چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۴
اینجا کربلاست، روی این زمین امان‌نامه‌ها را پس زده‌اند!

جواد کلاته عربی در کتاب «درنگی در نجف» می‌نویسد: در اینجا کربلاست. اینجا حرمت دارد. این سرزمین همیشه برای من قداست خاصی داشته است. روی این زمین زینب علیهاالسلام راه رفته است؛ زینب، با حسین؛ زینب بی حسین.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، پیاده‌روی اربعین به حرکت شمار زیادی از مسلمانان شیعه به سمت شهر کربلا، در جنوب بغداد، به منظور جمع شدن همه آن‌ها در چهلمین روز پس از سالگرد شهادت امام حسین (ع) سومین امام شیعیان در واقعه عاشورا گفته می‌شود. این مراسم میلیونی یکی از قدرتمندترین نماد‌های همبستگی میان جهان تشیع است. این رویداد بزرگترین گردهمایی سالانه مذهبی در جهان است. به گفته برخی پژوهشگران، راهپیمایی در روز اربعین از زمان امامان شیعه در بین شیعیان رایج بوده ‌است.

امسال به دلیل ویروس کرونا و طرح فاصله‌گذاری اجتماعی قرار است که مراسم امسال به صورت موقت برگزار نشود و یا روش‌ها و شیوه‌هایی جایگزین برای آن اعمال کند تا تلفات ناشی از همه‌گیری کرونا را تا آنجا که امکان دارد کاهش دهد. شاید یکی از راه‌هایی که می‌توان با اربعین همراه شد مطالعه روایت‌هایی از سفرنامه‌هایی است که سال‌های گذشته منتشر شده و می‌تواند امسال کمی جای خالی پیاده‌روی اربعین را بگیرد. «درنگی در نجف» یکی از کتاب‌هایی است که در قالب سفرنامه اربعین به قلم جواد کلاته عربی منتشر شده است. نویسنده در این کتاب، شرح اولین سفر خود به کربلا را با قلمی روان و جذاب ارائه می‌دهد. وی در تدوین کتاب از تعدادی عکس استفاده کرده تا نوشته‌هایش در کنار تصاویر زنده باشد.

جواد کلاته عربی از نویسندگان حوزه دفاع مقدس است و در سرآغاز این کتاب با لحنی صمیمانه نوشته است: «سعی کرده‌ام فارغ از اصول سفرنامه‌نویسی که چیز چندانی هم از آن نمی‌دانم، فقط روایتی روان و تصویری شفاف از لحظه لحظه حضورم در این سفر معنوی به‌عنوان یک «زائر» و «خادم» ارائه کنم؛ اما خودم را در لحظات ثبت خاطرات و در فرآیند بازنویسی متن، به رعایت اصول ملزم کردم که برخی از آن‌ها عبارتند از ثبت خاطرات «در لحظه»، توجه به عنصر «مشاهده» در ثبت و بازنویسی اطلاعات و تکیه بر آن، استفاده از نقشه راه‌ها و مکان‌ها در زمان بازنویسی متن، برای دوری از ارتکاب اشتباه در بیان اطلاعات مرتبط، تحقیق از منابع اینترنتی زمان بازنویسی، برای برخی توضیحات پانویس‌ها، به «مشاهده» به‌‌عنوان اصیل‌ترین و اصلی‌ترین عنصر در ثبت و بازنویسی خاطراتم باور داشتم و آن را با وجود نواقص احتمالی‌، اساس کارم قرار دادم.»

به این ترتیب او این اثر را فارغ از مناسبات و محدودیت‌های مرسوم در برخی سفرنامه‌ها و تنها برای شریک کردن مخاطب در حس و حال معنوی خود نوشته است. این نکته باعث شده تا «درنگی در نجف»، خواننده را با خود همراه ساخته و او را مهمان عتبات عالیات و اماکن مقدس کند. نگارنده در سرفصل‌هایی مانند «پیش از آغاز»، «وقتی برای تفکر»، «دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند»، «لباس نوکری»، «در خانه مولا»، «اینجا کربلاست»، «صبحی در چای خانه» سفر معنوی خود به کربلا را روایت کرده است.



کلاته‌عربی روایتش را این‌گونه آغاز می‌کند: «سه بعدازظهر بود. آتش از تنوره سماورهای بزرگ ذغالی زبانه می‌کشید. دست‌هایی شتابان و بی‌حوصله به‌طرف لیوان‌های چای روی میز می‌رفت و دست‌هایی دیگر، آرام و راضی از میز چای دور می‌شد. چند بچه قد‌ونیم‌قد، زیر دست‌وپا این طرف و آن طرف می‌رفتند. می‌ترسیدم در آن شلوغی داخل خیمه، چای داغ بریزد رویشان. بعضی‌ها حواسشان به ساک توی دست و کوله آویخته به پشتشتان نبود. کافی بود بی‌هوا بچرخند یا بروند عقب تا بخورند به لیوان پر از چای در دست کسی. یک لیوان از روی میز برداشتم و از خیمه زدم بیرون. یک لیوان از روی میز برداشتم و از خیمه زدم بیرون. کناری ایستادم و منتظر ماندم تا چای سرد شود. کوله را هم گذاشتم کنارم، روی زمین...»

وی هنگامی که به نزدیکی کربلا می‌رسد روایتش را این چنین می‌نویسد: «این سرزمین همیشه برای من قداست خاصی داشته است. قداستی سوای همه جاهای دیگر. ما با «حسین...حسین» بزرگ شده‌ایم. اگر نمی‌فهمم، اما لااقل می‌دانم که روی این زمین چه کسانی راه رفته‌اند. من شرم می‌کردم پا روی این خاک بگذارم. روی این زمین زینب علیهاالسلام راه رفته است؛ زینب، با حسین؛ زینب بی حسین. روی این خاک‌ها عباس (ع) قدم برداشته است با مشکی پر از غیرت و ادب و امید. روی این زمین حُر راه رفته است، حبیب راه رفته، زهیر، وهبِ تازه داماد. روی این زمین امان‌نامه‌ها را پس زده‌اند. روی این سرزمین، قاسم، علی‌اکبر و حتی علی‌اصغر قدم برداشته‌اند و روی خاک این سرزمین حسین راه رفته است تا راه نشان ما دهد. اینجا کربلاست. اینجا حرمت دارد. حالا من چطور می‌توانم روی این زمین پا بگذارم و راه بروم!»

وی سپس به موکب‌هایی که در نزدیکی حرم امام حسین(ع) است اشاره می‌کند و در ادامه می‌نویسد: «حتی اگر تمام این چند روزه را از موکب خارج نمی‌شدم، چیزی از دست نداده بودم. نفس‌کشیدن در کنار آدم‌هایی که بی‌ادعا و بی‌سرو‌صدا فقط دنبال کار و خدمت هستند، نعمت بزرگی است. هرجا که به آن‌ها بگویند، بی‌اکراه و بدون چون‌وچرا می‌روند و کار می‌کنند. وقتی به زائر امام حسین(ع) خدمت می‌کنی، حتی اگر وقت نکنی به کربلا و حرم امیرالمومنین(ع) بروی، باز هم راضی به نظر می‌رسی. اما نمی‌دانم وقتی امکان زیارت پیش می‌آید، چرا نمی‌شود جلوی خودت را بگیری و نروی»

وی در پایان می‌نویسد: «من به دنبال فهم فلسفه مراسم اربعین نبوده‌اند و به خاطر آن فلسفه‌های احتمالی هم نرفته‌ام آنجا؛ اما فهمیدم در بین بهانه‌هایی که خدا قرار داده تا ما آدم‌ها را به خود بیاورد، مراسم اربعین جای خیلی خوبی است. در این چهارده روز، نه تنها با آدم‌های جدیدی آشنا شدم، بلکه زندگی و اخلاق و مرام آن‌ها را از نزدیک لمس کردم و در معرض دغدغه‌ها و نیت‌های پاکشان قرار گرفتم. آدم‌ها وقتی به مراسم اربعین می‌روند، عوض می‌شوند؛ مثل سال‌های انقلاب، مثل سال‌‌های جنگ. فقط باید مراقب بود و از آن حال و هوا نگهداری کرد.

در بین همه چیزهایی که در پیاده‌روی اربعین دیده می‌شود، راه خیلی بیش‌تر به چشمم می‌آمد جاده، حرکت، رفتن، راه... شاید همین پیاده‌روی اربعین بتواند یک دوره کامل معرفت و سلوک باشد: طلب یک هدف بزرگ و مقدس؛ اراده حرکت؛ توکل به خدا برای رسیدن رزق و روز و ندویدن دنبال آن؛ توکل به خدا برای پیدا کردن یک جای خواب؛ شوق و رجا به رسیدن؛ پشت پا زدن به دنیایی که می‌شود در همان محل کار و زندگی جایش گذاشت و راهی سفر شد؛ رضا به سختی‌های راه و «هر چه پیش سالک آید» راستی شاید زندگی هم مثل همین جاده و راه باشد. می‌گویند بهتر است که مسافر اربعین، بار کمتری همراهش بیاورد؛ وگرنه وبال گردنش می‌شود. نمی‌گذارد راه برود. در این سکوت شب، فکر آدم به کجاها نمی‌رود!»
  
کتاب «درنگی در نجف» نوشته جواد کلاته عربی در ۲۱۰ صفحه، شمارگان 2 هزار نسخه و با قیمت ۱۲ هزار تومان از سوی انتشارات ۲۷ بعثت به زیور طبع آراسته شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها