پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۰
ماجراهای امید در «قهرمان جزیره لگوریسه»

نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های فانتزی می‌توانند در تعطیلات آخر هفته، کتاب «قهرمان جزیره لگوریسه» نوشته نسترن فتحی را بخوانند و با امید به سرزمین جشن و شادی بروند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «قهرمان جزیره لگوریسه» عنوان کتابی از نسترن فتحی است که با تصویرگری رودابه خائف به تازگی از سوی نردبان قرمز (بخش آموزش مهارت‌های زندگی انتشارات فنی ایران) برای گروه سنی «ج و د» منتشر شده و می‌تواند پیشنهاد مناسبی برای نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های فانتزی باشد.
 
نسترن فتحی در این کتاب داستان پسربچه‌ای به نام امید را بیان می‌کند که همراه با والدینش که آن‌ها را «با و مان» صدا می‌زند، زندگی می‌کند. امید در زیر تخت‌ خوابش سرزمینی عجیب به نام لگوریسه را کشف می‌کند؛ جزیره‌ای که‌ فقط امید اجازه‌ رفت‌وآمد به آن را دارد و مسئول مراقبت از آن‌جاست. وقتی امید برای اولین بار اهالی لگوریسه را زیر تختش دید،‌ برایش تعریف کردند که چطور یک‌بار از دست روبات‌ها فرار کرده‌اند. گفتند حالا باید کسی مواظب جزیره باشد تا روبات‌ها دوباره حمله نکنند. امید هم قبول کرد قهرمان لگوریسه شود. در تقویم جزیره‌ لگوریسه هر هفت روز هفته جشن برگزار می‌شود. اهالی لگوریسه در روز، چهل و هشت جشن مختلف برگزار می‌کنند. آن‌ها آنقدر مشغول جشن و ریسه رفتن هستند که گاهی برای کارهای دیگر فرصت ندارند.
 
مان و با، بازیگرند و گاهی با هم حرف‌هایی می‌زنند که قرار است در نمایش بگویند. معمولا آدم‌های این خانه درحال بازی کردن هستند. گاهی مان و با و امید با هم بازی می‌کنند. گاهی هم هرکس برای خودش بازی می‌کند. مان و با می‌توانند هیجان‌انگیزترین بازی‌های دنیا را بسازند به شرطی که مامان و بابا بودنشان و وظایفی که بر عهده دارند، مزاحم بازی نشود.
 
امید گاهی بازیگوشی می‌کند و تمایلی به کمک به با و مان برای انجام کارهای خانه ندارد. تا اینکه یک روز صبح که از خواب بیدار می‌شود بجای با و مان با دو روبات روبه‌رو می‌شود که او را مجبور می‌کنند کارهایی که به او مربوط می‌شود را انجام دهد درغیر اینصورت او را تبدیل به روبات می‌کنند. او بالاخره یاد می‌گیرد که چطور بین زندگی با والدینش و تخیلاتش تعادل ایجاد کند. همچنین دوستی، کارگروهی و شیوه‌ تعامل با حیوانات دیگر را نیز می‌آموزد.
 
در بخشی از این داستان می‌خوانیم: «کرپر یک دفتر برداشته و تمام چیزهایی را که می‌شد برایشان جشن گرفت یادداشت می‌کرد. امید هم می‌دوید. باید اهالی لگوریسه را از این‌ طرف و آن‌ طرف کلاس یا از توی حیاط پیدا می‌کرد و توی کیفش می‌گذاشت. اهالی دلشان می‌خواست همه‌جای پیش‌دبستانی را ببینند، برای همین وقتی خاله‌آشپز در آشپزخانه مشغول هم‌زدن آش و ریختن آن در کاسه‌ها بود، جوریلاک ورنگول روی فنر پریدند تا بروند بالا و ببینند چه خبر است. درست همین موقع امید با سر رفت توی شکم خاله و کاسه آش از دستش ول شد توی سینی.»
 
«قهرمان جزیره لگوریسه» با شمارگان هزار نسخه و قیمت 9هزارتومان از سوی نردبان قرمز (بخش آموزش مهارت‌های زندگی انتشارات فنی ایران) منتشر شده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها