فرزاد کفیلی، خبرنگار حوزه ادبیات کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): «هر که بامش بیش برفش بیشتر» در روزهای خنک پاییز مصداق کتابهایی میشود که ناشرانشان تا حدودی از سر و گردن پهنتـري نسب به ناشران ضعیفتر برخوردارند، یعنی اگر پروسه نشر را نیمی نویسنده و نیمی ناشر بپنداریم... .
اما آیا نشر کودک و نوجوان را همین بس که یک نویسنده اسم و رسم در کرده کتابش را دست ناشر کمی اسم و رسم در کردهتر بسپارد؟
برخی بر این اعتقادند كه پایین بودن تیراژ کتابهای کودک و نوجوان توجيهاش همان پایین بودن تیراژ کتابهای دیگر است و باید دلایل را در آنجا جستجو کرد؛ اما عدهای دیگر مستقیم دست روی آموزش و پرورش میگذارند و میگویند کتابهای درسی و مدارس عملا کتاب غیر درسی را میان کودکان و نوجوانان کمرنگ کردهاند.
بعد از صنعتی شدن اروپا بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی، ابتدا زمینه استفاده از کالاها در كشورهاي قاره سبز فراهم شد؛ یعنی پيش از توليد، مشتری برای کالاها پیدا شد تا کارخانهها تولید خود را بالا بردند. امروز هم این موضوع در چرخه نشر کودک ايران مطرح میشود که در تولید کتاب ابتدا مکان و مخاطب استفاده از آن تعیین شود و سپس توليد كتاب.
با ذکر اینکه بر آن نیستیم که شاخصه فرهنگی دو کشور متفاوت را بسنجیم، این نکته حائز اهمیت است که زمانی که در کشور ژاپن گاه تیراژ کتاب میلیونی میشود، قطعا زمینه فروش آن نیز از قبل فراهم شده است و مخاطب هدف، مشخص شده است.
ناشران بازاری همیشه بر این اذعان داشتهاند که ویترین عرضه کتاب نشر ایران را آزار داده است؛ اما باید دید مخاطب این ویترينهاي بوده یا نبوده، چه کسانی هستند. زمانی که نویسندگان دست به قلم میشوند، آيا به این مهم فکر میکنند که کدام کودک سال 1388، در چه سنی و در کدام استان (از تهران پایتخت تا اردبیل و هرمزگان و دور افتادهترین نقاط مرزی سیستان و بلوچستان) این کتاب را به دست میگیرد؟!
زمانی که یک شلوار دوخته میشود استنباط نخست این است که برش و یا به اصطلاح خیاطها «کُپ» شلوار چگونه است و سپس به این میاندیشند که در کدام فروشگاه آن را به کدام خریدار عرضه کنند. صد البته كه كتاب كالايي باارزشتر از اين حرفها است كه اقتصاد آن را با شلوار مقايسه كنيم؛ اما سخت واضح است كه توليد كتاب يك فعاليت فرهنگي است و عرضه آن يك فعاليت اقتصادی.
نظر شما