سیاووش قلی پور میگوید: علوم اجتماعی در ایران نتوانسته به سراغ میدان برود و از سوی دیگر نیازهای هستی شناسانه ایرانیان را بررسی کند. حلقههای موثر علوم اجتماعی در ایران به تعلیق اکنون دچارند.
قرن بیست و یکم نشان دهنده یک نقطه چرخش اندیشیدن در باب عشق است و این چرخش متاثر از منازعات گسترده و حل نشده اجتماعی-اقتصادی و سیاسی جاری بر سر برداشتهای مختلف و متنوع از صمیمیت، امور جنسی و برقراری پیوند و وصلت است.
همه ما کار میکنیم و بیش از اندازه و انرژیمان هم کار میکنیم اما اثر ماندگار نداریم در صورتی که میتوانستیم کمتر کار کنیم و چند مسئله را هم حل کنیم و از این دنیا برویم اما اساتید ما این حجم از کتاب و مقاله و تالیفات و سخنرانی دارند اما در نهایت هم خودشان از خود ناراضیاند و هم جامعه از آنها ناراضی است.
رویش و رونق اندیشه ورزی نیازمند «علم زنده» است، علمی که راویان متعدد آن را روایت و البته نقد کنند. ایدهها در فضای جامعه ما به سختی به صورت زنده در مبادله، بحث و گردش در میآیند و «مناسبات بینامتنی» اصیل شکل نمیگیرد.
کتاب «جامعهشناسی ادراک عاشقانه» به بررسی و تحقیق درباره مفهوم ادراک عاشقانه از منظر اجتماعی و فرهنگی میپردازد و نشان میدهد که چگونه کنشگر در روندهای اجتماعی، ذهن و احساس عاشقانهاش شکل میگیرد.
فاطمه جواهری میگوید: نخستین گام در توصیف کنش افراد درخلال مراسم اربعین فهم معنای آن برای عاملینش است. دانشمندان علوم اجتماعی به منظور آشکار ساختن طبیعت یک حرکت، پیامد یا رابطه معنادار باید بتوانند آن را به طور عمیق و تفضیلی شرح و بسط دهند.
گریبر در کتاب «پارههای انسانشناسی آنارشیستی»، میکوشد تا فرصتهای عمدتا نادیده گرفتهشدهای را نشان دهد که انسانشناسی میتواند به عنوان یک رشته علمی در اختیار اندیشه آنارشیستی قرار دهد
به اعتقاد سعید کشاورزی، در این سالها به وفور افرادی را دیدهایم که صرفا راه امرار معاششان از طریق علوم اجتماعی است و این افراد چندان تمایلی به کار طاقتفرسای کلاسیکخوانی ندارند.