شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۲
سعدی نمونه عالی مدارا و رواداری است

علیرضا سمیعی گفت: آنچه باعث می‌شود بخواهیم مفهوم مدارا را در نظر و افکار سعدی بررسی کنیم، سابقه بی‌نظیر سعدی در معاشرت با مردم است. او که در طول زندگانی خود سفرهای بسیاری رفته و با انسان‌های مختلفی معاشرت کرده است، نمونه عالی مدارا و رواداری است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست سعدی، تدبیر، عقل همایش ملی ادبیات، انسان، شهر، با حضور مهدی محبتی، مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی دانشنامه جهان اسلام و استاد دانشگاه زنجان، و علیرضا سمیعی، منتقد ادبی و پژوهشگر حوزه فرهنگ و فلسفه و یکی از فعالان موسسه شهرستان ادب و حوزه هنری برگزار شد. در این نشست این دو سخنران درباره سعدی و مدارا و سعدی و عشق زمینی صحبت کردند و این دو مسئله را براساس آثار او تبیین کردند.

سعدی و رواداری

مهدی محبتی در آغاز درباره معنای لغت مدارا صحبت کرد و گفت: «این لغت که از زبان عربی به زبان فارسی وارد شده است، به معنای نرمی کردن و حسن خلق داشتن است.»

او در ادامه گفت: «وقتی که قرار است درباره مدارا از دیدگاه سعدی صحبت کنیم، باید به آثار او رجوع کنیم. دو اثر که در این راه می‌توانند به ما کمک کنند، بوستان و گلستان سعدی است. و شاید بوستان از این جهت کمک بیشتری به ما بکند. ابواب مختلف بوستان سعدی  و محتوای آن به ما نشان می‌دهد که سعدی کنار هم بودن‌ تفاوت‌ها در یک جامعه را زیبا می‌دانسته و طالب آن بوده است که همه به دور از تعصب‌ها در کنار هم زیست کنند.»

وی افزود: «آنچه از مدارا و رواداری در ذهن سعدی است، تنها به تساهل مربوط نیست. گاهی مدارا از نظر سعدی یعنی کناره‌گیری از شر و دامن‌ نزدن به خطرها. آنچه باعث می‌شود بخواهیم مفهوم مدارا را در نظر و افکار سعدی بررسی کنیم، سابقه بی‌نظیر سعدی در معاشرت با مردم است. او که در طول زندگانی خود سفرهای بسیاری رفته و با انسان‌های مختلفی معاشرت کرده است، نمونه عالی مدارا و رواداری است.»
 
علیرضا سمیعی، سخنران دوم برنامه، درباره عشق زمینی در آثار سعدی صحبت کرد. او در آغاز به بررسی دیدگاه‌های مختلف درباره عشق پرداخت و گفت: «ممدوح در ادبیات فارسی تنها به معشوق محدود نمی‌شود. بعضی اوقات معشوق و مخاطب یک شعر، پهلوانان و شاهان هستند. گاهی اوقات توصیفات متفاوتی از یک پهلوان یا یک شاه شده است. مثلا درباره تیر ابروی پهلوانان یا کمر باریک آنان صحبت شده است. گاهی اوقات نیز ویژگی‌های پهلوانان و شاهان در معشوق زن منعکس می‌شود. مثلا خون‌ریز بودن شاهان ترک گاهی به معشوق سنگدل نسبت داده شده است. کتاب شاهدبازی در ادبیات فارسی یکی از آثاری است که در روزگار معاصر درباره این موضوع نوشته است و متاسفانه تعداد زیادی غلط و استناد اشتباه در آن دیده می‌شود. در حقیقت دو جور نگرش به عشق وجود دارد و می‌توان گفت هر دو دیدگاه ناقص هستند. یکی از این نگرش‌ها عشق زمینی است و دیگری عشق معنوی. انسان صاحب نفس است. یعنی گاهی امر عقلانی و امر جسمانی با هم یک‌کاسه می‌شوند. چون این عقل و جسم با هم نمی‌سازند، گاهی با هم دچار مشکل می‌شوند و خود این موضوع دلیل شکوفایی انسان است. محققان بسیاری درباره چگونگی علاقه‌مند شدن زن و مردی به یکدیگر صحبت کرده‌اند. بسیاری از این نگرش‌ها شیمیایی و بر اساس کنش و واکنش‌های مغزی شکل‌گرفته‌اند که شاید به دید انسان‌هایی با فرهنگ جامعه ما خوش نیاید. چراکه بر اساس تعالیم عرفانی و دینی، انسان با همین جسم خاکی است که به خداوند نیز علاقه‌مند می‌شود، ذکر او را می‌گوید و به او تعلق خاطر دارد. بنابراین انسان جامعه ما نمی‌تواند عشق کاملا جسمانی را درک کند و حتما جنبه‌هایی روحانی برای آن در نظر می‌گیرد.
یکی از اولین اقوامی که درباره عشق نوشته‌اند، یونانیان بودند. آن‌ها نگرشی راجع به عشق دارند که هم جنبه آسمانی دارد هم جنبه زمینی. آن‌ها الهه‌های متعددی برای عشق در نظر گرفته‌اند که هرکدام کارکردهای متفاوت دارند.»

وی افزود: «بخشی از این عقاید در اثر ترجمه به فرنگ ایرانی و اسلامی وارد شدند. مثلا ابن‌سینا رساله‌ای درباره ماهیت عشق دارد که به زبان عربی نوشته شده است. ترجمه آن به فارسی نیز در دسترس است. او در این کتاب می‌گوید تمام چیزهایی که انسان به آن علاقه‌مند است به طبع برمی‌گردد. این علاقه دو جور ظاهر می‌شود. یکی از آنان کشش جسمانی است. مثلا جسم به زیبایی کشش دارد؛ دلیل آن کشش هم این است که طبع انسان زیبایی را خیر می‌داند. ذهن انسان مفهومی از زیبایی در ذهن دارد و بر اساس آن مفهوم تشخیص می‌دهد یک وجود زیبا است.»

این استاد دانشگاه ادامه داد: «احمد غزالی نیز در رساله سوانح‌العشاق می‌گوید عشق هم جسمی است و هم معنوی. به نظر می‌آید سعدی به این دو اثر که به آن اشاره کردیم، نظر داشته است. خود سعدی نیز رساله‌ای به نام رساله‌ای در عقل و عشق دارد که دیدگاه خود را درباره این موضوع بیان می‌کند. در آن کتاب گفته شده است که عقل و عشق مانند شب و روز است. یعنی یکی پس از دیگری می‌آیند و می‌روند. سعدی در آن رساله معتقد است عقل مانند چراغ است و می‌تواند انسان را به راهی ببرد که انتهای آن عشق است. تصویر عشق در این رساله یک عشق روحانی است.»

سمیعی در پایان گفت: «اما وقتی آثار دیگر سعدی را بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم سعدی به عشق زمینی نیز نظر دارد. او بسیار زنده‌تر و جزئی‌تر از شاعران دیگر به توصیف معشوق می‌پردازد. با بررسی غزلیات او متوجه می‌شویم که از نظر او عشق همراه است با توجه به جزئیات. وقتی باب عشق و جوانی گستان را می‌خوانیم، می‌بینیم که این باب با داستان محمود و ایاز شروع می‌شود. حکایت دوم حکایت عشق یک ارباب به یک کنیز است. در این باب می‌توان تنوع بسیاری از انواع عشق دید. سعدی در این باب حکایت‌های کوتاه می‌گوید و شاید نتوان تمام این انواع عشق را به اعتقادات و طرز فکر سعدی نسبت داد.»
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها