شاهرخ تندروصالح در مراسم قصهخواني عدنان غريفي گفت: غريفي، قلمرو ادبيات جنوب را در گستره مهاجرت مرور ميكند و وجه غالب آثار او عشق و زندگي گم شده در فضاي مهآلود و پر اضطراب مهاجرت است.
وي افزود: برخي از اين نامها را البته سينما از ما گرفت. مثلا تقوايي داستاننويس خوبي بود كه به عرصه سينما روي آورد. عدنان غريفي البته غير از داستاننويس مترجم هم بود؛ ايشان حتي در غربت، ايراني ماند و دلش براي ايران تپيد.
در ادامه اين نشست رضا عامري نيز درباره پارهاي اختصاصات ادبيات معاصر صحبت كرد و گفت: ادبيات در مسافتهاي فرارونده حركت كرده است و نويسندگاني مانند ساعدي، كافكا، جويس و بسياري ديگر در اين موقعيتها بودهاند. بخش آوانگارد ادبيات ايران نيز محصول تابوشكنيها است و اينگونه به رشد خود ادامه داد.
وي افزود: اثر ادبي ترسيمگر واقعيت نيست؛ بلكه آفرينش واقع خود است و رفتن به سوي ناممكنهاست و تغيير واقع را قصد نميكند. نويسنده واقعي بدون اتكا به ياري حزب يا گروه مينويسد و ناخودآگاه جمعي را درمييابد.
اين داستاننويس تصريح كرد: ادبيات در همه زمانها و مكانها كنشي كشاف است. ما همگي تجربه كودتاي 28 مرداد را داشتهايم و محصول ادبي اين رويدادها را ديدهايم. شايد عدهاي امروز هم طرفدار ادبياتياند كه سريع آفريده ميشود. اينها همانهايي هستند كه در ميدانهاي جنگهاي دروغين ميخواهند حرفي بزنند؛ اما تكانهاي اساسي از آن نويسندگاني است كه آثارشان در در هر دوره خوانش و گزارههاي جديد توليد ميكند.
وي تصريح كرد: آن بخش از ادبيات دهه 40 و 50 كه معطوف به ادبيات واقعگرا بود، هنوز مسير خود را حفظ كره است. ادبيات با جان، شكل و تخيل آميخته است؛ نه با غوغا. در ادبيات يكي به راحتي نميآيد كه يكي به راحتي برود و در نهايت نويسندهاي كه جانش را در قصهنويسي جاري كرد، عدنان غريفي است.
قباد آذرآيين كه نويسنده سخنران ديگر اين برنامه بود، با بيان موضوع دور افتادگي برخي نويسندگان و هنرمندان از وطن و برخي اختصاصات ادبيات مهاجرت گفت: نويسندهاي كه از وطن خود دور ميشود، نميتواند اثري غير از حديث نفس بنويسد؛ هنرمندي كه دور ميماند راهي جز تكرار خودش ندارد و نميتواند اثر شگفتتر از آنچه در وطن خلق كرده، بيافريند.
نويسنده «هجوم آفتاب» با اشاره به اينكه سبك رئاليزم جادويي قبل از ماركز در آثار برخي از نويسندگان پيشرو ايران نمود يافته بود، توضيح داد: «شنلپوش در مه» غريفي و «عزاداران بيل» ساعدي، از آثاري هستند كه رئاليزم جادويي قبل از آثار ماركز، در آنها ديده ميشود و در اين موضوع حق تقدم با ايشان است.
در اين برنامه سپس غريفي، داستان كوتاهي با نام «خواننده اپرا» را براي حاضران قرائت كرد.
در ادامه شاهرخ تندروصالح نيز درباره موقعيت ادبيات مهاجرت در ادبيات معاصر ايران سخنراني كرد و گفت: نويسندگاني كه در عرصه ادبيات مهاجرت قلم ميزنند، در حقيقت روايتگر بخش عمدهاي از تجربه حقيقت زندگي انسان امروز هستند كه در جغرافياي زندگي ما حضور ندارند.
وي افزود: انساني كه راوي ماجراي داستانهاي غريفي ميشود، انسان پرتاب شده از جغرافياي رنج و نفت به بيكرانگي، حيراني و عزلت است.
در پايان اين نشست نيز يوسف انصاري درباره تمايل برخي نويسندگان به حديثنفسنويسي توضيح داد: اشكالي ندارد كه يك نويسنده حديث نفس بنويسد، مگر «جستوجوي زمان از دست رفته» مارسل پروست چيزي غير از يك حديث نفس است و اين در كار نويسندگان، ايرادي به شمار نميآيد.
وي افزود: در حال حاضر خوشحاليم كه نشر افراز در حال مرور و انتشار مجدد آثار گذشته عدنان غريفي و چاپ آثار تازه اين نويسنده است تا آثار اين نويسنده به نسل جوان شناسانده شود. داستان «خواننده اپرا»ي او نيز در كتاب «ادبيات معاصر در گذر زمان3»، به كوشش حبيب باويساجد، كه به عدنان غريفي اختصاص دارد، منتشر خواهد شد.
نظر شما