شاعر به شکل سالم زبان احترام گذاشته است و بههیچ وجه تسلیم بازیهای «شعر زبان» نشده است. او میداند از آنجاییکه شعر بستر حقیقت است نسبتی با رادیکالیزم مبتذل ندارد. بنابراین درگیر بازیهای رایج و بیهدف در شعر نمیشود.
فصل اول ما را با شاعری روبهرو میکند متعهد به بیان آن چیزی که راوی- شاعر آن را زیسته است، با مردماش همزیسته است، در واقع همان چیزی که سوهانی در یادداشت پایانی کتاب به آن اشاره کرده است، توجه به آنچه زمانه را پر زخم کرده است و این که شعر بستر رخدادن حقیقت است. شاعر در نگارش این یادداشت به فلسفه آلن بدیو و نگاهش به هنر نظر میکند. به عقیده بدیو، حقیقت، نقطه مقابل عقیده است و بنابراین دارای چنان ارزشی است که میتواند در یک جهان دیگر، فرهنگ دیگر توسط افرادی دیگر پذیرفته شود. روزبه سوهانی این را میداند و در این دفتر نشان میدهد که شعرش در مقابل عقیده قرار میگیرد.
علاوه بر این نشان میدهد که شاعری وفادار به رخدادهای پیش آمده است و چنین شاعری قادر خواهد بود که شعری حقیقی بیافریند. بهترین نمونه، شعر وطن است که از درخشانترین شعرهای این مجموعه است و از آنجا که وضعیت هنری رابطهای است میان قلمرو حس و فرم، این شعر از فرم و ساختار کاملی برخوردار است.
میگویند پارهای از زمین است
با مردمی که بر گورهای مشترک گریه میکنند
و با نقشهای که همیشه تکلیفش با خون روشن شده است
آن خون
که کمی از تاریخش در رگهای من میگذرد
و کمی از تاریخش در رگهای تو
وطن
میگویم مرز کوچکیست
به اندازهی سلولی انفرادی
که میشود در آن نام مردگان را با هر آوازی بر زبان آورد
یا یک پیراهن است
که روزی مرا به احتمال آغوش تو نزدیک خواهد کرد
میگویم مرز کوچکیست
پارهای از روسریات که بوی خاک گرفته باشد
وطن
«برسد به استخوانهایت» نه تنها از منظر جامعهشناسی قابل بررسی است بلکه در تحلیل زیبا شناختی ما را با شاعری روبهرو میکند که از نوشتار هذیانوار پرهیز کرده است در عین اینکه از زیبایی در کلام و خیال فاصله نمیگیرد. شاعر به شکل سالم زبان احترام گذاشته است و بههیچ وجه تسلیم بازیهای «شعر زبان» نشده است. او میداند از آنجاییکه شعر بستر حقیقت است نسبتی با رادیکالیزم مبتذل ندارد. بنابراین درگیر بازیهای رایج و بیهدف در شعر نمیشود.
به عقیده آدورنو، هرقدر محصولات فرهنگی بیشتر یکسان شوند، به نظر متفاوتتر میآیند. او معتقد است صنعت فرهنگ، بیمحتوایی، پوچی و هماهنگی مردم را تشویق میکند اما شعر روزبه سوهانی نسبتی با حکومت بازار ندارد. از طرفی اگر این مجموعه را از بعد مفهومی ببینیم، با شعری روبهرو میشویم که بهشدت عاطفه محور است در حالی که در رادیکالیزم مبتذل، عاطفه در شعر یا جایی ندارد و یا بسیار کمرنگ است. خیلی سخت نیست دریافتن این نکته که حتی از شاعران مشهور تنها شعرهایی ماندگار شدهاند که بار عاطفی فراوانی دارند و شاعری موفق است که بتواند آنچنان شعری لبریز از حقیقت بسازد که همراه با عاطفهای عمیق، بالاتر از اندیشه، فلسفه و ایدئولوژی بایستد.
شاعر «برسد به استخوانهایت» میداند که بازیهای زبانی معمول بازار و یا گرفتارشدن در حصار ساختار، آن رویه از هنر نیست که ماندگار باشد و ضمن این که عامدانه تلاشی برای ماندگاری نکرده و ادعای آوانگاردیسم ندارد، شعری عاطفهمند میسراید بنابراین به شعری میرسد که سهل و ممتنع است:
نشسته بودیم
برای گلوی هم گریه میکردیم
خون
یک تصنیف بود
که از پیراهنمان میرفت
البته غلبه عاطفه و درونگرایی شاعر باعث شده است حتی در تقطیع سطرهای شعرش، کاملا از درونش دستور گرفته و مقید به رعایت آنچه امروز در تقطیع شعر اتقاق میافتد نیست. از نگاه نشانه شناختی، کاربرد بعضی کلمات با آن ویژگی از شعر مربوط است که از دیدگاه شاعر باید نمایانگر حقیقت باشد. بسامد بالای کلماتی مثل زخم، تاریخ، وطن، حنجره، خون، گلوله حتی استخوان که در عنوان کتاب «برسد به استخوانهایت» آمده است از این دستهاند. شاعر از ایماژها در سرودن شعر بهره فراوان بردهاست، یکی از نمونههای آن را در شعر کوتاه زیر میخوانیم:
سهم دیوار
از تنت
کبودی جای قاب عکسهاست
فصل دوم کتاب عموما شعرهای عاشقانه را دربرمیگیرد اما به نظر میرسد شاعر نه تنها عامدانه سعی کرده است تا از رمانتیسم فردی فاصله بگیرد بلکه حواسش هست شعر قرار نیست تنها از خیابان و تاریخ و گلوله بگوید، بنابراین تجربههای مشترک او و مردم، یک رمانتیسم اجتماعی را رقم زدهاند.
روزی خواهد رسید
که مقابل تنم بایستی
و به ماهیانی که حروف نامت را لابهلای استخوانهایم میگردانند
نگاه کنی
روزبه سوهانی در سرودن اشعار کوتاه بسیار موفقتر از اشعار بلند عمل کردهاست. او از همنشینی عناصری مثل ایماژ، توصیف، فضاسازی و ایجاز بسیار مناسب و آگاهانه استفاده کرده است.
نمونهاش را در شعر زیر میخوانیم:
پنجره را باز میکنم
اسبی بر درخت روبهرو نشسته است
مردم سوار بر قایقها از خیابان میگذرند
تو
جایی از جهان
آخرین جرعهی شرابی کهنه را
در دهانت میگردانی
در این شعر کوتاه، شاعر توانسته است روایت شعری را با استفاده از تخیلی اثرگذار بهخوبی پیش برده و بهجای تغییر در ساختار زبانی، از هنجارشکنی در لایههای درونی و معنایی شعر بهره بگیرد. اما به نظر میرسد در بعضی شعرهای بلند باید تصاویر موازی از پیکره شعر حذف میشدند تا شعر به ساختار محکمتر و منسجمتری برسد. میدانیم که هریک از رویکردهای نقد ادبی میتواند چیزهایی درباره متن بگوید اما حرف آخر را خود متن میزند. تاکید بر مسئله معنا و بررسی بحران معنا در شعر مدرن، از مهمترین مضامین کتاب کم نظیر «حقیقت شعر» از مایکل هامبورگر است. سوهانی نشان داده است که از دید او نهتنها شعر برای شعر و در ذات خود ارزشمند است، بلکه او شاعر را آفرینندهای متعهد و معناگرا میداند که باید آنچه را در اطرافش اتفاق میافتد از یاد نبرد، با این حال او با اشاره به اینکه «برسد به استخوانهایت» آخرین کتاب از یک سهگانه است، نوید مشاهده رویکردی نو در آثار بعدیاش را میدهد.
منابع:
سوهانی، روزبه: 1396، برسد به استخوانهایت، انتشارات مروارید
سوهانی، روزبه: 1394، از نامت چند حرف کبود به دهانمان پس دادند، انتشارات مروارید
سوهانی، روزبه: 1393، کشوری با دکمههای باز، انتشارات نصیرا
بدیو، آلن: 1395، فلسفه و رخداد، ترجمه علی فردوسی، نشر دیبایه
تسلیمی، علی: 1388، نقد ادبی، نشر کتاب آمه
آدورنو، تئودور: 1384، نظریه زیباشناختی، ترجمه امید مهرگان، گام نو
نظر شما