چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
حکیمی بالذات متفکر، اهل شهود و ذوالفنون بود

صدوقی سها گفت: حکیمی داشته‌هایش مبتنی بر فطریتش بود؛ یعنی چیزی نبود که از خارج رسیده باشد. انسان اگر در مبدا ذاتش مبنایی نداشته باشد، رشد نمی‌کند. حکیمی به‌ذات متفکر و اهل شهود بود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) منوچهر صدوقی سها در نشست «تاملی بر آثار و پروژه فکری استاد محمدرضا حکیمی» که عصر روز سه شنبه 16 شهریورماه به صورت مجازی برگزار شد، با اشاره به چند بعدی بودن استاد حکیمی عنوان کرد: او شخصیتی چند بعدی داشت و ذوالفنون بود. وقتی به کارهای ادبی ایشان نگاه می‌کنید، در عربی و فارسی و به ویژه عربی ادیب طراز اولی است. از نظر علم حدیث نیز در کتاب الحیاه می‌توان او را از محدثین عصر دانست. در حوزه فلسفه هم می‌شود به او حکیم را اطلاق کرد.
 
او ادامه داد: یک جنبه اهم شخصیتی ایشان در حوزه حکمت عملی است چون حکمت عملی از نظری جداست. حکیمی عملا حکیم بود و اشخاصی که از نزدیک با ایشان آشنا بودند می‌دانند، در اواخر عمرشان زندگی ایشان با زندگی یک طلبه جدید الورود فرقی نداشت و منزل ایشان هم فرقی با حجره طلبه جدید الورود نداشت. بنابراین مردی با این کمالات و امکانات تا پایان عمرش زندگی مادی خاصی نداشت. 
 
این مدرس فلسفه اسلامی افزود: در برهه‌ای قرار بود به ایشان از سوی دبیرخانه فارابی جایزه‌ای اهدا شود اما او اعلامیه‌ای نوشت و جایزه را قبول نکرد. دلیل قبول نکردنشان هم این بود که گفته بودند انسان در کوچه‌ها سرگردان است و انسانیت در کتاب‌ها. من از این فرمایش استفاده می‌کنم و می ‌گویم شاکله حکیمی به انسان و انسانیت متصل بود، آن هم در روزگاری که بر سر انسان و انسانیت مصیبت آمده و محلی از اعراب ندارد و به اسم خدمت به انسان و انسانیت ظلم می‌شود، فردی مانند حکیمی که امتیاز اجتماعی مادی ندارد دغدغه انسان و انسانیت دارد.
 
او با اشاره به مراد از انسان و انسانیت در نظر حکیمی و هم فکرانش توضیح داد: مراد او از انسان، انسانی است که در کوچه‌ها سرگردان است. در قرآن کریم و احادیث انسان به معنای غیر از کلمه بشر است. مرحوم جعفری در نوشته‌هایشان از بشر سخن گفته بودند. من از ایشان این موضوع را پرسیدم و جواب دادند وقتی انسان می‌گوییم دو انسان متعالی و عادی در ذهن متبادر می‌شود اما بشر کلمه عامی است. مراد حکیمی از انسان و انسانیت انسان کامل و متعالی نبود و دغدغه‌اش حیات انسان‌های معمولی بود.
 
به گفته صدوقی سها، اگر کسی انسان را به انسان والا منحصر کند سخنش قابل اعتنا نیست چون باید به تمام انسان‌ها به چشم یکسان نگاه کرد. هیچ کس حق ندارد انسان عادی را از حقوق خودش محروم کند. بنابراین مراد حکیمی از انسان، انسان‌های عادی بود.
 
او با اشاره به رابطه حکیمی با علامه جعفری افزود: هر دو به یکدیگر معتقد بودند و دوستی واقعی و قدیمی بین این دو برقرار بود و هر دو برخی کارهای مشترکی انجام دادند. حکیمی و علامه جعفری با یکدیگر هم منشی و هم فکری و هم روشی داشتند و به همین دلیل یک روح در دو بدن بودند.
 
این محقق گفت: ما دو نوع عقل داریم؛ عقل مکتسب که می‌آموزد و دیگری عقل فطری. اگر عقل فطری وجود نداشته باشد عقل مکتسب فایده‌ای ندارد. اگر کسی بالذات متفکر نباشد و اهل علم بالذات نباشد نمی‌تواند شانی کسب کند و تتبع داشته باشد. من با قاطعیت و بن دندان می‌گویم حکیمی داشته‌هایش مبتنی بر فطریتش بود یعنی چیزی نبود که از خارج رسیده باشد. داشته‌های او مبتنی بر درونیاتش بود. من نوعی که اینجا نشستم ممکن است از درک یک مساله بدیهی ریاضی ناتوان باشم در حالی که مسایل فلسفی را درک می‌کنم بنابراین شاکله‌های اشخاص متفاوت است. انسان اگر در مبدا ذاتش مبنایی نداشته باشد رشد نمی‌کند. حکیمی بالذات متفکر و اهل شهود بود.
 
او درباره اینکه حکیمی متاثر از چه اندیشه ومتفکرانی بوده عنوان کرد: ایشان در مرحله اول متاثر از اسلام و اسلامیت و بعد نمایندگان اسلام بود بنابراین تمام داشته‌های ایشان ماخوذ از اسلام و گزاره‌های اسلامی است چون تمام کسانی که درباره اسلامیات کار کردند داشته‌هایشان به این حوزه مربوط است. از سوی دیگر آنچه که از ایشان شنیده شد و در آثارشان منعکس بود از شیخ مجتبی قزوینی و اصحاب تفکیک گرفته شده است.
 
صدوقی سها در بخش پایانی سخنانش خاطره‌ای از حکیمی نقل کرد و گفت: من حرف عجیبی از ایشان شنیدم و جایی ندیدم که این داستان را نقل کرده باشند. استاد حکیمی می‌گفتند من در صحن مطهر رضوی در مشهد بودم که باران تندی شروع به باریدن کرد و دفعتا قطع شد و آن هم روزی بود که مرحوم نواب صفوی را در تهران دستگیر کردند. بعد من عصر خدمت شیخ مجتبی قزوینی رفتم و بحث باران شد که ایشان گفتند در همان حین من منزل کسی برای اجرای عقد می‌خواستم برم، آمدم دیدم باران است و نمی‌شود رفت باران را قطع کردم و رفتم. البته ممکن است برخی از این موضوع را قبول کنند یا نه ولی من می‌خواستم به عنوان یادگاری این داستان خرق عادت را بیان کرده باشم.

 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها