یکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۲ - ۱۸:۲۸
نماینده شعر پیشرو ایران

روزی که شاملو شعر سپید را بنیان نهاد نیما گفت: «شاملو جلو مغازه من دکان زده است!». شاید اگر نیما جریان شعر موج نو را می‌دید و می‌شناخت از کرده خود که همانا جابه‌جایی قافیه در سطرهای شعر بود پشیمان می‌شد اما حقیقت این است که شعر موج نو و اشعار احمدرضا احمدی شیوه‌ای نو و سبکی تازه در شعر فارسی ابداع کرد._

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، مجموعه شعر «از بارانی که دیر بارید» سروده احمدرضا احمدی، شامل شعرهایی است که با تخیل بازی می‌کنند. این شعرها هر  شعر دوست فارسی زبانی را به وجد و سر شوق می‌آورد و اغلب‌شان با اندکی تأمل برای هر خواننده‌ای قابل درک و هضم است.

احمدرضا احمدی بی آنکه عضو گروه و دسته و به قول معروف باندی باشد، شعرش، شعر پیشرو و مدرن امروز ایران را نمایندگی می‌کند. با خواندن شعرهای کتاب «از بارانی که دیر بارید» می‌توان ساده‌تر گفت، از احمدی شعر می‌بارد، حتی اگر خودش نخواهد. احمدرضا احمدی شاعری است در قواره‌های ملی و دست روی هر آنچه بگذارد می‌تواند آن را به شعر تبدیل کند. نکته‌ها و موضوعاتی مثل مرگ یک نفر، بارش باران، زندگی حرمان زده، عشق، شب و مهتاب، گرمای آفتاب و مرگ عشق.

زندگی احمدی چنانچه از شعرش بر می‌آید سرشار از تجربیات مختلف است، تجربیات تلخ و شیرین و رنگ به رنگ که هر یک در حافظه شاعر حفظ شده و با سرودنشان در قالب شعر به ثبت و ضبط آن‌ها کمک می‌کند.

موج نو نخستین بار با انتشار کتاب شعری با نام «طرح» از احمدی و انتشار مجله‌ای به نام «طرفه» که شعرهای بیژن الهی را منتشر می‌کرد بنیان گذاشته شد. موج نو قافیه ندارد اما شاعرانگی و شعر چنان در آن قوت دارد که تخیل خواننده را به تکاپو وامی‌دارد و با زبان خود داد می‌زند که شعر مطلق است.

در آستانه دهه ۴۰ شعر نیمایی توسط شاعران کم‌مایه‌ای که بدون در نظر گرفتن ایده نیما یوشیج در قالبی که او ابداع کرده بود شعر می‌نوشتند و با کهنه‌شدن قالب چارپاره که معمول دهه ۳۰ شده بود، نسلی برآمد با نوع دیگری از شیوه سرایش که بعدها به اهالی «موج نو» شهره سد. این شاعران اکثراً جوانانی بین بیست تا بیست ‌و پنج‌ساله بودند که حیات ادبی آن‌ها از ابتدای همین دهه شروع می‌شد و تجربه تاریخی شاعران مسن‌تر از خود را نداشتند. تغییرات زندگی اجتماعی مبتنی به شیوه غربی و ترجمه‌هایی متفاوت از ادبیات اروپایی، آبشخور ذهنی این نسل را شکل می‌داد. در نیمه دوم این دهه، موج نو تبدیل به یک حرکت مدرنیستی در فرهنگ ایرانی شد و در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی تأثیر کرد.

عنوان این جریان شعری یعنی «موج نو» را فریدون رهنما یکی از چهره های دهه‌های 30 و 40 ادبیات معاصر فارسی پیشنهاد کرد و هم او بود که با حمایت از پرویز اسلامپور، بهرام اردبیلی، بیژن الهی، احمدرضا احمدی و سایر شاعران شعر موج نو موجب شد تا این گونه شعر با استقبال شاعران جوان دهه 40 و 50 مواجه شود. با این حال، خود بیژن الهی و احمدرضا احمدی پس از مدتی دیگر از عنوان شعر موج نو استفاده نکردند و به تدریج از مجامع و جریان‌های شعری کناره گرفتند. شعر موج نو به واسطه پرویز اسلامپور و هوشنگ چالنگی ادامه یافت. احمدرضا احمدی از کسانی بود که سروده‌هایش از هوشنگ ایرانی رنگ پذیرفته بود. اما شعر موج نو که بعدها از دلش مانیفست شعر حجم، شعر دیگر و شعر ناب بیرون آمد راه خود را ادامه داد. شاعرانی نظیر یدالله رویایی، محمود شجاعی، هوتن نجات، محمدرضا اصلانی از چهره‌های اصلی این جریان‌ها بودند.

این طرز نو(موج نو) نه تنها مخالف نمادگرایی اجتماعی و نمادگرایی و تعهد، که اصولاً مخالف هر گونه منطق و معنایی در شعر بود. اتفاقی که در شعر فرانسه و بعد در دیگر جاها تحت نام دادائیسم و سوررئالیسم روی داده بود.

اما شعر احمدرضا احمدی، نه تنها تهی از منطق و معنا نیست بلکه در ساختار عمودی به عهدی که با خواننده می‌بندد تا پایان وفادار است. حتی زنی که دو پایش را زیر چرخ دنده‌های تانک جا می‌گذارد، در شعرهای او دوبار ترسیم می‌شود و این نشان از پیوستگی معنایی میان شعرها دارد:
«در چهره‌های آنان
دیروز
انعکاس داشت
نه حال
نه گذشته
نه آینده
یکی از آن زنان
هر دو پایش زیر تانک
رفته بود
من در همان کودکی
عکسش را در بیمارستانی
دیده بودم
که در مجله‌ای با قطع جیبی
کاغذ کاهی فقیرانه
چاپ شده بود.»

تاریخ هم در شعرهای احمدی دیده می‌شود. او تجربیات و خاطرات خود را به تاریخ پیوند می‌دهد و شعرش را ساده و بی پیرایه می‌سراید. در ادامه همین شعر آمده است:
«آیا در بیمارستان
حدس می‌زد
که کمونیسم تا پایان قرن
دوام ندارد
آیا این همه آرزویش بود
که دو پا و رؤیایش
زیر چرخ دنده‌های تانک
له شود
نمی‌دانم
شاید خیال می‌کرد
زمان اشتیاق و نابودی
است.»

اگر بخواهیم تعریفی از شعر پست مدرن ارایه دهیم و از شعر بدون وزن و قافیه دفاع کنیم لاجرم باید شعرهایی از جنس شعرهای احمدی را مثال بزنیم. شعر او بی شک می‌تواند شعر پیشرو و مدرن امروز فارسی را نمایندگی کند.

احمدرضا احمدی نويسنده، شاعر و مترجم در 30 ارديبهشت 1319 در کرمان متولد شد.

«دفترهای واپسین، دفتر هفتم/به رنگ آبی نیلی»، «دفترهای واپسین، دفتر ششم/به رنگ آبی دریا»، «دفترهای واپسین، دفتر پنجم/به رنگ آبی آسمان»، «دفترهای واپسین، دفتر چهارم/به رنگ سبز»، «دفترهای واپسین، دفتر سوم/به رنگ زرد»، «دفترهای واپسین، دفتر دوم/به رنگ پرتغالی»، «دفترهای واپسین، دفتر اول/به رنگ آبی»، «میوه‌ها طعم تکراری دارند»، «دفترهای سالخوردگی(دفتر هفتم)، می‌خواستم روزی گریه کنم: سیب سرخ»، «دفترهای سالخوردگی (دفتر ششم)، روزی که ما سوار قطار شدیم: هوا ابری بود»، «دفترهای سالخوردگی(دفتر پنجم)، در انتهای کوچه در باران شمع را روشن می‌کنیم: تنهایی»، «دفترهای سالخوردگی(دفتر چهارم)، به درخت انار رسیدم انارها شکسته بودند: عشق»، «دفترهای سالخوردگی(دفتر سوم)، پس از فراغت‌های مدام: نیستی»، «دفترهای سالخوردگی(دفتر دوم)، چترهای کهنه در باران باز نمی‌شدند: حرمان»، «دفترهای سالخوردگی(دفتر یکم)، در این کوچه‌ها گُلِ بنفشه می‌روید: باران»، «مژدگانی به یابنده احمدرضا احمدی»، «پسرکی به نام احمدرضا احمدی گم شده‌است» و «بهاریه» و «قافیه در باد گم می‌شود» از آثار احمدي در حوزه شعرند. احمدی امسال مجموعه شعر خود را با عنوان «چای در غروب جمعه روی میز سرد می‌شود» را منتشر کرده است. وی همچنین امسال(1392) رمانی به نام «آپارتمان، دریا» نوشته که از سوی انتشارات کتاب نشر نیکا به چاپ رسیده است.

کتاب «بارانی که دیر بارید» با شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 6هزار تومان از سوی نشر ثالث منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها