یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۹:۴۵
داستانی كه ويژگي قصه  نداشته باشد نمي‌تواند مخاطب جذب کند

ابراهيم يونسي متولد سال 1305 از پيشكسوتان ترجمه است. وي از سال 1336 فعاليت ادبي خود را آغاز مي‌كند و چندي بعد به داستان‌نويسي روي مي‌آورد. كتاب‌هاي «آرزوهاي بزرگ»، «تاريخ ادبيات يونان»، «يادداشت داستايوفسكي» و «تاريخ ادبيات آفريقا» از جمله آثار متعدد او در زمينه ترجمه هستند. از آثار تأليفي و داستاني او هم مي‌توان به كتاب‌هاي «مادرم دوبار گريست»، «خوش آمدي» و «دعا براي آرمن» و... اشاره كرد.یونسی علاوه بر این کتاب مرجع«هنر داستان نویسی » را نوشته است._

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)فرزام شيرزادي:ابراهيم يونسي متولد سال 1305 از پيشكسوتان ترجمه است. وي از سال 1336 فعاليت ادبي خود را آغاز مي‌كند و چندي بعد به داستان‌نويسي روي مي‌آورد. كتاب‌هاي «آرزوهاي بزرگ»، «تاريخ ادبيات يونان»، «يادداشت داستايوفسكي» و «تاريخ ادبيات آفريقا» از جمله آثار متعدد او در زمينه ترجمه هستند. از آثار تأليفي و داستاني او هم مي‌توان به كتاب‌هاي «مادرم دوبار گريست»، «خوش آمدي» و «دعا براي آرمن» و... اشاره كرد.یونسی علاوه بر این کتاب مرجع«هنر داستان نویسی » را نوشته است.

داستان‌نويسي را از كجا آغاز كرديد؟ و آيا ترجمه براي شما انگيزه مؤثري براي داستان‌پردازي و كار خالاقه بود؟ 

من از سال 1332 تا سال 1341 در زندان بودم و كار داستان‌نويسي را از همان سال‌ها آغاز كردم، ضمن اينكه به مطالعه در زمينه داستان و رمان پرداختم، كتابي با عنوان «هنر داستان‌نويسي» منتشر كردم كه با استقبال هم روبرو شد. البته كار ترجمه هم مرا سر شوق آورد و به داستان‌نويسي علاقه‌مند شدم، به اين دليل موضوعات زيادي فكر مرا به خود مشغول مي‌كرد كه سبب شد آن‌ها را به صورت داستان بنويسم. 

مشكلات عمده كار ترجمه امروز از نظر شما چيست؟
 

بيش از هر چيز، مشكل خود مترجمان هستند. مترجم بايد به دو زبان مبدأ و مقصد تسلط داشته باشد و به معادلات هر دو زبان هم كاملاً آشنا باشد تا ترجمه‌هاي سطحي يا مبهم از آثار وارد بازار نشود.
مخاطبان آثار ترجمه در كشور ما از آثار تأليفي نويسندگان خودمان بيشتر است.

 آثار داستان‌نويسي ما به لحاظ محتوا و سبك با آثار نويسندگان كشورهاي ديگر چه تفاوت‌هايي دارد؟ 

مخاطبان هميشه چند دسته هستند كه مسلماً تعداد خوانندگان  با ذوق در كشور ما عموما كم است. مثلاً در كشور ما رماني مثل «بامداد خمار» به چاپ پنجاه‌وسوم رسيد و اين اثر بسيار مردم‌پسند بوده،‌حالا اینکه ذوق مردم تربيت نشده ، بحث ديگري است. به نظر مي‌رسد كه تمام مشكلات در اين حوزه به بافت ذهني مردم برمي‌گردد و بالاخره در كشور ما نيز براي بالا رفتن سطح سليقه و سواد مردم بايد آموزش‌هايي در دوره‌هاي مختلف به آن‌ها داده شود.
البته مشكلات نيمه ديگر اين جريان هم خود نويسندگان و مترجمان هستند، چون مردم خواندن چيزهايي را دوست دارند كه به زندگي خودشان نزديك باشد و به اين ترتيب بتوانند از آن لذت ببرند.
به‌طور كلي پرداختن به موضوعات روشنفكري و متفاوت با شيوه زندگي مردم نيز مي‌تواند آن‌ها را از خواندن آثار اينچنيني دور كند و اصولاً داستان يا رماني كه ويژگي قصه را نداشته باشد نمي‌تواند در جذب مخاطب موفق باشد. 

منظورتان اين است كه نويسنده و داستان‌نويس ذهنيت داستان‌نويسي‌اش را تا حدودي بايد با خاستگاه‌هاي مردمي تطبيق دهد،‌حال اگر سطح سواد و سليقه مردم در زمينه انتخاب موضوع و محتواي كتاب‌ها، پايين باشد، چه بايد كرد؟
 

پايين‌بودن فرهنگ و آگاهي مردم نسبت به داستان‌ دلايل متعددي دارد. مثلاً يك علت ضعف حوزه‌هاي نقد است. ما منتقد نداريم. يعني آشنايي و معرفي كتاب به خواننده صورت نمي‌گيرد.
در مدارس هم بايد تغييرات بنيادي صورت بگيرد و آموزش زبان و ادبيات فارسي از ابتدا به طرز صحيح انجام شود. برخی جریان ها هم معمولاً گزينشي برخورد مي‌كنند و حمايت‌هاي ويژه را در اختيار آن قشر از نويسندگاني كه در راستاي اهداف آن جریان قلم مي‌زنند، قرار مي‌دهند و در نتيجه خود به خود عرصه بر نويسندگاني كه آزادانه به كار خلاقه و نويسندگي مشغولند، تنگ مي‌شود و فقط حمايت مردم مي‌ماند كه حمايت مردم هم لازمه امكاناتي است كه مسئولان بايد براي رشد فرهنگي و آموزش در زمينه‌هاي مختلف در اختيار مردم قرار دهند. 

شما معتقدید که چون حمايتي صورت نمي‌گيرد دچار چنین وضعی هستیم. اما به هر حال نمی توان منکر بسیاری حمایت های دولتی و حتی غیر دولتی شد. 

بله،‌اگر هم حمايتي صورت بگيرد، معمولاً جناحي است و حمايت جناحي معمولاً به جايي نمي‌رسد و حتي با دادن امكانات به نويسندگان جناحي هم نمي‌شود نويسنده تربيت كرد. با اين حمايت‌ها شخص فوتباليست مي‌شود، اما نويسنده نمي‌شود. 

بنابراین به نوع حمایت ایراد می گیرید؟

بله، حمايت فرهنگي به صورتي كه دست نويسنده را باز بگذارند و بالطبع مردم هم به اين ترتيب به لحاظ فرهنگي آگاه‌تر مي‌شوند. قبل از انقلاب هنگامي كه به سوئد رفته‌بودم، شنيدم كه حتي براي هنرمندان بازنشسته و كهنسال كلاس‌هاي تدريس داير مي‌كردند؛ كلاس‌هايي مثل مطالعات اجتماعي و داستان‌نويسي كه اين اصول از طريق اين افراد به علاقه‌مندان آموزش داده مي‌شد. البته اين كلاس‌ها شايد كسي را نويسنده يا داستان‌نويس نكند،‌اما حداقل مي‌تواند افراد را از جلو ويترين‌ها عبور دهد و طبعاً مي‌تواند آشنايي با اين وادي‌ها را در افراد ايجاد كند. به هر حال توجه اصلي بايد به زبان فارسي صورت بگيرد و برنامه‌ريزي‌هاي مؤثر برای آموزش افراد در سطوح مختلف درباره زبان و ادبيات به وجود آيد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها