دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۰
اسناد بریتانیا از تنهایی ایران در زمان جنگ تحمیلی می‌گوید/ در اختیار داشتن اسناد نشان تحقیق نیست

مجید تفرشی، پژوهشگر اسناد تاریخی معتقد است: اسناد آرشیو بریتانیا از مظلومیت رزمندگان ایرانی و اجماع جامعه بین‌المللی علیه ایران در جنگ تحمیلی سخن می‌رانند؛ اسنادی که افشاگر اعمال فشار به ایران برای شکست در جنگی ناخواسته است که از دریچه سندهای تاریخی لمس می‌شود.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- ماهرخ ابراهیم‌پور: جنگ تحمیلی ایران و عراق هنوز برای تدوین و تکمیل تاریخ آن نیازمند تلاش فراوانی است تا خاطرات و به ویژه اسناد آن جمع‌آوری شود. بنابراین مورخان در نگارش تاریخ دفاع مقدس(جنگ تحمیلی) کاری بس توان‌فرسا و دشوار را در پیش رو دارند. به ویژه گردآوری اسناد داخلی و خارجی آن در گرو علاقه، پیگیری و جسارت فراوانی است تا مورخ علاقه‌مند و متعهد به این مقوله به تدوین آن همت گمارد. دکتر مجید تفرشی، پژوهشگر و تاریخ‌نگار پس از دستیابی به تازه‌ترین اسناد جنگ در آرشیو ملی بریتانیا نکات جدیدی را از سیاست‌های کشورهای اروپایی و به ویژه انگلیس از جنگ تحمیلی در حمایت آشکار و پنهان انگلستان در مصاحبه با «ایبنا» بیان کرده است. 
  
آقای دکتر تفرشی چه اسناد جدیدی از آرشیو ملی بریتانیا درباره روابط ایران و انگلیس یا مسایل مربوط به ایران آزاد شده و شما به آن دسترسی پیدا کردید؟ 

دو سری اسناد از این آرشیو درباره ایران اخیرا آزاد شده، سری نخست این اسناد مربوط به سال‌های 1983و 1984 م ه در حوزه چند وزارتخانه خاص یعنی نخست‌وزیری، هیات دولت و به ویژه اسناد پارلمانی است. این اسناد در ماه‌های اخیرا آزاد شده است اما جدیدترین اسنادی که آزاد شده مربوط به اسناد وزارت خارجه بریتانیاست که تقریبا 25 هزار برگ در سال‌های 1982درباره روابط ایران و بریتانیا است. قاعدتا باید اسناد مربوط به 1983 و 84 هم آزاد شود اما برخلاف برنامه اعلام شده به دلایل فنی آزادسازی مابقی اسناد عقب افتاده است و اکنون تنها اسناد سال 1982 آزاد شده و قرار است تا آخر سال هم اسناد مربوط به 83 و 84 نیز آزاد شود. اسناد وزارت خارجه که حجم قابل توجهی از این اسناد آزاد شده را دربرمی‌گیرد، اسناد بسیار مهمی است که تا کنون کسی روی آنها پژوهشی انجام نداده به اضافه اسناد هیات دولت و نخست‌وزیری حدود 20 هزار برگ مربوط به آن سال است که به‌زودی مقالاتی درباره آنها می‌نویسم.

این اسنادی که آزاد شده تا چه اندازه در تحول حقایق تاریخی ایران تاثیرگذار است؟ 

بنده بیشتر درباره اسناد وزارت خارجه صحبت می‌کنم که حجم بیشتری دارد و این اسناد مربوط به سال 1982 برابر با دی 1360 تا دی 1361 است. زمانی که دولت و حکومت در ایران بعد از خروج بنی‌صدر، شهادت محمدعلی رجایی، رئیس جمهوری، محمدجواد باهنر، نخست‌وزیر و انتخاب رئیس جمهوری جدید (آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای) یکپارچه شده و تعادلی در سیاست ایران رخ داده است. در عین حال برابر با آغاز عملیات جدی نظامی ایران و بیرون آمدن از زیر بار فشارهای عراق است. 

در این دوره مساله تنهایی ایران در جامعه بین‌المللی در جنگ و مقابله با تجاوز عراق از یک طرف و فشاری که در واقع غرب به شکل یکپارچه بر ایران اعمال می‌کند از دریچه اسناد قابل لمس است. من با وجود تجربه حضور در جبهه و سربازی در دوران جنگ، تا زمانی که این اسناد را ندیده بودم، هیچ وقت مثل اکنون به طور عمیق و گسترده به تنهایی و مظلومیت ایران در جنگ تحمیلی واقف نبودم اما زمانی که این اسناد را دیدم دریافتم که چطور جامعه بین‌المللی با اعمال فشار اصرار داشت که ایران در این جنگ شکست بخورد یا حداقل به شدت ضعیف بشود و به پیروزی نرسد. به اصطلاح یک اجماع بین‌المللی علیه ایران در مساله جنگ با عراق وجود داشت. به هر حال شما با هر منطقی که نگاه کنید می‌بینید که جامعه بین‌المللی علیه ایران بود. این اسناد به شکلی گویای عظمت بچه‌های ما در جبهه‌های جنگ و به نوعی اسناد تبیین تاریخ جنگ ایران از منظر بین‌المللی، اروپایی و سیاست خارجی بریتانیاست.

در مورد دوم که شکایت کردم و تا حد زیادی موفق شدم اسناد تعاملات و مناسبات هسته‌ای میان ایران با بریتانیا در زمان محمدرضا پهلوی بود که کوشیدم این اسناد را به دست بیاورم. این اسناد به گونه‌ای تناقض رفتاری بریتانیا نسبت به برخورداری ایران از امتیاز فن‌آوری هسته‌ای در گذشته و حال را نشان می‌دهد. اسنادی که به چرخش رفتار بریتانیا در برخورداری ایران از امکانات، فناوری‌ها و دانش هسته‌ای حکایت دارد. در زمان پهلوی دوم بریتانیا به اعطای این امتیاز به حکومت ایران اصرار می‌کرد و اکنون به طور کلی با اعطای امتیاز دانش هسته‌ای به کشورمان مخالف است.
 
مورد سوم درباره اسناد کودتای 28 مرداد است که هنوز موفق به دریافت کامل اسناد آن نشدم اما هنوز امیدوارم که این اسناد را به دست بیاورم اگرچه ردپای زیادی درباره این اسناد وجود ندارد، اما بازهم به این خوشبینم که روزی بتوانم به بخشی از این اسناد دست پیدا کنم. 

آیا در این اسناد، سندی هست که تصدیق کند که ما شروع کننده جنگ با عراق نبودیم؟
 
در این اسناد، سندهای مربوط به آغاز جنگ بین ایران و عراق دیده می‌شود. خود غربی‌ها چه همان موقع و چه بعدا اذعان کرده‌اند که ایران شروع کننده جنگ نبوده و البته این را بعدها سازمان ملل نیز به طور شفاف و رسمی اعلام کرد. ضمن این که در اسناد آزاد شده در یکی دو سال قبل نیز به وضوح مشخص می‌کند که عراق شروع کننده جنگ است و خود غربی‌ها نیز این موضوع را می‌دانستند. کما این که در مساله استفاده از سلاح شیمیایی کل جامعه غربی واقف بود که عراق از سلاح شیمیایی استفاده می‌کند و دارنده و خریدار آن از غرب است اما باز هم در مساله حلبچه که البته مربوط به اسناد سال‌های بعد است، به دروغ اصرار داشتند که ایران از سلاح شیمیایی استفاده کرده و بعد خلاف این مدعا ثابت شد. 

سیاست خارجی بریتانیا و کل غرب(اروپا) در این بود که به عراق در جنگ برای به زانو در آوردن ایران کمک شود. سیاستی که اکنون کاملا آشکار شده و تا حد زیادی جامعه بین‌المللی به دلیل تصمیم‌ها و سیاست‌هایی از این نوع در قبال ایران سرافکنده است و در بحث‌هایی که درباره سیاست‌های غلط اروپا و آمریکا در رابطه با خلیج فارس، خاورمیانه و به ویژه بعد از 11 سپتامبر مطرح می‌شود همیشه وقتی به ریشه‌های آن و مواضع آنها درباره ایران اشاره می‌شود بحث بدرفتاری و غرض‌ورزی با ایران در زمان جنگ تحمیلی و کمک به صدام حسین به عنوان یکی از دلایل بدبینی ایرانیان به نیات غرب شناخته می‌شود و به ویژه در سال‌های اخیر به این مساله خیلی جدی‌تر پرداخته شده است در حالی که این مساله قبلا کتمان می‌شد اما اکنون دیگر پنهان نمی‌شود.

به نظر شما سندپژوهی در ایران تا چه اندازه پیشرفت داشته است؟ به عبارتی ارزیابی شما از سندپژوهی در ایران چگونه است؟ 

در استفاده از اسناد تاریخی در ایران با چند مشکل روبه‌رو هستیم که این مشکلات به صورت ریشه‌ای است همچنان در سازمان‌های مختلف آرشیوی در ایران، به سند به صورت یک ملک شخصی نگاه می‌شود و محقق و مراجعه کننده هم یک موجود مزاحم است، به ویژه اگر آنها سندهای زیادی را طلب کند. تصور عوامانه غالب این است که اگر کسی می‌خواهد از اسناد استفاده کند باید سندهای اندکی بگیرد و اگر یک سند یکبار استفاده شود، ارزش خود را از دست خواهد داد و نفر دوم دیگر از این سند نمی‌تواند در تحقیقات خود استفاده کند. یعنی سند یک بار مصرف است که این نگاه کاملا نگاه عقب افتاده‌ای است.

دوم این که تصور بسیاری از کارمندان آرشیوها این است که سند را به هر محققی ندهند چون ممکن است خودشان بخواهند روزگاری روی آن کار کنند و این یک نگاه تملیکی است و بدتر از آن این که خیلی از کسانی که در آرشیوها کار می‌کنند می‌گویند ما سند زیادی در اختیار داریم پس محقق بزرگی هستیم در حالی که این یک تصور نادرست است و عجیب‌تر از این تفکر فردی که با اسناد سروکار دارد و معتقد است که ما تعدادی سند می‌گیریم و آنها را در کنار هم چاپ می‌کنیم و با چاپ این اسناد در یک کتاب ما مورخ می‌شویم؛ تصوری که با انتشار سند شخصی مورخ می‌شود یک تصور نادرست، عقب افتاده و غیرحرفه‌ای است.

مشکل دیگر این که در موسسه‌های آرشیوی که ما داریم این است که سه وظیفه را در کنار هم رعایت نمی‌کنند و هر بار یک یا دو تا از این وظایف رعایت شده است. کار آرشیو مدرن اجرای سه وظیفه در کنار هم است؛ یک حفظ و نگهداری اسناد، دوم طبقه‌بندی و نظم دادن به اسناد و سوم ارائه آزادانه اسناد به افراد و محققان به عنوان یک حق عمومی نه یک امتیاز ویژه. اسناد از سوی آرشیوهای اسنادی بدون در نظر گرفتن سن، سواد و جنسیت باید به پژوهشگران داده شود. در این مقوله یک مساله‌ای سندپژوهی را خدشه‌دار می‌کند اسناد مهمی وجود دارد که به دلیل اهمیت آنها مورد علاقه محققان است اما متاسفانه در اختیار آرشیو ملی نیست و این نقص وجهه آرشیو ملی را خدشه‌دار می‌کند.

در ایران بیشتر وزارتخانه از جمله وزارت امور خارجه، آموزش و پرورش، وزارات اطلاعات، دفاع و البته وزارت دادگستری اسناد خودشان را به آرشیو ملی نمی‌دهند. حتی ریاست جمهوری که سازمان اسناد و آرشیو ملی زیرنظر آن اداره می‌شود، آرشیو اختصاصی دارد و این خلاف قانون و نقض صریح قانون است. داشتن مرکز اسناد جدا از آرشیو ملی و مفهوم آرشیو ملی یعنی تجمع تمام اسناد کشور در آرشیو ملی را نقض می‌کند. ریاست جمهوری نمی‌تواند خودش یک آرشیو اسناد جدای از آرشیو ملی داشته باشد. طبق قانون، اسناد دولتی باید در آرشیو ملی نگهداری شوند و به جز استثنائاتی که در قانون تصریح شده، هیچ اما و اگری هم ندارد. 

وزارت آموزش و پرورش (معارف) از نخستین وزارتخانه‌ها‌یی بوده که اسنادش را به آرشیو ملی داده اما هنوز آرشیو خصوصی دارد و تمام اسنادش را به آرشیو ملی نمی‌دهد و این مقاومت کردن باعث خدشه‌دار شدن جایگاه آرشیو ملی می‌شود و همچنین باعث کاهش مراجعه محققان و پژوهشگران به آرشیو ملی می‌شود و در نتیجه تعداد مراجعان به ظن من زیر 10 نفر و به قول یکی از مسئولان آرشیو ملی (کارکنان آرشیو ملی) به زیر پنج نفر می‌رسد. نتیجه پراکندگی اسناد در دست وزارتخانه‌های مختلف این نتایج را دربردارد. قبلا مراجعه به ساختمان سابق آرشیو ملی در خیابان ولی‌عصر به اندازه‌ای بود که فهرست انتظار برای افراد خواهان سند تشکیل می‌شد و در حالی که امروزه کمتر از پنج یا 10 نفر به این سازمان مراجعه می‌کنند با وجود مراجعان کم، سرویس مناسبی هم به آنها داده نمی‌شود.

جامعه علمی ما به اسناد اهمیت زیادی نمی‌دهند و نیازی به اسناد احساس نمی‌کنند و در تاریخ‌نویسی ما یک مشت کتابسازی، رونویسی کردن از دیگران است و هیچ کار جدید چه با اطلاعات جدید و چه با اطلاعات قدیمی بدون متدولوژی انجام می‌شود که البته این حرف‌ها مکرر گفته شده و تکرار ملال‌آورتر است.

نظرتان درباره آثاری که هرازگاهی به عنوان کتاب سند از مجموعه اسناد ریاست جمهوری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر و آرشیو ملی در قالب اسناد چاپ می‌شود، چیست؟ 

مرکز اسنادی وظیفه اصلیشان حفظ و نگهداری اسناد، طبقه‌بندی، کلاسه کردن و نظم دادن به آنها به طور علمی و بعد ارائه آزادانه است. بحثی که اینجا وجود دارد این است که بسیاری از آرشیوها و مراکز اسنادی ما به جای این که سه وظیفه برشمرده فوق را انجام بدهند اسنادی را به صورت کتاب چاپ می‌کنند. این وظیفه‌ خوبی است که در نبود ارائه اسناد حتما می‌تواند مفید باشد اما چاپ کتاب اسناد کار اصلی آرشیو نیست. مساله این است که بخشی از این موسسه‌ها اسنادشان قابل دسترسی عمومی نیست و انتشار اسنادشان هم به صورت سلیقه‌ای و گزینشی است و خودشان هر سندی را بخواهند بدون هیچ معیاری چاپ می‌کنند و شما به اصل پرونده‌ها دسترسی ندارید وظیفه‌ای که اولویت نیست و در مقابل وظیفه ارائه اسناد، یک وظیفه کاملا لوکس و فاقد اولویت است. این گزینش‌ها این خطر را دارد که انتشار اسناد یک موضوع یا واقعه تاریخی به شکل کتاب پیرو سلیقه و زاویه دید انتخاب‌کننده سند واقع شود و به اشتباه کل اطلاعات مربوط به افراد یا موضوعات و حوادث تلقی شود اما وظیفه آرشیو ارائه کل پرونده اسناد است و انتشار این کتاب‌های اسناد گام مفیدی است به شرطی که اصل پرونده هم در اختیار محقق قرار بگیرد. البته چاپ کتاب در کنار در اختیار قرار دادن پرونده اسناد شیوه مناسبی است اما اگر این کار تنها به صورت چاپ گزینشی اسناد انجام بشود متاسفانه گاهی باعث جهت‌دهی خاص به محقق و پژوهشگر می‌شود.

هنوز در آرشیوها اسنادی داریم که به این زودی آزاد نمی‌شود اسنادی که سال به سال و به شکل قطره‌چکانی منتشر می‌شود و همچنان بخشی از نقاط مبهم تاریخ ما وابسته به انتشار این اسناد است، برای چاپ و آزاد شدن این اسناد چه باید کرد آیا می‌شود امید داشت که روزی این اسناد آزاد بشود؟ 

نخست این‌که هیچ دولتی در دنیا تمام اسنادش را آزاد نمی‌کند مهم این است که بیشترین حجم اسناد را آزاد بکنند مثلا بعضی اسناد تا 90 درصد آزاد می‌شود و برخی تنها 10 درصد. بنابراین هیچ وقت به 100 درصد نمی‌رسد. برای این‌که همه کشورهای دنیا منافع ملیشان مهم‌تر از تحقیقات تاریخی و علایق پژوهشی مورخان نسل‌های آینده است. آزادسازی برخی اسناد ممکن است منافع ملی و امنیت آن کشور را به طور جدی به خطر بیندازد. بنابراین طبق سیاست‌های منافع ملی هر کشور بعضی اسناد امکان دارد دیرتر آزاد بشود یا هیچ وقت آزاد نشود یا در زمان تولید امحاء بشود اما بحث ما در این‌جا درباره اسناد نجات یافته است.

درباره اسناد نجات‌یافته قانونی وجود دارد به عنوان قانون دسترسی آزاد به اسناد که در انگلیس در سال 1997.م با روی کار آمدن حزب کارگر تصویب شد و از سال 2007 اجرایی شد. اگر شما ردپایی از یک سندی پیدا کنید که آزاد نشده و در توقیف مانده باشد می‌توانید برای آن سند شکایت بکنید که یک کمیسیون مستقل تشکیل بشود و ممکن است که آن سند آزاد شود. البته من از این قانون چندین‌بار استفاده کردم و دو بار تقریبا موفق شدم، البته نه صد در صد. یکبار هم پیگیری و شکایت کردم که تاکنون موفق نشده‌ام. درباره اسناد خلیج‌فارس و مساله اعاده حاکمیت ایران بر جزایر خلیج‌فارس طی مناقشات سال‌های 1968 تا 1971، زمانی که بریتانیا می‌خواهد از خلیج‌فارس خارج شود و دولت امارات را تاسیس کند، در این میان ایران دعوای حاکمیت جزایر خلیج فارس را دارد. این اسناد آزاد نشده بود و من شکایت کردم که در یک پیگیری خیلی جدی حقوقی موفق شدم حدود 80 درصد از این اسناد را آزاد کنم البته هنوز این شکایت برای آزادسازی مابقی اسناد موردنظر به لحاظ ضوابط اداری ادامه دارد.

درباره دکتر مجید تفرشی 

مجید تفرشی 49 سال سن دارد. وی در یک خانواده سنتی مذهبی در تهران به دنیا آمده و در مدرسه «مدرن مذهبی» یعنی مدرسه علوی درس خوانده و نخستین کتابش را که تصحیح یک نسخه خطی بوده با نام «مقدمات مشروطیت» در سن 19 سالگی (با همکاری جواد جانفدا) به چاپ رسانده است. تفرشی پس از تحصیل در دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به بریتانیا و دانشگاه «رویال هالووی» در لندن رفت. موضوع رساله دکترای وی «پاسخ جامعه مذهبی ایران به تغییرات اجتماعی و سیاسی دوره رضاشاه» بوده که بررسی‌های این رساله براساس اسناد منتشرنشده صورت گرفته است.

تفرشی تاکنون بیش از 150مقاله و هشت کتاب درباره تاریخ معاصر منتشر کرده و سه کتاب دیگر از او در دست انتشار است. «اسناد گزارش‌های محرمانه شهربانی» (به همراهی محمود طاهراحمدی)، ویرایش علمی و ترجمه بخشی از کتاب «میرزا ملکم‌خان» نوشته حامد الگار، ویرایش و تدوین «40 سال در صحنه قضایی، سیاسی و دیپلماسی ایران و جهان؛ خاطرات دکتر جلال عبده»، «خاطرات و اسناد یوسف افتخاری» (به همراه کاوه بیات)، «دو سال روابط محرمانه احمدشاه و سفارت شوروی در تهران» و «کتابشناسی سی ساله افغانستان» (به زبان انگلیسی) نام برخی از این آثار است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها