چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
این کتاب شاید کمی برایتان ترسناک باشد

ریچارد پسینگهام، نویسنده کتاب «درآمدی بر علوم اعصاب‌شناختی» می گوید: در ابتدا ممکن است این موارد برای خواننده کمی ترسناک به نظر برسد؛ اما با وجود فراوانی اصطلاحات، هیچ مفهوم دشواری وجود ندارد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) علوم اعصاب‌شناختی شاخه علمی نسبتاً جدیدی است و این بدان معنی است که ارائه دیدگاهی ثابت در آن بسیار آسان‌تر از فیزیک یا شیمی است. ریچارد پسینگهام، نویسنده کتاب «درآمدی بر علوم اعصاب‌شناختی» می‌گوید: این کتاب نشان‌دهنده نگرش من به مسائل است.
 
این پژوهشگر انگلیسی علوم اعصاب و دارنده جایزه انجمن همکاران سلطنتی انگلستان در مقدمه‌ بسیار کوتاه کتاب حاضر، شرح جذاب و مهیجی از ماهیت و دامنه این رشته نسبتاً جدید ارائه می دهد. وی با توضیح آنچه تصویربرداری مغز نشان می‌دهد، به تصورات غلط رایج در این حوزه اشاره می‌کند؛ و ابعاد مختلف شناخت انسان را به‌اجمال بررسی می‌کند و سرانجام اثر خود را با بحث درباره پیشرفت اعجاب‌انگیزی که ممکن است پیش روی این حوزه باشد، به پایان می‌برد.

 نویسنده در پیشگفتار کتاب آورده است: فرض من این است که برای درک نتایج آزمایش‌هایی که از تصویربرداری مغزی استفاده می‌کنند، باید بدانیم که جریان اطلاعات بین نواحی مغز چگونه است؛ به همین دلیل در سرتاسر کتاب قرار دادم که نشان‌دهنده ارتباطات کالبدشناختی بین این نواحی است. در ابتدا ممکن است این موارد برای خواننده کمی ترسناک به نظر برسد؛ اما با وجود فراوانی اصطلاحات، هیچ مفهوم دشواری وجود ندارد. همچنین به این مسئله توجه کردم که خواننده چگونگی نتیجه‌گیری‌ها را درک کند؛ بنابراین اغلب آزمایش‌ها را با جزئیات شرح داده‌ام و گفته‌ام چه‌کسی آنها را انجام داده است.
 
کتاب به استفاده از تصویربرداری مغزی برای مطالعه شناخت انسان محدود شده است. برای بیان آنچه به‌وسیله ثبت فعالیت الکتریکی سلول‌های مغزی سایر حیوانات درباره مکانیسم‌های احتمالی آموختیم، فضای کافی نبوده است.
 
سایت علمی واتر استونز درباره این اثر نوشته است: ریچارد پسینگهام متخصص مغز و اعصاب شناختی، گزارشی تحریک‌‌آمیز و هیجان‌انگیز از ماهیت و دامنه این شاخه نسبتاً جدید از علم، و تکنیک‌های در دسترس ما با تمرکز بر بررسی مغز انسان ارائه می‌دهد. او آنچه را که تصویربرداری مغز نشان می‌دهد، در کتابش توضیح می‌دهد. وی به باورهای غلط رایج اشاره می‌کند؛ و مروری کوتاه بر جنبه‌های مختلف شناخت انسان نظیر درک، حضور، یادآوری، استدلال، تصمیم‌گیری و عمل ارائه می‌دهد.
 
برگی از کتاب
در بخشی از این کتاب می‌خوانید: آگاهی می‌تواند انتخابی باشد. فرض کنید با گوشی در حال گوش‌دادن به موسیقی هستید و همزمان سعی می‌کنید یک جدول سودوکو را نیز حل کنید؛ پس از مدتی متوجه می‌شوید که آهنگ کامل را از دست داده‌اید. توضیحی که برای این مساله می‌دهید، این است که می‌گوید به آن توجه نداشته‌اید و مشخص نیست چرا باید در آگاهی ما محدودیت وجود داشته باشد. گذشته از اینها اطلاعات حاصل از حس‌های گوناگون در نواحی مختلف مغز پردازش می‌شود. پردازش به‌صورت موازی رخ می‌دهد؛ به این معنی که آنچه می‌بینیم، همزمان با شنیدن یا لمس‌کردن تحلیل می‌شود. با توجه به اینکه در مغز انسان حدود صدمیلیارد نورون وجود دارد و به نظر می رسد در منابع پردازشی آن محدودیت وجود داشته باشد، بنابراین برای نشنیدن موسیقی باید توضیحات دیگری وجود داشته باشد. پاسخ این است که تنها برخی از اطلاعات حسی ورودی به حل معمای سودوکو مرتبط هستند؛ اطلاعات نامرتبط تنها برای پرت‌کردن حواس شما از انجام موثر امور عمل می‌کند؛ بنابراین دلیل این امر محدودیت در ظرفیت سیستم نیست؛ بلکه این است که شما در هر زمان تنها به برخی از اطلاعات موجود علاقه دارید.
  

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها