سيد محمدمهدي لبيبي، نويسنده حوزه جامعهشناسي: بالاخره سال 1389 هم از راه رسيد، باز هم بهاري ديگر آمد و طبيعت جامهاي نو بر تن كرد ... عيد نوروز و سفره هفتسين برپا شد و لحظه تحويل سال هم با هم خوانديم كه يا محول الحول و لاحوال حول حالنا الي احسن الحال ...
اما در كنار همان هفتسين قديمي وقتي سخن از كتاب و كتابخواني به ميان ميآيد، ميشود هفتسين كتاب را پهن كنيم و خوب به آن بنگريم. داستان كتاب و كتابخواني هم هفتسين خاص خودش را دارد، بياييد آرزو كنيم امسال اين هفتسين به گونهاي چيده شود كه مشكل ما را حل كند، آرزويي كه از برآوردهشدنش نااميد نيستيم.
بارها و بارها شنيدهايد و خواندهايد كه فرهنگ عدم توجه به كتاب و كتابخواني توسط افراد مختلف نقد ميشود، هر فردي از زاويه ديد خودش نگاهي به اين ماجرا مياندازد و تحليلي ارائه ميدهد. اما كمتر اين نگاه را به نگرش جامع تبديل كردهايم، چرا كه بيشتر اوقات به جاي هفتسين، تنها يك يا دو سين را ديديم و از بقيه سفره غافل ماندهايم، حال با شما هفتسين كتاب را مرور ميكنيم:
1. سين اول: سلامت روح و جسم: روانشناس معروف مازولو معتقد است تا ما نيازهاي اوليه خوراك، پوشاك و مسكن را برآورده نسازيم نيازهاي متعالي و ارزشمندي مثل مفيد بودن، تاثيرگذاشتن بر ديگران و ... اصلاً مطرح نميشوند. به عبارتي تا زماني كه درگير نان شب هستيم بياد شعر و شاعري نميافتيم بقول شاعر:
«چنان قحط سالي شد اندر دمشق... كه ياران فراموش كردند عشق»
به هر حال عشق و عاشقي هم شرايطي دارد، حال سوال ساده اينجاست كه آيا ميتوان بدون سلامت جسم و روح از كتاب و كتابخواني سخن گفت؟ قضيه را اشتباه نگيريم، مرحوم دكتر حسابي در بستر بيماري و در آخرين لحظات زندگي بر روي تخت بيمارستان هم كتاب ميخواند اما منظور اين نيست. منظور اين است كه كتابخواني نياز به حداقلي از آرامش روان و سلامتي جسم دارد و در دنيايي كه افراد اسير تنشها و اضطرابهاي زندگي مدرن هستند فرصتي براي ديدار اعضاي فاميل ندارند چه برسد به آنكه علاقهاي به خواندن كتاب داشته باشند.
2. سين دوم؛ سرمايه كافي: خيلي نياز به توضيح ندارد. به هر حال خريد كتاب نياز به پول دارد و اين پول بايد اضافه بر هزينههاي جاري زندگي باشد، اگرچه من هم معتقدم كسي كه اهل كتاب باشد، پول برايش مهم نيست اما نميشود اين سين را هم ناديده گرفت.
3. سين سوم: سرمشق گرفتن؛ حتماً شما هم پدر و مادرهايي را ديدهايد كه مرتب به فرزندان خود توصيه ميكنند، درس بخوانند اما آن فرزند مورد خطاب جرات نميكند بپرسد كه اگر درس خواندن خوب است چرا خودتان نخوانديد؟ شايد خانواده اولين نقطهاي است كه فرزند از آن ميآموزد، البته قانون ابدي نيست، در تاريخ بودهاند فرزندان افراد بيسوادي كه عالم زمانه خود شدهاند و چه بسا فرزندان افراد انديشمند كه هيچ از آب در نيامدند، اما معمول قضيه اين است كه ما از پدر و مادر و برادر و قوم و خويش ياد ميگيريم، به ويژه از آنهايي كه زياد دوستشان داريم درس بيشتري ميگيريم، حالا بايد خود قضاوت كنيد كه نقش خانواده در اين زمينه تا چه حد مثبت و تا چه حد منفي است.
4. سين چهارم؛ سودآوري: سري به برخي از انتشارات موجود بيندازيد تا ماجرا را خوب متوجه شويد، چيزي كه ما به آن صنعت چاپ ميگوييم. امروزه اين شغل تنها بر پايه سود و زيان ميچرخد و كمتر ناشري است كه به خاطر تكليف شرعي يا احساس وظيفه دست از منافع مادي خود بردارد و البته در بسياري موارد حق هم با آنهاست و نميخواهيم يك طرفه به قاضي برويم، اما اين معضل بزرگي است كه طومار كتابخواني را در هم ميپيچد و چه بسا اثرات منفي آن به مراتب بيش از فوايد آن باشد.
5. سين پنجم: سليقه: اين هم داستاني عيجيبي است، هم سليقهاي كه ناشر در چاپ كتاب بايد داشته باشد و هم بازاري كه بتواند سلايق خواننده را ارضاء كند، خريدن يك كتاب نامناسب براي كودكي كه نياز به كتاب زيبا و پر از تصوير دارد مثل دوچرخه بزرگي است كه كودكي بر آن سوار ميشود و حاصلي جز زمينخوردن و از دوچرخهسواري بيزار شدن ندارد ،در اين زمينه كارهايي انجام شده كه بايد آنها را تحسين كرد، اما هنوز تا رسيدن به آن نقطه مطلوب فاصله بسياري است.
6. سين ششم: سودمندي: اين سوال را بايد جواب دهيم كه هنگام توجه به كتابخواني از ما ميپرسند، خوب اگر اين كتاب را بخوانيم چه فايدهاي براي من دارد؟ شايد به همين جهت است كه بيشتر جوانان كتابخوان، كتابهاي تست زبان كنكور ميخوانند تا وارد دانشگاه شوند و بچهها هم كتاب درسي ميخوانند و روز آخر سال كتاب را در جوي آب مياندازند و مثل سرخپوستها هلهله و شادي ميكنند، انگار اين وسيله و ابزاري است كه پس از رسيدن به هدف ديگر ارزشي ندارد، بلكه حتي نگاه كردن به آن نيز آزاردهنده است، اما اينكه ما بتوانيم به فرد بقبولانيم كه كتاب خواندن براي كتابخواندن يعني علم براي علم بالاترين ارزش است كار سادهاي نيست، دانش ماهيت فرد را عوض ميكند نه اينكه چيزي به او اضافه كند، در واقع او فرد ديگري ميشود نه اينكه فرد قبلي باشد معلوماتي به آن اضافه شود و اين شايد بهترين معناي احسن الحال نوروزي است.
7. سين هفتم: سبك زندگي: اين واژه هم مدرن و هم گويا و قابل فهم است. ما مطابق فرهنگمان زندگي ميكنيم. همانطور كه سبك رانندگي ما در خيابانها خاص خود ماست، سبك ساختمانسازي ما شكل خود را دارد، سبك غذا خوردن ما متعلق به ماست، ما سبك زندگي خاص خود را داريم و اين سبك زندگي روي كتابخواني ما هم اثر دارد. اين قصه بسيار طولاني است.
هفتسين ما تمام شد، من اميدوارم فرصتي پيش بيايد تا 7 مقاله در مورد هر يك از اين سينها نوشته شود، هر يك از اين سينها دنيايي گفته دارد، اما به گمان من براي آنها راهحلهايي كوتاهمدت يا درازمدت وجود دارد. شما هم اين هفتسين را در ذهن خود مرور كرده و اولويتبندي كنيد. در سالي كه همت مضاعف و كار مضاعف نامگذاري شده، قطعاً همتي مضاعف و كاري مضاعف كارساز خواهد بود، شايد در سال آينده ما هفتسين ديگري بچينيم.
نظر شما