شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۸
رئیس پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران: نمی‌توان با تک‌ مشاهده‌ها وجود کتابسازی را اثبات کرد

رئیس پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران، با تاکید بر انجام پژوهش درباره موضوع کتابسازی، اظهار کرد: نمی‌توان براساس تک مشاهده‌ها به اثبات وجود پدیده کتابسازی رسید.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- سمیه حسن‌نژاد: «چه مشکلی است اگر 10 نفر برای رفع یک نیاز علمی درباره یک موضوع مثل هم بنویسند؟» سیروس علی‌دوستی، رئیس پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک) با بیان این جمله معتقد است بدون پژوهش نمی‌توان درباره وجود و دلایل کتابسازی صحبت کرد. پژوهشگر حوزه مدیریت فناوری اطلاعات، در گفت‌و‌گو با خبرنگار (ایبنا) دلایل این گفته خود را تشریح کرد.

چرا با پدیده کتابسازی و به عبارتی تکرار محتوای آثار در منابع دانشگاهی مواجهیم؟
من مساله‌ای را که می‌فرمایید نمی‌پذیرم. احساس می‌کنم قضاوت شما براساس شنیده‌ها و تک مشاهده‌‌های غیرعلمی است. در ابتدا بفرمایید براساس چه تحقیق علمی به این نتیجه رسیده‌‎‌اید که برخی منابع دانشگاهی از مصادیق کتابسازی هستند.

یکی از رسالت‌های خبرگزاری کتاب ایران، معرفی کتاب است. به شخصه بار‌ها منابعی از ناشران مختلف معرفی کرده‌ام که محتوایی کاملا تکراری داشته‌اند. به‌عنوان نمونه با موضوع روش تحقیق نسخه‌های زیادی به چاپ رسیده که تعاریف مشابهی از روش تحقیق ارائه می‌کنند به‌طوری‌که مخاطب احساس می‌کند مطلب جدیدی را دریافت نکرده است. آیا این موضوع مصداقی از کتابسازی نیست؟
برای بررسی یک موضوع سه رویکرد کمی، کیفی و ترکیبی وجود دارد. طرح یک مساله باید براساس یک رویکرد و یک روش باشد. صحبت‌های شما باز از نظر علمی قابل پذیرش نیست. من از شما درباره روش نمونه‌گیری و جامعه آماری می‌پرسم. مطلبی که می‌فرمایید بنیان پژوهشی و علمی ندارد.

بنابراین شما معتقدید همه آثار حوزه دانشگاهی موجود در بازار تالیفی صرف هستند؟
اگر به پرسش شما پاسخ مثبت بدهم، همان اشتباه شما را تکرار کرده‌ام. بنده هم تحقیقی انجام نداده‌ام. حوزه کاری بنده نیست. شما هم تحقیقی انجام نداده‌اید. بنابراین هر ادعای ما درباره منابع دانشگاهی باید مبتنی بر روش باشد. گزاره‌ای که مطرح می‌کنید گزاره‌ای نیست که بتوان درباره آن بحث کرد. بله من هم مانند شما کتاب زیاد می‌خوانم و می‌بینم، من هم قضاوت‌هایی در ذهن دارم اما اگر قضاوت‌های ذهنی را به‌عنوان یک یافته علمی به زبان بیاورم، خلاف اخلاق علمی و دانشگاهی رفتار کرده‌ام. من شاید بیشتر از شما بتوانم نمونه ارائه کنم اما هیچ سندیت علمی و پژوهشی ندارد.

مثال مطرح شده را به‌عنوان مصداقی از کتابسازی نمی‌پذیرید؟
گزاره شما را نه می‌توانم بپذیرم و نه می‌توانم رد کنم. وقتی شما می‌گویید مثلا محتوای بسیاری از منابع دانشگاهی مشابه است و مصداق کتابسازی است و درباره دلیل آن می‌پرسید، پرسشی است که نمی‌توانم به آن پاسخ دهم.

البته با وجود مصادیق کتابسازی در بازار نشر موافقم  و وجود نرم‌افزار‌های مشابهت‌یاب را یکی از روش‌هایی می‌دانم که می‌تواند در پیشگیری از انتشار مطالب تکراری جلوگیری کند. 

این گفته دو بخش دارد. ابتدا این‌که محتوای جدیدی در منابع دانشگاهی دیده نمی‌شود. خوب اگر مطلب جدیدی وجود ندارد دلیل بر این نیست که چیز‌هایی که می‌بینیم بد باشند.

تقلب موضوع دیگری است. اگر شما مطلبی را نوشته‌اید و من بدون استناد از تولید شما در اثرم استفاده کنم، به معنای تقلب است. اما گاهی شاهدیم چند مولف به‌عنوان مثال از واژه «فرضیه» در آثارشان تعریف ارائه می‌کنند. اینجا می‌پرسیم، چرا بی‌دلیل موجب هدررفت منابع می‌شوید؟ کافی است یک مولف تعریف ارائه دهد و مولف دیگر به تعریف واژه‌های دیگر بپردازد.

اینجا یک پرسش مطرح می‌شود. آیا این خوب است که چند نویسنده به‌عنوان مثال بدون هیچ تقلبی، کتابی با موضوع روش تحقیق بنویسند و تعاریف این حوزه را ارائه کنند؟ من به شما عرض می‌کنم اجازه بدهید ما هم مثل همه دنیا ناشر، نویسنده، کتاب و مخاطب را تقسیم‌بندی کنیم و به عهده بازار بگذاریم.

بیشتر توضیح دهید.
ناشران معتبر که در کشور ما کم هم نیستند، محتوای آثار را قبل از انتشار بررسی می‌کنند. باخبرم که ناشر معتبر در حوزه مهندسی از مولفی با درجه دانشیاری کتاب منتشر نمی‌کند و در صورتی انتشار این اثر را می‌پذیرد که مولف حداقل 150 مقاله در حوزه مربوطه ارائه کرده باشد. بنابر تقسیم‌بندی که داشتیم، مشخص شد که ناشر معتبر فقط از مولفان معتبر کتاب منتشر می‌کند. مولفان معتبری هم در کشور هستند که اگر هر ناشری کتاب‌های آن‌ها را حتی به‌صورت دست‌نوشته و زیراکس منتشر کند، من نوعی می‌خوانم. در مقابل کتاب نویسنده‌ای را که به‌عنوان مثال 150 مقاله ننوشته و راهنمای 100 پایان‌نامه نبوده، من نوعی هیچ‌وقت نمی‌خوانم.

بنابراین هر پژوهشگر کاردانی، سراغ هر نویسنده یا ناشری نمی‌رود. مخاطب هم تقسیم‌بندی دارد. برای یک مخاطب، نویسنده و ناشر اهمیتی ندارد. می‌خواهم بگویم به عهده بازار بگذاریم، اگر کتابی فروش می‌رود یعنی مخاطب دارد و اگر فروش نرفت، مخاطب ندارد. مخاطب تعیین‌کننده است؛ یعنی اگر کتابی زیاد فروش رفت، کتاب خوبی است.

بنابراین شما پایه را مخاطب قرار می‌دهید؟
مخاطب، یکی از معیار‌ها است. اگر نویسنده هنر داشت و توانست بعد از بلوغ یک موضوع که آثار متعددی از آن به چاپ رسیده، یک نوآوری در تالیفش ایجاد کند، می‌توان برای آن اثر بازار خوبی پیش‎بینی کرد. بنابراین برای کتاب هم می‌توان دوران بلوغ متصور بود. هر کتابی دوران‌های معرفی، رشد سریع، بلوغ و افول را طی می‌کند.

آیا بازار، معیار مناسبی در شناسایی یک کتاب دانشگاهی خوب است؟
باید چهار معیار مولف، مخاطب، بازار و موضوع را با هم درنظر گرفت. بدترین کتاب اگر مشتری در بازار داشته باشد، چرا منتشر نشود؟ یک اثر ممکن است با حمایت یک ارگان با وجود کیفیت پایین منتشر شود، یا به‌عنوان یک منبع برای آمادگی در آزمون وردی دانشگاه مورد توجه داوطلب قرار بگیرد، یا به قلم مدرسی نوشته و به دانشجو معرفی شود و بتواند بازار خوبی را به‌دست آورد.

اما در مقابل یک کتاب ممکن است بدون هیچ نوع حمایتی خوب بفروشد، شما چه مشکلی با این مساله دارید؟ بنابراین اگر کسی به یک نیاز علمی و دانشگاهی پاسخ داد چه مشکلی دارید که تکراری باشد یا 10 نفر درباره یک موضوع مثل هم بنویسند؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها