یکشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۲
قدیمی‌ترین کتاب‌فروشی اصفهان استوار همچون چهلستون

کتابفروشی «ثقفی» قدیمی‌ترین کتاب‌فروشی اصفهان همچنان در خیابان سپه و روبه‌روی چهلستون به خاطره‌بازی با نسل‌های پیشینِ کتابخوان در شهر ادامه می‌دهد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، اگر از مسن‌ترها در اصفهان نام قدیمی‌ترین کتابفروشی شهر را بپرسی، یحتمل بیشترشان به یاد چهارباغ و خیابان سپه و مسیح ثقفی می‌افتند؛ مردی که بسیار ناگهانی از دنیا رفت و آنقدر نبودش دردناک بود که استاد جلال‌الدین همایی قطعه شعری برای یادبود و سنگ مزارش سرود.

پروانه ثقفی (دختر مرحوم مسیح ثقفی) که سال‌هاست مدیر کنونی این کتابفروشی که آن را سال‌هاست زنده نگه داشته، در رابطه با تاریخچه کتاب‌فروشی ثقفی به خبرنگار ایبنا گفت: کتابفروشی ثقفی پیشینه‌ای به قدمت حدود 85 تا 90 سال دارد. پدر من تا دهه پنجاه و پیش از مرگ در همه زمینه‌ها آن را اداره می‌کرد. پس از مرگ ناگهانی پدرم تا مدت‌ها دل و دماغ اداره مغازه را نداشتیم و خودم و خواهرم نیز هر دو معلم بودیم اما با اصرار آشنایان و دلگرمی دوستان پدرم دوباره کرکره مغازه را بالا دادیم.

وی افزود: من و خواهرم هر دو، ساعت‌هایی را که سر کلاس نبودیم، به‌نوبت مغازه را اداره می‌کردیم و همه زندگی ما تا آخر شب، شده بود کتاب‌فروشی و عشق به ادامه کار پدر. پدربزرگ من پزشک بود اما پدرم به اصرار وارد کار کتاب‌فروشی و چاپ کتاب شد. کتاب‌فروشی دل دریایی می‌خواهد و باید قناعت و امید و پشتکار داشته باشی که بتوانی ادامه بدهی وگرنه همین می‌شود که خیلی از کتاب‌فروشی‌ها خیلی زود تغییر شغل می‌دهند.

مدیر کتابفروشی ثقفی عنوان کرد: پدرم مسیح ثقفی واقعاً دلداده این شغل بود. بسیار می‌شد که کتاب‌ها را به نسیه به دانشجویان نیازمند می‌داد و همین مردم را شیفته او کرده بود. ما خیلی کم او را می‌دیدیم حتی در ایام عید نوروز هم در مغازه باید پدرم را پیدا می‌کردیم. اتفاقی که الان برای خود من نیز افتاده و شب‌ها تا دیروقت در مغازه هستم و فقط روزهای جمعه فراغتی دارم.


ثقفی گفت: در زمان حیات پدر، ما حتی فروشنده کتاب‌های درسی نیز بودیم و خاطرم هست تا انتهای خیابان سپه برای خرید صف فروش راه می‌افتاد و به خاطر اخلاق و مدارای پدر با مشتریان، مردم و دانشجویان بسیار او را دوست داشتند و هنوز هم مشتری‌ها گاهی ساعت‌ها درباره او و خاطراتش با ما صحبت می‌کنند. یادنامه‌ای نیز پس از مرگ ایشان توسط دوستانشان و آقای مرحوم ناصر مطیعی درست شد و مرحوم استاد همایی که فوت پدر را باورنکردنی می‌دانست، نیز شعری برای پدرم در سال 54 سرود:
چونکه از دست قضا  شربت مرگ، ناگهان خورد مسیح  ثقفی
همه ماتم‌زده حیران گفتند: آه! چون مرد مسیح ثقفی
بود افروخته شمعی در جمع، ناگه  افسرد مسیح ثقفی
بود سرسبز نهالی، افسوس زود پژمرد مسیح ثقفی
یک جهان خوی خوش و کوشش و کار از جهان برد مسیح ثقفی
رخت هستی به جنان برد و به خاک جسم بسپرد مسیح ثقفی

وی در ادامه درباره زمینه کار کتاب‌فروشی ثقفی نیز گفت: در 36 سال اخیر حس کردم که کتاب‌فروشی باید به سمت تخصصی‌تر شدن پیش برود و برای همین روی کتاب‌های حقوقی تمرکز کردیم و اکثر مشتریان ما دانشجوی حقوق هستند. حس کردیم به این شیوه کارها آسان‌تر و خدمت‌رسانی بهتر می‌شود و در این راه با سعی و کوشش کنار آمدیم. تنها مشکلی که فعلاً داریم، این است که مرتب قوانین حقوقی عوض می‌شد و درواقع کتاب یک چاپ قدیمی‌تر دیگر برای فروش مناسب دانشجو نیست و باید برگشت زده شود.


ثقفی در رابطه با خصوصیات کتاب‌فروش خوب گفت: به قول آقای اقبال، کتاب‌فروش باید قناعت و صبر ایوب و از نظر من دل مجنون داشته باشد. این کار درآمد ندارد و اصطلاحا می‌گویند گدای آبرومند، اما شغل کتابفروشی معنویت و سلامت زندگی و روح در دنیای پرهیاهوی امروز دارد. خیلی از کتاب‌فروشی‌ها نهایتا سه تا چهار سال دوام می‌آورند اما خوشبختانه خود من و مادر و خواهرم عاشق و شیفته کتاب هستیم و خود من نیز بعد از حافظ و سغدی مولانا و رودکی، پروین اعتصامی را بسیار دوست دارم و تفریحم در بچگی رفتن به مزار پروین اعتصامی در قم بود که شعرهایشان را حفظ بودم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها