چهارشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۹
نگاهی به زندگی شهید مجازی در سالروز شهادتش

کتاب «سوت آخر»، روایتی از زندگی شهید محمد مجازی از فرماندهان گردان حمزه سیدالشهدا(ع) است که به قلم احسان احمدی به نگارش درآمده که مطالعه آن در سالروز عملیات مرصاد و شهادت شهید مجازی خالی از لطف نیست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «سوت آخر»، روایتی از زندگی شهید محمد مجازی از فرماندهان گردان حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) است که به قلم احسان احمدی به نگارش درآمده و از سوی انتشارات 27 بعثت منتشر شده است، مطالعه این کتاب در سالروز شهادت شهید مجازی پیشنهاد می‌شود.
 
شهید محمد مجازی در دوره نوجوانی، با ورود به بسیج، فعالیت‌های انقلابی و اجتماعی‌اش را شروع می‌کند. پس از مدت کوتاهی، با به راه انداختن جار و جنجال، رضایت خانواده‌اش را برای رفتن به جبهه می‌گیرد. پس از چند سال حضور در منطقه، تشکیل خانواده می‌دهد و ازدواج می‌کند.
 
تا پایان جنگ در مناطق عملیاتی حضور داشته و بارها مجروح می‌شود. با پایان جنگ و امضای قطعنامه 598، محمد خود را از قافله شهادت بازمانده می‌بیند. اما به فاصله چند روز، با حمله منافقین به غرب کشور، عملیات مرصاد در دستور کار نیروهای رزمنده قرار می‌گیرد. محمد که این عملیات را آخرین فرصت باقی‌مانده برای پیوستن به خیل شهیدان می‌بیند عازم منطقه می‌شود و در این عملیات به شهادت می‌رسد.
 
در این کتاب می‌خوانیم:
«محمد لوله یکی از اسلحه‌های بسیج را گذاشته بود زیر گلویش، دستش روی ماشه بود و فریاد می‌زد. کوچه را گذاشته بود روی سرش. «اِی خدااااا! اِی امام زماااااان! اینا نمی‌ذارن من برم جبهه. من خودمو می‌کشم. چرا نمی‌ذارین برم؟ رضایت می‌دین یا نه؟ اگه رضایت ندین به حضرت عباس، خودمو می‌زنم». اوضاع بدتر از آن بود که بشود با پند و اندرز جلویش را گرفت. هر لحظه ممکن بود کاری دست خودش بدهد. بالاخره هم کلکش گرفت و با این ترفند موفق شد رضایت پدر و مادرش را بگیرد. شب که شد، سر از پا نمی‌شناخت. بساط شوخی و خنده‌اش به راه بود. انگار نه انگار که تا همین چند ساعت پیش همین آدم، اسلحه را گذاشته بود زیر گلویش و همه اهل محل را خبردار کرده بود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها