نقش موتورگازی در شکلگیری کتابخانه شخصیام
کاکایی درباره شکلگیری کتابخانه شخصیاش گفت: نطفه شکلگیری کتابخانه شخصی من در دانشسرای تربیتمعلم شهرری ایجاد شد و از آن زمان شروع به خرید کتاب کردم. یادم میآید آن زمان یک موتورگازی داشتم که هرروز با خروج از دانشسرا با آن به خیابان انقلاب میرفتم و این موتور را همانگونه که یک اسب را به درخت میبستند، با طنابی به درخت میبستم و به سراغ کتابفروشیها میرفتم و در آخر هم کتابهایی را که میخریدم باکشی به پشت زین موتور میبستم و میبردم.
اولین کتابی که آخرین کتابِ کتابخانه شخصیام بود
این نویسنده و شاعر با اشاره به اولین کتابِ کتابخانهاش گفت: اولین کتابی که برای کتابخانه شخصیام خریدم، دیوان شمس تبریزی بود. اما من بسیار علاقهمند به مولانا هستم و بیشتر کتابهای من درباره مولانا است، بهطوری که شروح مولانا و هر کتابی که درباره مولانا موجود بوده، در کتابخانهام دارم و همینطور آنهایی را که بهتازگی منتشر میشود تهیه میکنم. جالب است که آخرین کتابی که به کتابخانهام اضافه کردم نیز دیوان شمس تبریزی تصحیح کاظم برگ نیسی است؛ کتابی دو جلدی که با چاپی خوب روانه بازار کتاب شده است.
وی ادامه داد: در دوران دانشجویی که در خوابگاه اقامت داشتم، کتابهایم را زیر تشک تخت خوابم نگهداری میکردم و متأسفانه یک روز هنگام بازگشت به خوابگاه دیدم بسیاری از کتابهایم، ازجمله کتاب دو جلدی بیدل دهلوی با چاپ افست، سرجایشان نیستند.
یک کتابخانه بزرگ مجازی در جیبدارم
کاکایی کتابخانه شخصی خود را در حال حاضر حدود دوهزار جلد کتاب دانست و گفت: البته این عدد جدا از کتابهای داخل انباری و جاهای دیگر است. طبیعتاً بیشترین کتابهایم در حوزه ادبیات است؛ دیوانها، کتابهای مرجع، مجموعه شعرها، داستانها و کتابهای نقد ادبی. بعد از ادبیات علاقه بسیاری به کتابهای جامعهشناسی و در وهله بعد کتابهای تاریخی و تاریخ ادیان دارم که سایر کتابهایم را تشکیل میدهند.
این زبانشناس و منتقد ادبی که به خواندن کتابهای الکترونیک علاقه ویژهای دارد گفت: البته من یک کتابخانه مجازی در آی پد شخصیام دارم و بسیاری از کتابها را از این طریق مطالعه میکنم. آخرین کتابی که خواندم «تاریخ آل مظفر» نوشته محمود کتبی بود که گزارشهایی درباره خاندان مظفر (حاکمان محلی پرآوازه ایران) را در بردارد.
وی ادامه داد: در این اواخر بیشتر به خواندن کتابهای الکترونیک روی آوردهام چراکه ورود تکنولوژی به این عرصه، مطالعه را همراه با مزایای بیشتر، بسیار آسانتر کرده است؛ بهطوریکه میتوانم در هر حالتی و در هر مکانی از انبوه کتابهای کتابخانه دیجیتالیام استفاده کنم.
خوششانس هستم که همسرم اهل کتاب است
عبدالجبار کاکایی یکی از مشکلات همیشگیاش را نگهداری و جابهجایی کتابها عنوان کرد و گفت: البته کتاب در خانه ما هیچگاه باعث نارضایتی نشده، چراکه همه افراد خانواده ما اهل کتاب هستند و کتاب در خانه ما در کتابخانه، روی میزها، بالای کمدها، میز تلویزیون، کشوها و هرجای دیگر، جایگاه خود را حفظ کرده و جزو ثابتی از دکور خانه ما شده است. وقتی چند روز پیش به کمک پسرم به مرتب کردن کتابخانه مشغول بودیم، حدود ۲۸۰ جلد کتاب مشابه پیدا کردیم، که آنها را جدا کردم و فروختم.
این شاعر درباره رابطه همسرش با کتابخانهاش گفت: با وجود همه دردسرهای نگهداری کتاب رابطه همسرم با کتابخانه شخصیام بسیار خوب است و مشتری ثابت کتابهای روانشناسی کتابخانهمان است و خدا را شکر، از این بابت بسیار خوشحال و خوش شانس هستم، چراکه استادی داشتم که به من میگفت، وقتیکه کتاب میخرم و به خانه میبرم، مجبورم آن را زیرکتم پنهان میکنم تا همسرم آن را نبیند!
کاکایی ادامه داد: همسرم از نوادگان مرحوم مرشد چلویی شاعر متخلص به ساعی و همینطور مرحوم حیدر آقا معجزه تهرانی است که خود مؤلف آثار ارزشمندی بودهاند. ایشان نیز در خانهای بزرگ شدند که پدرشان کتابخانه مفصلی داشته و دارند. پسرم هم اخیراً به کتابهای مرجع ادبیات فارسی علاقهمند شده و به ویژه کلیات سعدی را بسیار مطالعه میکند و به همراه دخترم هرکدام کتابخانه شخصی خودشان رادارند.
امانت نمیدهم؛ معمولاً بازگشتی در کار نیست
وی درباره امانت دادن کتاب از کتابخانه شخصیاش گفت: سعی میکنم امانت ندهم و تنها موردی که در آن دست و دلباز نیستم، کتاب است، چراکه معمولاً امانت دادن کتاب از کتابخانه شخصی، بازگشتی ندارد و وقتی به خانه بسیاری از دوستان و نزدیکان میروم کتابهای خودم را که سالها پیش به امانت رفته بود در کتابخانه شخصی ایشان میبینم، اولین کاری که میکنم این است که بلافاصله آنها را برمیدارم.
کاکایی ادامه داد: البته این مورد برای خودم هم پیشآمده که کتابی گرفتهام و به هر دلیلی دستم مانده، به همین دلیل هرگاه میهمانی در خانه ما به سمت کتابخانه شخصیام میرود، قلبم به تپش میافتد.
کتابخانهام بهجایی که نیاز آن باشد میرسد
وی درباره اینکه «اگر روزی بخواهد کتابخانهاش را اهدا کند، به چه کسی اهدا میکند»، گفت: اگر این ظرفیت را در فرزندم و متعلقان درجه اول یافتم و اگر همانقدر که من به کتابهایم نیاز داشتم، آنان نیز به آنها نیاز داشته باشند، قطعاً به وراث تعلق میگیرد و اگر این نگاه متفاوت باشد، ترجیح میدهم آن را به دانشگاه و به ویژه مراکز علمی و آموزشی شهر خودم، ایلام اهدا کنم.
کتابخانه دیروز؛ کتابخانه امروز
کاکایی با اشاره به دوران کودکی خود گفت: یادم میآید در دوران کودکی، کتابخانه کوچکی در خیابان برق ایلام بازشده بود. پدر دستم را گرفت و مرا به آنجا برد و برای اولین بار در یک کتابخانه ثبتنام کرد. اولین کتابی که خودم از قفسه کتابخانه بیرون کشیدم و آن را خواندم، کتاب «ماهی سیاه کوچولو» نوشته صمد بهرنگی بود.
وی گفت: بسیار علاقهمندم به کتابخانه مجلس بروم، چراکه تابهحال به این کتابخانه نرفتهام اما با وجود کتابخانه شخصیام و همینطور کتابخانه هزار جلدی که در محل کاردارم و خودم کتابهای آن را سفارش دادهام، کتابهای موردنیازم را در اختیاردارم و کمتر به کتابخانه عمومی احساس نیاز کردهام؛ ولی همیشه به «شهر کتاب»ها میروم و هرسال در نمایشگاه ۱۰ روزه کتاب، حداقل هشت روزش را در نمایشگاه هستم.
مطالعه درازکش با مُتکا زیر آرنج و لرزش عبور مترو
کاکایی در تشریح مُدل مطالعه خود گفت: من معمولاً به دو شکل مطالعه میکنم؛ یکی مطالعه بهطورجدی است که همیشه از مطالعاتم یادداشت برمیدارم و شکل دیگر مطالعه غیر جدی است که آن را در ذهن نگه میدارم، البته پیشنهاد میکنم که حتماً هنگام مطالعه یادداشتبرداری کنید.
وی ضمن اشاره به خاطرهای از شفیعی کدکنی گفت: جایی شفیعی کدکنی در خاطراتش گفته است که اخوان به حالت درازکش و متکایی زیر سینه مطالعه میکرد؛ برای من هم خیلی کم پیش میآید که پشت میز کتاب بخوانم و معمولاً در سکوت و آرامش به حالت درازکش با بالشی زیر آرنج مطالعه میکنم و دوست دارم همزمان چای و کیک بخورم. البته در این هنگام تنها صدایی که میشنوم، صدای لرزش خانه به دلیل حرکت مترو است.
اغلب کتابهای فعلی آن تشخص سابق را ندارند
این شاعر پیشکسوت درباره ارزش کمّی و کیفی کتاب یادآور شد: در دوره نوجوانی ما و البته با موقعیت ویژه آن زمان، دو کتابفروشی به نامهای «منصوریان» و «علمی» در ایلام بود که ما هراز گاهی از مقابل آن عبور میکردیم. در آن زمان کتاب از چنان تشخصی برخوردار بود که در جهان مجازی امروز دیگر نشانی از آن نیست.
کاکایی بسیاری از کتابهای موجود را فاقد ارزش انتشار دانست و ادامه داد: ما در دورهای زندگی میکنیم که با انبوهی از کتاب مواجهیم. کتابهای بسیاری که هرروز چاپ میشوند که متأسفانه اغلب خالی از ارزشهای لازم هستند. بسیار پیشآمده برای خواندن کتابی وقت بسیاری میگذاریم، درحالیکه در پایان جز اتلاف وقت چیز دیگری نصیب ما نکرده است.
وی با تأکید بر لزوم حرکتهای اجتماعی برای شناخت کتابهای ارزشمند گفت: در این اوضاع نابسامان باید برای معرفی و شناخت آثار پربار به کمک هم بیاییم؛ به ویژه حرکت مثبت و سازندهای این اواخر از طریق شبکههای اجتماعی با عنوان «چالش معرفی ۱۰ کتاب» به راه افتاده که میتواند در این موقعیت بسیار راهگشا باشد.
۱۰ کتابی که همه بخوانند و لذت ببرند
عبدالجبار کاکایی از ۱۰ کتاب بهعنوان کتابهایی که هر فرد باید بخواند نام برد و گفت: پیشنهاد میکنم «شرح مثنوی شریف» اثر بدیعالزمان فروزان فر، «الرساله» نوشته فریدون سپهسالار با تصحیح دکتر علیمحمد موحد، «فیه ما فیه» مولانا، «مکاتبات» مولانا، «دیوان شمس» و بهطورکلی تمام آثار مولانا بهجز مجالس او را بخوانید.
وی ادامه داد: همینطور کلیات سعدی بهویژه «بوستان»، مجموعه غزلهای محمدعلی بهمنی، مجموعه شعرهای شمس لنگرودی، مجموعه شعرهای قیصر امین پور، بدون استثنا همه آثار سید حسن حسینی به ویژه «سکانس کلمات» را؛ چراکه سید حسن حسینی پس از مرگ آنگونه که باید شناخته نشد و این کتاب به شناخت او کمک فراوان میکند.
* در این باره بخوانید:
(1) سعید بیابانکی: کتابخانه شخصیام 3000جلد کتاب دارد/ کتاب خواندن با چای، پولکی و تخمه جابانی! (اینجا)
(2) اسماعیل آذر: علاقهام به کتاب جادهای دو طرفه است/ در خانه من با وحشت ملیح مواجه میشوید! (اینجا)
(3) حمیدرضا صدر: مهم این است که کتاب ورق بخورد؛ خانه من و شما ندارد! / درازکش، مداد به دست کتاب میخوانم (اینجا)
(4) زیباکلام: میزنهارخوری را در مرکز خانه به تصرف درآوردهام! / با نگهداری کتاب مشکل دارم (اینجا)
(5) کزازی: گاهی به ناچار از راههای نابهره کتاب به خانه میآورم/ کتاب جانی دارد، که مبادا از من آزرده شود (اینجا)
(6) عماد افروغ: آنهایی که مرا میشناسند میدانند که من کتاب را نمیخوانم، میخورم! / صندوق عقب ماشینم پر از کتاب است (اینجا)
(7) محمدرضا سرشار: 7سال است کتابی نخریدهام/ مطالعه با زاویه 30 درجه! (اینجا)
نظر شما