یکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۰:۰۶

امیرحسین مزینی، معاون پژوهشی پژوهشكده اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس، یکی از دلایل بروز برخی مشکلات در تالیف مشترک کتاب میان استاد و دانشجو را ساختار مدرک‎گرایانه‎ای دانست که در سال‎های اخیر بر نظام علمی کشور حاکم بوده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زهرا رستگار: امیرحسین مزینی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و معاون پژوهشی پژوهشكده اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس است. از وی تاکنون کتا‌ب‌های «امکان‌سنجی انتشار اوراق صکوک در اقتصاد ايران» و «روش‎های تعيين قيمت در بازار با تاکيد بر خدمات اينترنت (e-Book)» منتشر شده است. دکتر مزینی یکی از دلایل تألیف کتاب‌هایی را که زحمت آن به عهده دانشجوست و به نام استاد منتشر می‌شود در ‎ساختار مدرک‎گرایانه‎‌ای می‌داند که در سال‎های اخیر بر نظام علمی کشور حاکم شده است. وی معتقد است نظام آموزش عالی در دهه اخیر به شدت از نظر کمی رشد و از لحاظ کیفیت افت داشته است.

در برخی از موارد دیده شده که دانشجویان برای ارتقاء مقطع تحصیلی یا موفقیت در یک دوره از تحصیل خود، کتابی را تالیف و نام استاد را برای اعتبار، در کنار نام خود روی جلد کتاب می‎آورند یا استادانی هستند که کتاب خود را به دست دانشجویان تالیف می‎کنند. شما درستی چنین پدیده‎ای را تأیید می‎کنید؟
متأسفانه تصور می‎کنم این امر عارضه‎ای است که بر سیستم آموزش عالی کشور حاکم است. یعنی باید این موضوع را فراتر از بحث کتاب بدانیم. داستان به آنجا باز می‎گردد که در نظام آموزش عالی ما فقط می‌گویند شما چه تعداد کتاب یا چه تعداد مقاله دارید، بدون آنکه کیفیت کار را درنظر بگیرند. تصور می‎کنم این جزو همان فرهنگی است که جلو بسیاری از دانشگاه‎ها روی در و دیوار آگهی تالیف پایان‎نامه با شماره چسبانده شده است. این موضوع بسیار زشت است و به تعبیر من بازاری را تلقی می‎کند که محصولات علمی را با کیفیت پایین تولید و به شما می‎فروشد.

علت چنین عارضه‎ای هم این است که نظام آموزش عالی ما در آن حدی نیست که بتواند محصولات قوی علمی را ارزیابی کند و صرفا به کمیت و ظواهر دقت می‎کند. یعنی برای آنها تنها این که شما کتابی دارید کافی است. حال در آن کتاب چه چیزی نوشته شده، چندان مهم نیست. برای چنین سیستمی صرف نوشتن پایان‎نامه از سوی دانشجو کافی است، حال با چه کیفیتی نوشته و آیا خود او نوشته است، خیلی اهمیت ندارد. تصور می‎کنم این مسائل دلایل مختلفی دارد که یکی از آن‌ها‎ ساختار مدرک‎گرایانه‎ آموزش عالی و دیگری افت کیفی دربرابر رشد کمی نظام علمی کشور بوده است.

بیشتر توضیح دهید؟
در دوره تحصیلی ما تنها یک دوره روزانه وجود داشت. اکنون دوره شبانه، پردیس، غیرمتمرکز، غیرانتفاعی، آزاد، علمی‌-‌ ‎کاربردی و پیام ‎نور وجود دارد. این موضوع نشان‌دهنده آن است که دانشگاه به سمت «بیزینس» رفته است. اگر وارد یک دانشگاه خوب آمریکایی شوید، متوجه خواهید شد که دانشگاه‎ها می‎توانند درآمدزایی داشته باشند و این یک واقعیت است. اگر خیلی از دانشگاه‎های خوب آمریکایی را نگاه کنید، درآمدزایی می‎کنند و جزو بخش خصوصی هستند. نکته این است که فلان دانشگاه درآمد خود را کسب می‎کند، اما این دانشگاه یک ویژگی دارد و آن، این است که دانشگاه از محل تحقیقات و پژوهش و فروش علم درآمد دارد. یکی از استادانی که از دانشگاه آمریکایی آمده بود می‎گفت که با دانشگاه بالای یک میلیارد قرارداد پژوهشی دارد؛ مشخص است که این دانشگاه درآمدزاست. 

در ایران درآمدزایی را تنها در بخش کمی آموزش آورده‎ایم نه در پژوهش که البته این یک بحران است. با وجود بخش خصوصی ضعیف و سیستم پژوهشی پرایراد دولت، طبیعی است که درآمدزایی از طریق پژوهش امکان‎پذیر نیست. نتیجه آن می‎شود که بسیاری از استادان دانشجویان را برای پروژه رساله راهنمایی می‎کنند و فرصت ندارند به دانشجو توجه کنند و رساله‎ها با کیفیت پایین تولید می‌شوند و در این فرایند یکی از خروجی‎های دانشگاه نیز کتاب است. یعنی دانشجویی که مشغول به‌کار است، استاد به او می‎گوید حالا که روی پایان‎نامه کار می‎کنید، پروژه‎ای را که من دارم می‎توانید به کتاب تبدیل کنید؟ در آن صورت من نیز به شما نمره خاصی می‎دهم. اما این سیستم نیز وجود دارد که دانشجو می‎گوید اگر کتاب را بنویسم، اسم من نیز روی کتاب می‎رود و همراه استاد می‎توانم از مزایای آن استفاده کنم.

یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن، این‌که کتاب نوشتن برای دانشجویان کار بسیار سختی است و من هم به‌عنوان عضو هیات علمی، در دوره تدریس امکان نوشتن کتاب نداشتم. باید روی موضوعی 7 تا 10 سال کار و تدریس کنید تا بتوانید مواردی را استخراج و به شکل کتاب تدوین کنید.

مواردی را دیده‌ام که دانشجویان از جاهای مختلفی کپی می‎کنند و استادان هم آن موارد را مطالعه نمی‎کنند. اگر قصد چاپ کتابی در یک انتشاراتی معتبر دانشگاهی یا غیردانشگاهی را داشته باشید، این کتاب قبل از انتشار حتما از سوی چند استاد داوری می‎شود. در حال حاضر بسیاری از ناشران هزینه‎های اولیه کتاب را می‎گیرند و برای شما کتاب چاپ می‎کنند. برای من جای تاسف است که دانشجو به محتوا کاری ندارد و پول می‎دهد و کتابی به نام خود به چاپ می‎رساند.

علت این رویکرد را در چه می‌دانید؟
با توجه به وضعیت موجود،‌ ناشران با توجیه اقتصادی به چاپ کتاب اقدام می‌کنند. ناشران در کار خود ترفندهایی دارند که اگر فلان کتاب را چاپ کنیم، وزارت ارشاد بخشی از آن را از ما می‎خرد. البته من خیلی دقیق نمی‎دانم، اما این مساله نوعی رویکرد اقتصادی به علم است. کار نشر یک کار اقتصادی است و در همه دنیا هم همین هدف در انتشارات دنبال می‎شود. اما تفاوت در این است که کتاب‎هایی که در بزرگترین بنگاه‌های انتشاراتی دنیا مانند مک گروهیل نیویورک چاپ می‎شوند، در کلاس‎های درسی تدریس می‎شود، اما این مهم در صنعت نشر کشور ما رعایت نشده و نتیجه آن می‎شود که دانشجو مطالب را از بخش‎های مختلف جمع‎آوری و به نام کتاب به دست ناشر سپرده و ناشر با رویکرد اقتصادی خود آن‌را چاپ می‎کند؛ استادان هم به‌طور معمول فرصت ندارند کتاب‌ها را مطالعه کنند.

دلایل وقوع چنین پدیده‎ای از دیدگاه شما چیست؟
به نظرم دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد. یکی از آنها نظام آموزش عالی ما است که به شدت دچار مشکل است. این نظام کمی‎گرا شده و کیفیت را فدای کمیت می‎کند. دانشجویان بسیاری از این فضا بهره‎ می‌برند و اعضای هیات علمی‎ هم در بخش‎هایی کم‎کاری می‌کنند.

خود شما تاکنون با این پدیده مواجه شده‌اید؟
این پدیده وجود دارد و من شاهد آن بوده‌ و نتیجه آن‌را نیز دیده‎ام. کتاب‎های متعددی با اسامی خیلی خوب در بازار نشر وجود دارند، اما محتوای کتاب چیزی ندارد؛ یعنی من به عنوان یک عضو هیات علمی نمی‎توانم این کتاب را برای مطالعه و منبع درسی به دانشجو معرفی کنم. به دانشجویان می‎گویم، در موضوعی که تدریس می‎کنم، فهرستی شامل 50 کتاب موجود است، اما از این تعداد فقط 5 عدد آن‌ها را به شما معرفی می‎کنم، چون باقی آن‌ها کیفیت ندارند.

چه نهادی در این‌باره مسئول است و آیا نهادهای مسئول، نظارتی روی چنین پدیده‎هایی دارند. آیا این پدیده را می‌توان به‌عنوان جرم تلقی کرد؟
تصور می‎کنم چنین پدیده‎ای بسیار جدی است. اگر قرار است مجرمی در این زمینه مورد پیگرد قانونی قرار گیرد، همان افرادی هستند که پایان‎نامه برای دانشجویان می‎نویسند. جای تاسف است که روبه‌روی دانشگاه تهران و تربیت مدرس وبسیاری دانشگاه های بزرگ دیگر، شماره این افراد حتی روی زمین نوشته شده که این یک جرم آشکار است. 

در این مملکت کسی نیست پیگیری کند. اگر وزارت علوم بخواهد پیگیری کند، به راحتی می‎تواند، چراکه در اطراف میدان انقلاب بسیاری از این موارد وجود دارند. به نظر من جرم‎های با اولویت‌ بیشتری وجود دارند تا به مساله کتاب برسیم. کتاب خواننده خود را دارد و شما اگر کتابی برایتان مفید و جالب نباشد آن‌را خریداری نمی‎کنید.

اما مساله پایان‎نامه، یکی از معضلات علمی نظام دانشگاهی ماست که کسی این مورد را کنترل نمی‎کند. تصور می‎کنم بخش عمده این مشکل، در سطح سازمانی به وزارت علوم باز می‎گردد و بخش موردی آن دانشگاه‎ها هستند. من به عنوان استاد، با چند سوال ساده از دانشجو می‎توانم متوجه شوم که این‌کار را خود او انجام داده یا خیر. بسیار این مسئله آسان است و می‎توان فهمید که دانشجو کار خود را آورده یا مجموعه‌ای از کپی‎های کتاب‎ها و مقالات است. 

این مساله قابل پیگیری است، اما سیستم باید آن‌را بپذیرد و بخشی از آن وزارت علوم است. بخشی از آن قضایی است و بخشی دیگر دانشگاه‎ها هستند. به‌عنوان نمونه، یکی از همکاران مقاله‎ای را چند سال پیش نوشته بود و امسال مقاله‎ او را عینا کپی کردند و به اسم خودشان در نشریه علمی و پژوهشی به چاپ رساندند. جالب این بود که آن فرد نتوانست ثابت کند مقاله او را دزدیده‌اند، تنها آن مجله اسم فرد سارق ادبی را جزو لیست سیاه گذاشته بود.

یک بخش قضیه مشکل سیستمی است و بخشی از آن در ساختار قانونی ما است که قانونی به نام کپی‌رایت وجود ندارد. بخش دیگری از آن به وزارت علوم و توسعه کمی آن باز می‎گردد. بخش دیگر، کوتاهی هیات علمی‎هاست و قسمتی هم تعهد نداشتن علمی دانشجویان است. این مشکل یک زنجیره به هم پیوسته است و نمی‎توانیم تقصیر را به گردن فرد یا نهاد خاصی بیندازیم؛ همه مقصر هستند.

در مواردی که دانشجویان کتاب می‎نویسند و نام استادان را به اجبار ذکر می‎کنند، آیا دانشجو می‎تواند آن‌را پیگیری کند؟ حق اعتراضی وجود دارد؟
این یک بازیِ بُرد بُرد است و هر دو طرف برنده خواهند بود. دانشجو یک زحمت بسیار ناقص و پرعیب را متحمل می‌شود و از اعتبار استاد استفاده می‎کند. شاید اگر آن کتاب را دانشجو به تنهایی به ناشر بدهد، آن‌را چاپ نکنند. از طرف دیگر، استاد نیز بهره‎مند می‎شود و کاری را که انجام نداده، اسم او روی آن درج می‎شود؛ لذا دلیلی برای پیگیری وجود ندارد. کاری که خیلی قابل توجیه نیست، رخ داده و هر دو طرف نیز سود برده‎اند.

متاسفانه این موضوعات را شنیده‌ام که برخی استادان دانشجویان را اجبار می‎کنند به این‌که نمره شما در فلان درس به شرط آن است که با من یک مقاله بنویسید. برخی از استادان نیز امتحان نمی‎گیرند و می‎گویند نمره شما دو مقاله یا یک کتاب است. در مقاطع بالاتر استاد نمی‎تواند تحمیل کند که نام او روی کتاب دانشجو باشد. متأسفانه باید پذیرفت که سوء‌استفاده در این زمینه بسیار است.

پیشنهاد شما برای رفع این مشکل چیست؟
راهکار اصلی رفع مشکل، بهبود کیفیت دانشگاه‎هاست. به نظرم آنچه نظام آموزش عالی کشور تا امروز توسعه کمی داشته، باید متوقف شود. از این لحظه نباید روی کمیت کار کنیم، نباید دانشگاه اضافه کنیم و دانشجو بگیریم و هیات علمی استخدام کنیم، بلکه باید به سمت کیفیت برویم. اگر 15 دانشجو داشته باشم، کیفیت کار پایین می‎آید و نمی‎توانم به آن‌ها آن‌طور که دلخواه من است رسیدگی کنم. خارج از کشور، استادان سه دانشجو دارند و این برایشان کافی است. دلیلی ندارد من دانشجوی چهارم را بگیرم و دانشگاه نیز حق ندارد به من اجبار کند؛ در آنجاست که کیفیت بالا می‎رود.

اینکه نظام آموزشی ما به اینجا رسیده است، کار یک روز و دو روز و یک نفر و دو نفر و تدوین یک آئین‎نامه نیست، بلکه انحرافی است که در نظام آموزش عالی ما به‌وجود آمده است. اصلاح آن نیز همین است و من نمی توانم تنها یک راهکار بدهم تا سیستم درست شود. باید آموزش عالی کیفی شود. باید دانشگاه‎های بی‎کیفیتی که درست کردیم، تعطیل کنیم. وقتی این سیستم درست شود و نظام به سمت کیفی شدن برود، تمام این موارد اصلاح می‎شود، چون این موارد پیامدهای یک نظام علمی ناسالم بوده است. تا آن نظام درست نشود نمی‎توانید پیامدهای آن‌را اصلاح کنید.

به نظر من باید معیارهای کیفی شدن بیشتر شوند. بحث ارتباط با صنعت نیز مساله بسیار مهمی است. دانشگاه‎ها مقوله آموزش و حوزه تربیت نیروی انسانی را یک بحث اقتصادی ندیده‎اند. مواردی مانند پردیس و شبانه و ... انحرافی در نظام آموزش عالی ما بوده و تبعات آن‌را اکنون مشاهده می‎کنیم. استاندارهای بسیاری در دنیا برای دانشگاه‎ها وجود دارد که ما نیز باید به آن سمت برویم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها