به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در آذربایجان‌غربی، به‌همت محفل ادبی هاتف، مراسم شعرخوانی و نوحه‌سرایی با حضور نغمه مستشار نظامی، دبیر محافل ادبی کتابخانه‌های عمومی کشور، شاعران بومی آذربایجان‌غربی و با اجرای وحید طلعت، دبیر محفل ادبی «هاتف» اداره‌کل کتابخانه‌های عمومی آذربایجان‌غربی برگزار شد.
در ابتدای مراسم وحید طلعت، ضمن تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه، یکی از سروده‌های خود به نام «امتحان سخت» را خواند:
از قحط سالِ عاطفه می‌آمد، لبهاش خشک، خشکِ ترک خورده
در اجتماعِ منفعلِ بی دین، با مردمانِ پست کلک خورده
حقِ مسلّمی که نمی‌دیدند، این کورهای شک زده‌ی بی‌دین
آیا نه این مدینه‌ی بی‌ایمان، با اهل بیت نان و نمک خورده؟!
مولایِ من ببخش ولی ای کاش، بودی و روزِ حادثه می‌دیدی!
در خانه‌ی تو، پشتِ دری سوزان، بانوی خانه‌ی تو کتک خورده!
مولای من ببخش ولی آن‌روز، در پیشِ چشم‌هایِ همین مردم...
سیلی فقط نه صورتِ زهرایت، سیلی بهشت خورده فلک خورده!
این امتحانِ سخت الهی را، غیر از علی که بوده که سر کرده؟
راز شگفتِ شیرِ خدا این ست، اینجا عیارِ عشق محک خورده
از قحط سالِ عاطفه می‌آمد، لبهاش خشک، خشکِ ترک خورده
در اجتماعِ منفعلِ بی دین، با مردمانِ پست کلک خورده
حقِ مسلّمی که نمی‌دیدند، این کورهای شک زده‌ی بی‌دین
آیا نه این مدینه‌ی بی‌ایمان، با اهل بیت نان و نمک خورده؟!
مولایِ من ببخش ولی ای کاش، بودی و روزِ حادثه می‌دیدی!
در خانه‌ی تو، پشتِ دری سوزان، بانوی خانه‌ی تو کتک خورده!
مولای من ببخش ولی آن‌روز، در پیشِ چشم‌هایِ همین مردم...
سیلی فقط نه صورتِ زهرایت، سیلی بهشت خورده فلک خورده!
این امتحانِ سخت الهی را، غیر از علی که بوده که سر کرده؟
راز شگفتِ شیرِ خدا این ست، اینجا عیارِ عشق محک خورده
نغمه مستشار نظامی، دبیر محافل ادبی کتابخانه‌های عمومی کشور شعر زیر را قرائت کرد:
در را ببند فضّه، جارو بکش زمین را
تا هیچ کس نفهمد دیشب کبوتری رفت
خاکستر پرش را از روی خاک بردار
تا خاکیان نفهمند از خانه آن پری رفت
امروز چشم خورشید آیینه ی غزل نیست
بانوی مهربانی دیگر در این محل نیست
آیینه ها شکسته، دست بهار بسته
خورشیدمان به سمت دنیای دیگری رفت
چیزی به شب نمانده، سجاده را بیاور
آن آیه های بر خاک افتاده را بیاور
باید جهاز او را، چادر نماز او را
تحویل دخترش داد، وقتی که مادری رفت
در را ببند فضه! دیگر کسی نیاید
دشمن به جشن در این دلواپسی نیاید
دیگر کسی به جز غم در را نمی گشاید
جان مجسمی سوخت، روح مصوری رفت
در کوچه های بن بست تکرار می شود درد
در چاه های متروک انبار می شود درد
در خواب می رود عشق، بیدار می شود درد!
در را ببند! مادر، از راه بهتری رفت!
در را ببند فضّه، جارو بکش زمین را
تا هیچ کس نفهمد دیشب کبوتری رفت
خاکستر پرش را از روی خاک بردار
تا خاکیان نفهمند از خانه آن پری رفت
امروز چشم خورشید آیینه ی غزل نیست
بانوی مهربانی دیگر در این محل نیست
آیینه ها شکسته، دست بهار بسته
خورشیدمان به سمت دنیای دیگری رفت
چیزی به شب نمانده، سجاده را بیاور
آن آیه های بر خاک افتاده را بیاور
باید جهاز او را، چادر نماز او را
تحویل دخترش داد، وقتی که مادری رفت
در را ببند فضه! دیگر کسی نیاید
دشمن به جشن در این دلواپسی نیاید
دیگر کسی به جز غم در را نمی گشاید
جان مجسمی سوخت، روح مصوری رفت
در کوچه های بن بست تکرار می شود درد
در چاه های متروک انبار می شود درد
در خواب می رود عشق، بیدار می شود درد!
در را ببند! مادر، از راه بهتری رفت!
در ادامه شعر زیر توسط سیدتیمور جامعی قرائت شد:
فاطمه یعنی لیاقت فاطمه یعنی وقار
فاطمه یعنی شعور و اشتیاق و اعتبار
فاطمه یعنی تمام خاطرات ماندگار
فاطمه یعنی کتاب حقه مهر افتخار
فاطمه کوه شهامت پرغرور و استوار
فاطمه اسباب خلقت منزلی افلاکدی
روحی گویلرده گزور فرمانروای خاکدی
فاطمه یعنی سراپا عصمت و حجب و حیا
فاطمه یعنی صفای روزگار مصطفی
فاطمه یعنی کمال عشق ناب مرتضی
فاطمه یعنی رموز کردگاره آشنا
فاطمه تاج خلایق افتخار انبیاء
فاطمه ام ابیها مادر احساسدی
حامی مولادی عشق حیدره حساسدی
رضا قربانی هم شعر زیر را خواند:
آی نه گوروب بقیعیده؟! زار و مکدر آغلیری
غم دیزینه قویوب باشین،حیدره حیدر آغلیری
ظلمت شبده جبریله،آیریلالی نگاریدن
شیر خدا نواسینه گویده ملکلر آغلیری
یار اوز الیله یارینی توپراقا تاپشیریر،ولی
سانکی بو غملی حالته،حضرت داور آغلیری
سانسیز اولان ملالینه،سئل کیمی اشک آلینه
قامت و قد دالینه، سرو و صنوبر آغلیری
خیبری فتح ائدن علی،ایله دوشوبدی مشکله..
اللری اوسته حالینه یاره لی پیکر آغلیری
بلبل آلیب قوجاقینه خاره نشان اولان گلون
اول گله که زاغ و زغن ایلدی پرپر آغلیری
ملحق ائدیر خزینیه،لعل شکسته سین ولی...
صورت کهرباسینه صاحب گوهر آغلیری
آچدی پیمبر اللرین،تاکه علی اَلین توتا
رد امانت ائتماقا قبریده اللر آغلیری
اهل سما باتیب غمه،عرشه دوشوبدی همهمه
آی گونه تسلیت دییر،ضعفیله اختر آغلیری
فاطمه دفن اولور گئجه،ائوده قالیب اوشاخلاری
نوحه دییر ائو اهلینه،زینب مضطر آغلیری
بسترینی ییغیشدیریر نائبه سی فغانیله
فاطمه نین ملالینه،یاتدیقی بستر آغلیری
مصحف حق قرا گییب،آیه به آیه،خط به خط
دیزلرینی قوجاخلییب،سوره کوثر آغلیری
شاعر اوتان مصیبتی ختم ائله،گورموسن مگر؟!
بیتیلرین سیزیلدیری،خامه و دفتر آغلیری
مهدی دهقان، شاعر بومی استان، شعر زیر را خواند:
نور دین و دشمن کفار و ظلمت فاطمه
مظهر عشق و وقار، دنیای عزت فاطمه
منزل عشقین یولوندا واردی چوخ عاشقلری
همسر مولا علی یار ولایت فاطمه
باغلامیش آلاهیله پیمان او عشقین آندینی
شیعه یه گوستردی یول بنیان وحدت فاطمه
مادر شاه شهیدان دختره خاتم او
جبرئیل ناز ائدیب قرآن و آیت فاطمه
چون دلیل خلقت هستی و انسان فاطمه
اولدی دونیای گونش نور هدایت فاطمه
ککعبه ی عرفان دی باغلار بیزی منزیلگهه
شارع سیر و سلوک دریای عزت فاطمه
قسمت اولسا دهقانا زوار اولا گر قبرینه
لطف خالقدی قوتولسا گر کی بو حسرت فاطمه
نوحه‌سرایی توسط رضا قربانی، شاعر بومی استان بخش پایانی این مراسم بود.
نظر شما