. وی این سؤال را مطرح می‌کند که چرا خدا انسان را این‌طور آفرید و پاسخ می‌دهد که غایات وجودی انسان در زیست اجتماعی محقق می‌شود. لذا عواطف و غریزه انسان را طوری قرار داد که وارد زیست اجتماعی شود. بنابراین اگر انسان قرار است به سعادت اخروی برسد، در کنش و واکنش با دیگران به آن دست می‌یابد.

وی اضافه کرد: از منظر علامه مصباح، اگر انسان اجتماعی و غایت او رسیدن به سعادت است، بدون نرم‌افزار که باورها و هنجارها و ارزش‌هاست محقق نخواهد شد و این نرم‌افزار براساس غایات وجودی باید چفت و بند شود. این نرم‌افزار باید در راستای تأمین نیازهای فطری انسان سازمان بگیرد. پس از منظر آیت‌الله مصباح، هنجارها، فرهنگ و ارزش‌ها مطلق هستند و نسبی نیستند که در فرهنگ‌های مختلف تفاوت داشته باشند. پس وقتی نفس‌الامر مشترک انسانی داریم، امکان نقد اجتماعی هم معنا می‌یابد و می‌توان کنش و ارزش‌های اجتماعی را براساس این معیار نقد کرد.

گلستانی با بیان اینکه عقلانیت نقد اجتماعی از لوازم دیگر در اندیشه علامه مصباح است گفت: یعنی افراد می‌توانند کنش دیگران را نقد کنند، زیرا هر نوع خدشه در نرم‌افزار تنظیم مناسبات، انسان را در رسیدن به غایات وجودی ناکام می‌گذارد. پس عقلانیت نقد در مواجهه با رفتار دیگران توجیه‌پذیر است.: آیا ارزش‌ها در امتداد غایات وجودی هستند یا با پسند و عدم پسند اجتماعی نسبت‌سنجی می‌شوند؟ از منظر علامه، باید مقبولیت اجتماعی باشد، ولی برای کاهش فاصله مشروعیت و مقبولیت نه اینکه مقبولیت اجتماعی، محور قرار بگیرد، زیرا غایات وجودی معیار داوری و سنجش است. بنابراین محور نقد اجتماعی مشروعیت قوانین اجتماعی است و مقبولیت برای این است که بیشتر مورد پذیرش قرار بگیرد.

این محقق گفت: علامه معتقد است که نقد اجتماعی اصلاح‌گرایانه باید مبتنی بر انسان‌شناسی وحیانی باشد. او نقد اصلاح‌گرایانه و نه ساختارشکنانه را توصیه می‌کنند، یعنی می‌توان نقد را متوجه ساختار اجتماعی و فرهنگی کنیم، ولی برای اصلاح و فربه کردن ارزش‌ها و هنجارها، در غرب هم دو دوره اصلاح‌طلبی از قرن ۱۶ تا ۱۸ و به بعد وجود دارد که اولی ساختارشکنانه بود. البته آنها اصلاحات ساختارشکنانه را برای دیگران تعریف و توصیه می‌کنند ولی خودشان به دنبال اصلاحات غیرساختارشکنانه هستند. از منظر علامه، نقد اجتماعی فقط متوجه قوانین رسمی نیست، بلکه همه کنشگران اجتماعی باید نسبت به اخلاق جامعه حساس بوده و امکان نقد داشته باشند. 

محسن لبخندق، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) نیز در این نشست طی سخنانی گفت: برخی متفکران وقتی نظریه‌ای را مطرح می‌کنند، مبادی فلسفی بحث را به صراحت اعلام نمی‌کنند؛ علامه طباطبایی ذیل مباحث جامعه‌شناسی در المیزان این طور عمل کرد، ولی علامه مصباح اشاراتی دارند. شهید مطهری هم با استفاده از ایده‌های مرکزی علامه طباطبایی که عمدتا ناظر به مباحث اجتماعی است، تلاش کرد که همان ایده‌ها را در مفهومی به نام تاریخ بسط دهد. لذا در ۴ جلد فلسفه تاریخ را نوشت.

لبخندق با اشاره به دیدگاه فلاسفه در مورد کمیت جمعیت، بیان کرد: این مقوله در بین متفکرین غرب و جهان اسلام سابقه دارد؛ مثلاً در غرب دورکیم مقوله جمعیت و کمیت را در تحلیل اجتماعی بااهمیت دانسته و زیمن هم رابطه دو فرد را مبنای تحلیل قرار داده و گفته است که اگر نفر سومی وارد این مقوله شود، تغییرات را تحلیل می‌کند. در میان متقدمین هم فارابی برای اولین بار به مقوله کمیت اشاره کرد. او که مسئله‌اش سعادت انسان بود در توضیح کمال و نقص جامعه انسانی از این مقوله بهره برد و توضیح داد که اجتماع ناقص، فاقد حداقلی از جمعیت است و چون حداقل جمعیت را ندارد فاقد نصاب لازم برای رسیدن به سعادت است.

استاد دانشگاه امام صادق(ع) گفت: علامه طباطبایی هم بسان ملاصدرا و بوعلی معتقد است که عدد وجود خارجی ضعیفی دارد اما نظر علامه مصباح این است که عدد از جنس معقولات ثانوی فلسفی است. لذا بروز آن ذهنی و اتصافش خارجی است. به عبارتی ایشان معتقدند که عدد یک حقیقت صرفاً ذهنی است و وجود خارجی ندارد که در نقطه مقابل نظریه بوعلی و علامه طباطبایی است. جامعه از منظر ایشان امری ذهنی است که قابل اتصاف به عددهای خارجی است، یعنی جامعه حقیقتا وجود ندارد، بلکه از ترکیب انتزاعی ذهن به وجود می‌آید و خودبه‌خود خاصیت ندارد بلکه خاصیت آن ناشی از خواص اعداد و یک‌یک‌هاست.

لبخندق با بیان اینکه نظر علامه طباطبایی در تبیین و تحلیل جامعه ناتمام است و باید در ترکیب با سایر مبادی توضیح داده شود، گفت: مثلاً علامه طباطبایی بحث جامعه را به حقیقت انسانی مانند فرهنگ، آرمان و اندیشه گره می‌زنند و این برهان همان قدر که جامعه انسانی را ثابت می‌کند، جامعه سنگ‌ها و درخت‌ها را هم ثابت می‌کند. لذا جامعه را به مثابه امر انسانی اثبات نمی‌کند، ولی اگر بخواهیم آن را موضوع علم انسانی قرار دهیم، باید در کنار سایر مبادی، درباره مبدأ فلسفی بحث شود.

حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالله محمدی نیز در ادامه این مراسم با بیان اینکه در اصول علمی، نخستین ویژگی روش آیت‌الله مصباح یزدی این بود که ایشان عمدتا بر مسائل اصلی در فلسفه غرب تاکید داشت و از مباحث فرعی پرهیز می‌کردند عنوان کرد: علامه به تک تک آراء غربی نپرداختند و مسائل بنیادین آنها را بررسی کردند و سراغ مبانی فکری رفتند و در بین مبانی فکری، مبانی ارزش‌شناختی، هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی را جدا کردند و سهم معرفت‌شناسی از همه بیشتر بود. ویژگی خاصی که حاکی از فراست وی بود این است که نظراتی را که به نوعی گلوگاه دانش شناخته می‌شد مورد توجه قرار دادند، با وجود ده‌ها نظریه غربی در زمینه معرفت‌شناسی به موضوعاتی چون؛ شکاکیت و عینیت علوم انسانی، ارزش شناخت، نفس الامر، معقول ثانی، پاسخ به شبهه شیطان دکارتی و ... پرداختند.

به گفته عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، ویژگی دیگر مرحوم مصباح این بود که نگاه نظام‌واره به علوم انسانی داشتند و سراغ تک نگاه‌ها نمی‌رفتند؛ به عنوان نمونه در دیدگاه مشروعیت سیاسی مبتنی بر خواست مردم، ایشان مسئله را مستقیما از آیات و روایات تحلیل نکرده و به ارزش‌های اخلاقی برگرداندند و از این مسیر به اثبات نظر خود پرداختند؛ در بحث سعادت هم این مسئله را با واقع‌نمایی اخلاقی و آن را با مباحث معرفت‌شناسی تحلیل کردند. ویژگی دیگر مرحوم مصباح این است که قبل از ورود به بحث، با مفهوم‌شناسی دقیق از اصطلاحات، محل نزاع را تقریر می‌کردند. مفهوم اصالت و اعتباریت را با مفهوم‌شناسی تحلیل کردند و دین و تساهل و تسامح در علوم اجتماعی و ... را با همین روش بحث کردند.

او با اشاره آزاداندیشی و انصاف علمی آیت الله مصباح عنوان کرد: ایشان نه شیفته محض غرب بودند و نه بدبین نابجا؛ با اینکه نسبت به نظامات غربی منتقد بودند ولی حرف فلاسفه غربی را جدی می‌گرفتند و در مباحث علمی و فلسفی همان حساسیتی را که نسبت به علامه و ملاصدرا داشتند، نسبت به فلاسفه غربی هم داشتند. نفس الامر را ناظر به اشکالات راسل بیان کردند و تشخیص داده بودند شبهات غربیها درباره صدق بدیهیات با نظریات علمای گذشته قابل پاسخ نیست. همچنین دیدگاه ارسطو در معیار فضیلت را نقد کردند. ویژگی دیگر ایشان در مواجهه با فلاسفه غربی این بود که وقتی دیدگاهشان را توصیف می‌کردند با همراهی حداکثری بود و آنها را نقص تحلیل نمی‌کردند؛ قویترین تقریر را انتخاب و آن را نقد می‌کردند و گاهی جوابی به نفع فیلسوف غربی تولید کرده و بعد دوباره پاسخ می‌دادند. ویژگی دیگر ایشان این بود که مسائل نظریات غربی را به صورت یک کل منسجم در سراسر تاریخ می‌دیدند؛ برخی تصور می‌کنند پوزیتویسیت صرفاً محصول متأخر است ولی ایشان در مواجهه موسی(ع) با بنی اسرائیل جست‌وجو کردند و معتقد بودند در حکومت امام مهدی هم این مسئله تکرار می‌شود.

عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در پایان گفت: توجه همزمان به ابعاد عملی و علمی از دیگر ویژگی‌های ایشان بود؛ ایشان امتداد عملی دیدگاه‌های غربی را در مسائل اجتماعی نشان می‌دادند. مباحث علوم انسانی را دور از اصطلاحات مغلق و برای عموم با زبان ساده بیان و حتی نقد مکاتب غربی و پلورالیزم و .. را در جلسات محرم مطرح می‌کردند. ایشان بین انگیزه‌ها و انگیخته‌ها تمایز قائل می‌شدند، در اصول اخلاقی ایشان پرهیز از تعصب، بیان نرم و مؤدبانه حتی با مخالفانی مانند لاک و کانت داشتند و متواضع بودند و نکته جالب اینکه از سرزنش دیگران نهراسیدند و در فضای سیاسی دشواری که علیه ایشان درست شده بود نظریات اومانیستی وتساهل و تسامح و حقوق بشر را نقد کردند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها