یکشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۸ - ۱۶:۱۳
ايران سرزمين نام‌آوران و انديشه‌هاي تابناك است

يك پژوهشگر تاريخ و فرهنگ ايران گفت: خرقاني‌، ابوسعيد‌، سهروردي‌، عطار‌، مولانا و بسياري ديگر از سرآمدان فرهنگ ايران‌، همه پيرو پير مغان بوده‌اند. حافظ نيز بارها پير مغان را پير و راهنماي خود دانسته است. اين َشاعران نمونه‌هايي است كه از سرزمين ايران برخاسته‌اند‌، سرزميني كه همواره بالنده و زاينده‌ انديشه‌هاي روشن و تابناك بوده است._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، مهرداد ساساني پژوهشگر فرهنگ و تاريخ ايران در نشست «بزرگداشت نام‌آوران ايران» گفت: ايراني اين مايه از توانايي را داشته است كه در همه‌ دوره‌ها و زمان‌ها‌، مردان نام‌آوري بسازد. به باور او يك نمونه‌ برجسته و بزرگ آن‌، يعقوب ليث است كه كمتر از او نام مي‌بريم.

وي كه شب گذشته (9 آبان‌ماه) در موسسه فرهنگي جمشيد سخن مي‌گفت به فردوسي اشاره كرد و افزود: اما نبايد از ياد برد كه كاري كه يعقوب كرد‌، زمينه‌ساز پديد آمدن بزرگ مرد ديگري همچون فردوسي بود. يعقوب بود كه دستور داد تا به زبان فارسي بنويسند و «خداي‌نامه‌ها» را گردآوري كنند.

وي افزود: يعقوب همه کارگزاران دادگاه‌ها و دولت را وادار به پارسي سخن گفتن کرد. فردوسي شاهنامه را به زبان پارسي نوشت و يعقوب سال‌ها پيش از وي بنياد ايران يکپارچه و منظم را در درازناي 12سال ريخته و گام بسيار بلندي در زنده ماندن زبان و فرهنگ ايران برداشته بود. شايد با کاربرد زبان عربي؛ زبان پارسي براي هميشه رخت بر بسته و به فراموشي سپرده مي‌شد.

اين پژوهشگر تاريخ و فرهنگ ايران خاطرنشان كرد: هنگامي هم كه خليفه‌ بغداد ‌قصد فريب او را داشت و مي‌خواست با مال و خواسته و بخشيدن سرزمين‌ها‌، او را فرمانبر خود كند‌، يعقوب به او پاسخ داد كه من فريب ديو خويي چون تو را نمي‌خورم و شاهي و تاج خسرويم را از بخشش ايرانيان مي‌دانم‌، نه از تو كه ناسپاس هستي و ايران را از ياد برده‌اي. يعقوب مي‌گفت كه من ايراني‌تباري هستم كه گوهرم از خسروان است.

وي افزود: بسياري از تمدن‌هاي باستاني‌، مردان نام‌آوري داشته‌اند كه آوازه‌شان تا به روزگار ما هم رسيده است‌. ‌درباره‌ زندگاني كوروش هخامنشي كتاب‌ها و نوشته‌هاي تاريخي فراواني مي‌توان يافت. اما آن‌چه من مي‌خواهم درباره‌ آن سخن بگوييم‌، فضاي فرهنگي روزگار اوست. از اين راه است كه مي‌توانيم تفاوت او را با فرمانروايان و كشور‌گشايان ديگر دريابيم. با اين همه‌، شناخت كوروش امكان‌پذير نيست مگر آن كه نخست ويژگي‌هاي سرزمين ايران و چگونگي برخورد ايرانيان با تمدن‌ها و همسايگانشان را دريابيم.

اين پژوهشگر به ويژگي‌هاي تاريخ و جغرافياي ايران اشاره كرد و افزود: ‌ايران در روزگار باستان‌، از يكسو با چين و از سوي ديگر با يونان و روم همسايه بود. افزون‌بر آن در كنار ما تمدن‌هايي همانند سومر‌، آشور‌، بابل و اندكي دورتر‌، مصر‌، بودند كه جايگاه جغرافيايي ايران را ويژگي برجسته‌اي مي‌داد.

به گفته ساساني، اقوامي نيز در پيرامون ما مي‌زيستند كه از ديد فرهنگي در جايگاه پست و ابتدايي جاي مي‌گرفتند. پيداست كه زيستن در چنين سرزميني كه از هر سو تمدن‌ها و قوم‌هاي گوناگون آن را فرا گرفته بودند، تا چه اندازه دشوار بوده است.

وي به دو نيروي همزادي اشاره كرد كه از آغاز زايش آدمي با اوست و خويشكاري او را در هستي شكل مي‌دهند. يكي از آن دو‌، نيروي سپند و آبادگر است و ديگري نيروي براندازنده و اهريمني. سپس افزود: ‌در گذر تاريخي ايرانيان‌، هرگاه ما از آن نيروي سپند و نيك ياري خواسته‌ايم‌، سرفراز و پيروز بوده‌ايم و هرگاه آن را به دست فراموشي سپرده‌ايم‌، در دام تيره ‌روزي افتاده‌ايم‌.

ساساني به نمونه‌ تاريخي در شاهنامه فردوسي اشاره كرد و افزود: جمشيد نمونه تاريخي است كه در شاهنامه فردوسي از وي ياد شده است كه با همه‌ نيكي‌هايي كه كرد‌، از آن رو كه گرفتار انديشه‌هاي اهريمني شده بود‌، فره‌ ايزدي از او گسست و ايرانيان را دچار ستمگري چون ضحاك كرد. فره‌ ايزدي نيز چيزي جز پشتوانه‌ مردمي نبود. سرگذشت جمشيد بارها و بارها در تاريخ ايران تكرار شده است.

وي افزود: ‌بسياري از كساني كه به فرمانروايي مي‌رسيدند‌، خود آغازگر ستم و بيداد بودند. اما در ايران باستان هنگامي كه سرزميني را مي‌گشودند‌، به مردمان آزادي مي‌بخشيدند و مردم به پيشواز ايرانيان مي‌آمدند و آنان را به چشم آزادي‌بخش و رهاننده مي‌نگريستند. اكنون رفتار او را با كساني همانند «آشور باني‌پال»؛ فرمانرواي نامدار جهان باستان، بسنجيد كه در سنگ‌نبشته‌هاي بجا مانده از او‌، بارها از سربريدن، كشتار، زنده به‌گور كردن، سوزاندن مردمان شهرها و كشورها سخن مي‌گويد اما پادشاهان ايراني مانند كوروش در منشورش سخن از صلح و آرامش مي‌زند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط