حسن لطفي در مجموعه «يكي بود يكي نبود» كه به زودي توسط نشر كتاب پارسه منتشر ميشود بازنويسي «ليلي و مجنون» را بر عهده داشته. وي معتقد است آثار كلاسيك ظرف زماني ندارند و در هر برههاي قابل استفاده اند؛ تنها زبان اين آثار نيازمند تغيير است.
وي درباره ويژگيها و قابليتهايي كه «ليلي و مجنون» براي بازنويسي داشته، افزود: «ليلي و مجنون» مثنوي سوم «پنج گنج» نظامي از داستانهاي قديم اعراب است كه بارها در كتابهاي قديم عربي به آن اشاره شده و نظامي در اين اثر ابداعات خاص خود را به اجرا درآورده است. با توجه به زمان نگارش اين كتاب و ساير آثار كلاسيك، با دقت در اين آثار متوجه ميشويم كه از نظر بار دراماتيكي خيلي پيش نرفتهايم؛ البته اين امر بدان معناست كه آثار كهن از بار دراماتيكي بسيار قدرتمندي برخوردار هستند.
اين نويسنده در بازنويسي از تصحيح بديعالزمان فروزانفر به عنوان منبع اصلياش بهره گرفته است و در توضيح الگوي بازنويسياش اظهار داشت: از چند منبع ديگر نيز در اين بازنويسي استفاده كردم و حذف و اضافاتي انجام دادم؛ اما مسئلهاي در اين ميان برايم حائز اهميت بود و در ذهن داشتم و آنكه در عين وفادار بودن به متن بايد خواه ناخواه من نيز حضور داشته باشم. از سوي ديگر مخاطبان ما نوجوانان هستند؛ اين امر باعث ميشد در كنار نظامي گنجوي صاحب اصلي اثر، حسن لطفي كه دستي بر داستاننويسي دارد را نيز داشته باشيم. با توجه به تمام اين جوانب به متني رسيدم كه در عين سادگي ايهام و ابهام متن اصلي را نيز داشت.
وي در پاسخ به اين پرسش كه در بازنويسي با چه مشكلاتي مواجه شده توضيح داد: قابليتهاي شعري «ليلي و مجنون» باعث شده بود كه توصيفهاي نظامي متكي به شعر باشد و در بازنويسي اگر بخواهيم توصيف شاعرانه را به داستان نزديك كنيم، كاري دشوار و كمي مضحك است؛ چراكه زبان شعر با داستان متفاوت است و انجام اين كار زبان بازنويسي را عجيب و دشوار ميكرد. در بازنويسي سعي كردم براي توصيفهاي شاعرانه معادلهاي داستاني پيدا كنم.
رشته تحصيلي لطفي سينما بوده و با توجه به اين موضوع تصريح كرد: در بازنويسي سعي من بر ايجاد قابليتهاي تصويري در داستانها بود و به نوعي به داستاني نزديك شده كه توصيف مادي و تصويري در آن ديده ميشود.
وي به تكرارهايي كه در اين اثر وجود داشته اشاره كرد و آن را ضرورت زمان نظامي دانست و افزود: در بازنويسي عناصر تكراري حكايت را حذف كردم؛ ولي در نهايت كليت داستان «ليلي و مجنون» حفظ شده است.
لطفي در پاسخ به اين پرسش كه چرا بايد به سراغ آثار كلاسيك برويم توضيح داد: آثار كهن بايد مطرح شود و اگر مطالعهكنندگان كتاب به سراغ اين آثار نروند براي هر نويسندهاي مطالعه چنين آثاري ضروري است. با دقت در آثار نويسندگان مطرح متوجه اين امر ميشويم كه چنين نويسندگاني به خوبي با آثار كهن و كلاسيك ما آشنايي داشتهاند.
وي از آثار كهن به عنوان آثاري ياد كرد كه ظرف زماني در آنها مطرح نيست و در هر برههاي از زمان قابليت استفاده را دارند و در ادامه تاكيد كرد: با توجه به تغييراتي كه در زبان ادبيات ايجاد شده اين آثار نياز به بازنويسي دارند تا به پل ارتباطي بين نسل جوان و آثار كلاسيك بدل شوند. بسياري از آثار كلاسيك در كتابخانه هستند، بدون آنكه مطالعه شوند. مجموعه «يكي بود يكي نبود» از طرح فكري بسيار خوبي برخوردار بوده و تمام نويسندگان اين مجموعه كه بازنويسي آثار كلاسيك را بر عهده دارند نويسندههاي توانايي در ادبيات معاصر هستند كه ميتوانند پل ارتباطي نسل جوان با گذشته را ايجاد كنند.
اين نويسنده در پايان دليل بازنويسي آثار كلاسيك مجموعه «يكي بود يكي نبود» را در قالب داستان، دشواري ِ خواندن آثار منظوم دانست و اظهار داشت: در زمانهاي كه سرعت و شتاب حرف نخست را ميزند آثار منظوم با توجه به دشوار بودن لغات و اصطلاحات بهكار رفته در آنها كندتر و دشوارتر خوانده ميشوند. بازنويسي در قالب داستان به سريعتر خواندن آثار و درك آسانتر آنها كمك ميكند.
حسن لطفي، نويسنده و فيلمساز، متولد 1340 خواف است. فعاليت هنري خود را با سينماي كوتاه آغاز كرده و مدرس سينما است. آثار تصويري او جوايز متعددي كسب كردهاند.
مجموعه داستان روايت دوم و پژوهش درسهايي درباره فيلمنامهنويسي از جمله آثار حسن لطفي است كه ققنوس منتشر كرده است.
نظر شما