شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۱
مقانلو: پیوند روشنی میان سینما و ادبیات در ایران وجود ندارد

شیوا مقانلو، مدرس، مترجم و محقق حوزه سینما، اعتقاد دارد که سینمای ایران سال‌هاست با دو مشکل دست و پنجه نرم می‌کند؛ یکی نبودن پیوند حرفه‌ای، آگاهانه و روشن میان سینما و ادبیات و دیگری نبودن فیلمنامه‌های ارجینال در استاندارد جهانی.

مقانلو در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در پاسخ به این سوال که «آیا می‌توان فیلمنامه را، مانند نمایشنامه، به عنوان یک گونه ادبی در نظر گرفت؟» عنوان کرد: به نظر من اگر اثر به شکل یک فیلمنامه نهایی و حرفه‌ای و نه فیلم‌نوشت باشد، یعنی خلاصه طرح یا صرف دیالوگ‌ها نباشد و کنش‌ها و حالات در آن درج و اصول فرمی رعایت شده باشد، می‌توان فیلمنامه‌ها را نیز به عنوان یک گونه ادبی در نظر گرفت. 

وی افزود: البته این جریان قاعدتا با فیلم‌نوشت‌هایی که پس از تولید یک فیلم چاپ می‌شوند و صرفا کلیت صحنه ها را بازگو می‌کنند متفاوت است. به طور منطقی هر فیلمنامه‌ای به قصد ساخته شدن و هر متن نمایشنامه‌ای برای به صحنه رفتن نوشته می‌شود. 

مقانلو در ادامه با اشاره به این نکته که اگر قایل به اجرا محوری باشیم، تفاوتی میان نمایشنامه و فیلمنامه وجود نخواهد داشت، گفت: همچنین اصول اولیه تحلیلی نیز در نمایشنامه و فیلمنامه یکسان است؛ مانند  پیرنگ و ایجاد و گسترش آن، کاراکترها و جایگاه و حضورشان نسب به هم، نقش وسایل صحنه و چیدمان، دیالوگ‌ها و جمله بندی‌ها، اوج و فرود ماجراها، تضادها و تعارض‌های کاراکترها، موقعیت‌ها، گره گشایی و دیگر مواردی از این دست. 

این مدرس سینما همچنین در پاسخ به این سوال که «انتشار فیلمنامه آثار خارجی و داخلی در ایران را چگونه می‌بیند؟» گفت: برخی فیلمنامه‌های ترجمه شده، علاوه بر آن ‌که الگوهای مناسبی برای تحلیل سینمایی هستند، به عنوان بهترین الگو برای نوشتن یک فیلمنامه جدید نیز محسوب می‌شوند. آثاری مانند «هفت» نوشته اندرو کوین واکر و کارگردانی دیوید فینچر، «محرمانه لس آنجلس» نوشته کرتیس هانسن و برایان هلگلند و کارگردانی کرتیس هانسن، «تلما و لوئیز» نوشته کاری کوری و کارگردانی ریدلی اسکات و «سکوت بره‌ها» نوشته تد تالی و کارگردانی جاناتان دمی، هر کدام به تنهایی یک کلاس درس فیلمنامه به شمار می‌آیند. 

مقانلو گفت: شما هنگام مواجهه مستقیم با این متون، دیگر کاری ندارید فیلمی بر اساسشان ساخته شده یا این‌که فیلم موفق بوده یا خیر؟ چرا که خود اثر به عنوان یک متن مکتوب آن‌قدر درست و چالش برانگیز است که در کنار شکل نهایی فیلم، تثبیت می‌شود. 

این مترجم در ادامه با ذکر این مساله که درباره انتشار فیلمنامه‌های ایرانی نمی‌تواند نظر خاصی بدهد، گفت: هم‌اکنون چند دهه است که همه اهل فن معقتدند مشکل اصلی سینمای ایران فیلمنامه است و نیز سال‌هاست که در این حوزه با دومشکل روبه‌رو هستیم؛ نه پیوند حرفه‌ای و آگاهانه و روشنی میان سینما و ادبیات وجود دارد و نه خود فیلمنامه‌هایی که به شکل اریجینال و به قصد فیلم شدن نوشته می‌شوند در استانداردهای جهانی می‌گنجند. این بحث بسیار بسیط است و حتی می‌تواند موضوع یک میزگرد باشد، بنابراین مناسب این گفت‌وگو نیست. 

مقانلو در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا ممکن است در آینده فیلمنامه‌ها صرفا برای کتاب شدن، نوشته شوند؟» گفت: هر امکانی وجود دارد. شاید نه به شکل روشن و قطعی، اما قطعا هر اثر هنری ارزشمند در طول زمان معیارهای خود را تثبیت کرده و مخاطبش را پیدا می‌کند. 

وی در پایان گفت: با ذکر مثالی این گفت‌وگو را به پایان می‌برم؛ کتاب بسیار تحسین شده «افسانه 1900» اثر الساندرو باریکو را در نظر بگیرید. نویسنده خود در مورد این کتاب گفته که مردد بوده به قصد رمان می‌نویسد یا به قصد نمایشنامه! اما به هرحال متنی خلاقانه و درست نوشته که می‌طلبید از چنین ساختاری پیروی کند که در عین حال که این اثر رمان است در بخش‌ها و قسمت‌هایی هم شرح صحنه هایی، مانند نمایشنامه دارد. همچنین فیلم سینمایی بسیار موفقی هم از روی این اثر ساخته شد. 

شیوا مقانلو، مولف، مترجم، پژوهشگر و مدرس حوزه سینماست. او ‌اکنون در دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر و همچنین دانشگاه سوره تدریس می‌کند. 

از ترجمه‌های سینمایی مقانلو می‌توان به «ژانرهای سینمایی؛ از شمایل شناسی تا ایدئولوژی» و «فیلمنامه فرشته فناکننده» اشاره کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط