چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۵
شمس: ژانرنویسی صنعت نشر را از رکود خارج می‌کند/ جلالی: ژانر وحشت ترس‌های کودکان را کاهش می‌دهد

محمدرضا شمس معتقد است ژانرنویسی می‌تواند صنعت نشر را از رکود خارج کند و میزان شمارگان کتاب‌ را افزایش دهد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، با نگاهی به آثار منتشر شده در حوزه نوجوان در طول سال‌های اخیر می‌بینیم گرایش به سوی ژانرنویسی نسبت به دهه‌های گذشته افزایش چشمگیری داشته است و نویسندگان جوان و پیشکسوت زیادی به این سو رفته‌اند و ناشران هم از این آثار استقبال بیشتری می‌کنند چون درواقع نوجوانان از این آثار استقبال بیشتری می‌کنند و تمایل بیشتری به این کتاب‌ها دارند. این درحالی‌ست که برخی نویسندگان معتقدند نباید در نوشتن پیرو سلیقه مخاطب بود و باید در راستای تربیت سلیقه مخاطبان تلاش کرد.
 
ژانرنویسی صنعت نشر را از رکود خارج می‌کند
محمدرضا شمس، از نویسندگان پرکار حوزه کودک و نوجوان، در این باره معتقد است: ژانرنویسی می‌تواند ادبیات داستانی را از رکود خارج کند و میزان شمارگان کتاب‌ها را افزایش دهد. چون هر ژانری علاقه‌مندان خاص خودش را دارد، و وقتی علاقه‌مندان به این آثار وارد بازار کتاب شوند میزان فروش کتاب و به‌تبع آن شمارگان کتاب هم افزایش می‌یابد. اما در کشور ما ژانرنویسی را نوعی سطحی‌نویسی می‌دانند. و این تفکر برمی‌گردد به اینکه در دهه 70 یعنی زمانی‌که ژانرنویسی در کشورمان آغاز شد، در کشورهای آن‌سوی آب، ژانرنویسی نوعی سطحی‌نویسی تلقی می‌شد و مخالفت با ژانرنویسی در جهان مطرح بود و در حال حاضر با اینکه این رویکرد در جهان تغییر کرده اما همچنان در ایران باقی مانده و اغلب فکر می‌کنند ژانرنویسی مساوی با سطحی‌نویسی است.
 
 

بی‌توجهی دانشگاهیان به بررسی ادبیات روز
این نویسنده و منتقد ادبی یکی از دلایل این مساله را بررسی نشدن ادبیات امروز ما از سوی دانشگاهیان و توجه زیاد آن‌ها به آثاری همچون شاهنامه و ... تا آثار نویسندگانی مانند صادق هدایت یا صادق چویک عنوان می‌کند و می‌گوید: سیر ادبی ادبیات باید از طریق دانشگاه جلو بیاید و تدریس، تجزیه، تحلیل، نقد و بررسی شود، اما اینطور نیست. متاسفانه ادبیات ایران، ادبیاتی محفلی بوده و در گذشته همه در کافه‌ای دور هم جمع می‌شدند و به این ترتیب ادبیات ما به سوی ادبیات روشنفکری رفته، ادبیات روشنفکری هم ضد ادبیات ژانر است و ادبیات ژانر را مخصوصا در ایران مترادف با سطحی‌نویسی می‌دانند درحالی‌که بیشتر شاهکارهای خوب و مطرح در دنیا در حوزه ژانر نوشته شده و نویسندگان زیادی داریم که در این حوزه قلم می‌زنند. مثل «بازی تاج و تخت»، که سریالش پخش شد و جزء بهترین کارها در ژانر فانتزی ترسناک است. یا «هری‌ پاتر» که در حوزه ژانر نوشته شده یا آثار رولد دال که در حوزه ژانر است یا آثار میشل انده که در ژانر فانتزی است یا کارهای استیون کینگ که در ژانر وحشت آثار خوبی دارد.
 
ژانرنویسی در کشور ما رواج ندارد
او درباره تاثیر گسترش ژانرنویسی بر ذائقه مخاطبان نیز توضیح می‌دهد: ژانرنویسی آنقدر در کشور ما رواج ندارد که بخواهد سلیقه مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و مثلا آن را سطحی کند چون ما کتاب تالیف زیادی در این حوزه نداریم. آنچه که به وفور وجود دارد، کتاب‌های ترجمه است و اگر این کتاب‌ها بد است به‌این دلیل است که مترجمان کتاب‌های بدی را برای ترجمه انتخاب کرده‌اند مثلا در ژانر وحشت، کتاب‌های «آر. ال. استاین» را داریم که کتاب‌های ضعیفی هستند و سطحشان پایین است اما در مقابل کتاب‌های خوبی هم داریم که سطح بالایی دارند مانند آثار «دارن شان» یا «استوین کینگ» یا «رولد دال» که کتاب‌هایش آن‌قدر عمق دارد که نظام آموزش و پرورش انگلستان را تحت تاثیر قرار داد و آن را عوض کرد. بنابراین سطحی بودن یا نبودن کتابی که در حوزه ژانر به دست مخاطب می‌رسد بستگی به انتخاب مترجم دارد و نشان می‌دهد که لزوما ژانرنویسی مطابق با سطحی‌نویسی نیست.
 
شمس در ادامه می‌افزاید: امروزه با نگاهی به آثار ژانر در کشورهای دیگر می‌بینیم داستان‌هایی که در این حوزه نوشته می‌شوند عمق دارند و جریان‌ سومی در حال شکل‌گیری است به نام جریان اصلی. اصولا ما یک ژانر داریم و یک ضد ژانر، پس بهتر است نکات مثبت این دو را با هم تلفیق کنیم و اثر نویی بیافرینیم و این جریان اصلی هم اتفاقا همین کار را می‌کند.
 
شمس در ادامه به کم بودن تالیفات در حوزه ژانر اشاره می‌کند و می‌گوید: وقتی می‌خواهیم مثلا اثری در ژانر علمی تخیلی بنویسیم نیاز به تحقیق و مطالعه و پژوهش داریم و نویسنده باید مطالعه کند تا بتواند فضای جدیدی خلق کند اما نویسندگان ما این کار را نمی‌کنند و عادت کردند به اینکه در یک مسیر خطی، بروند و بیایند و حاضر نیستند تجربه، خطر و ریسک کنند. 
 
نباید قدرت انتخاب بچه‌ها را محدود کنیم
من نمی‌گویم به تعداد مخاطبان و سلیقه‌شان باید کتاب‌های مختلف وجود داشته باشد اما نباید قدرت انتخابشان را هم محدود کنیم. دقیقا مانند اینکه در یک مهمانی بزرگ هستیم فقط یک نوع غذا جلوی همه گذاشته شود، طبیعتا همه مهمان‌ها آن غذا را دوست ندارند. در این شرایط مخاطبان چگونه باید نیازهایشان را برطرف کنند؟ ژانرنویسی وقتی به‌وجود آمد که نقاط اشتراک کتاب‌های پرفروش و کتاب‌هایی که ازنظر مخاطب قابل قبول بودند از سوی نماینده ناشران دسته‌بندی شدند و به این ترتیب ژانر به‌وجود آمد. اگر ادبیات ژانری نداشته باشیم، تعداد زیادی از کتاب‌هایی که برای نوجوانان نوشته شده را باید کنار بگذاریم درحالی‌که بسیاری از این آثار ازجمله کتاب‌هایی هستند که عمق دارند و از آثار خوب محسوب می‌شوند.
 
 

توجه به ژانرنویسی در ادبیات کودک حاصل مطالعه و رشد مبانی نظری است
مریم جلالی، نویسنده و استاد دانشگاه شهید بهشتی نیز در این باره می‌گوید: اصولا ژانر در ادبیات یعنی نوع ادبی، و بیش از 400 سال است که به شکل جدی به آن اهتمام ورزیده‌اند. اما اختصاصا در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در ایران، پرداختن به ژانر ادبی و اینکه نویسندگان مستقیما روی آن تمرکز کنند، حاصل دوره مدرنیته و پست‌مدرن است. و اینکه حدودا در پنج سال اخیر توجه به ژانرنویسی در ادبیات کودک و نوجوان نسبت به گذشته بیشتر باب شده، حاصل مطالعه و رشد مبانی نظری در ایران است.
 
کمبود اطلاعات کافی در حوزه ژانر در ادبیات کودک و نوجوان
او معتقد است، هنوز درباره ژانرها در ادبیات کودک و نوجوان اتفاق نظر وجود ندارد و در این باره توضیح می‌دهد: وقتی من شروع کردم به ارائه توضیحاتی درباره ژانرها در ادبیات کودک و نوجوان، با مقاومت کانون پرورش فکری روبه‌رو شدم. وقتی برای هیات مدیره کانون توضیح دادم که چه‌کاری می‌خواهم انجام دهم آن‌ها الگویی در حوزه ژانر ادبی به من ارائه دادند که الگوی ژانر ادبی در حوزه بزرگسال بود و این مساله نشان می‌داد آن‌ها اطلاعات کافی در حوزه ژانر در ادبیات کودک و نوجوان ندارند.
 
این پژوهشگر و منتقد ادبی می‌افزاید: از سویی ژانر در ادبیات کودک و نوجوان هم تعریف یکسانی ندارد و از زوایای مختلف تقسیم‌بندی‌های مختلفی دارد و همین جسته گریخته‌ها در تعریف ژانرهای ادبی و نقدهایی که بر برخی آثار ژانر نوشته شده، توانسته اطلاعاتی را به‌صورت غیرمستقیم در اختیار خالقان اثر و نویسندگان بگذارد. و ترجمه‌هایی که منتشر شده و نقدهایی که بر این کتاب‌ها نوشته شده، سبب شده اطلاعات در این زمینه بیشتر شود. از سوی دیگر گرایش به سوی ژانرنویسی هم می‌تواند به این موضوع برگردد که نویسنده علاقه خود را کشف کند که در چه نوع ژانر ادبی فعالیت کند.
 
همسوسازی جهانی نویسندگان را به ژانرنویسی سوق داده است
جلالی ادامه می‌دهد: دلیل دیگر گسترش ژانرنویسی هم برمی‌گردد به موجی که آمده مثلا ژانر فانتزی بعد از جنگ جهانی دوم یک رشد جهشی در جهان داشت و کتاب‌هایی که در آن فاصله زمانی خلق شد بعد از مدتی از سوی مترجمان ایرانی ترجمه و وارد بازار کشور شد و در میان مخاطبان جایی باز کرد و استقبال زیاد بچه‌ها از این ژانر سبب تاثیر در سبک نویسندگان شد.
 
او می‌افزاید: همچنین از سویی با گسترش فضای مجازی و افزایش امکان دسترسی نویسندگان به آثار برگزیده و موفق در جهان، سبب شد نویسندگان کتاب‌های موفق را پیدا کنند و آن‌ها را بخوانند و دقیقا از آن‌ها الگوبرداری کند و به ژانرنویسی روی آورند. بنابراین دلیل دیگر هم همسوسازی جهانی است. جام جهانی کودکی دارد رخ می‌دهد و دست‌آورد این اتفاق، همسو نگری به مفهوم کودکی و کودکان و نیازهای آن‌هاست که کتاب و رسانه هم زیرمجموعه‌اش قرار می‌گیرد.
 
ژانر وحشت ترس‌های کودکان را کاهش می‌دهد
او با اشاره به اینکه برخی معتقدند نباید برای کتاب‌های کودک و نوجوان محدودیت قائل شویم و این ژانربندی‌ها سبب می‌شود بچه‌ها به یک سو گرایش پیدا کنند، توضیح می‌دهد: به‌نظرمن اینکه کارهای ادبی در چه ژانری قرار می‌گیرد منافاتی ندارد با گرایش بچه‌ها. حتی اگر بخواهیم آثار را در ژانر خاص خودشان قراردهیم، افسانه‌های ملی هم ژانر خاص خودشان را دارند. به عنوان مثال برخی معتقدند کتاب‌های ترجمه در ژانر وحشت سبب می‌شود بچه‌ها به سوی کتاب‌های غربی بروند.
 
جلالی ادامه می‌دهد: درحالی‌که ما هم در ادبیات کهن‌مان ژانر وحشت داشته‌ایم. ما هم در کودکی‌هایمان در معرض افسانه‌ها و ژانرهای وحشت قرار داشته‌ایم، الان فقط به آن شکل و شمایل علمی داده‌اند. و به این معنا نیست که ما نداشته‌ایم مثلا اگر هرکول را بیاوریم از فرهنگ دیگر وام گرفته‌ایم ولی ما بجای هرکول، رستم را داریم یا به جای خون‌آشام‌ها جن‌های بد یا دوآل‌پا را داریم. ما در فرهنگ خودمان بن‌مایه‌های همه این ژانرها را داریم فقط جامعه علمی آمده این‌ها را در ژانرهای مختلف طبقه‌بندی کرده است.
 
باید همه ژانرها را در اختیار کودک قرار دهیم
این نویسنده با بیان اینکه همه ژانرها را باید در اختیار کودک قرار دهیم تا براساس ذائقه و سلایق روحی‌اش از بین آثار منتشر شده، کتاب دلخواهش را انتخاب کنند، می‌گوید: این مساله کاملا طبیعی است که نوجوانان ژانر وحشت را دوست داشته باشند چون دارند با یک ترس درونی به نام بلوغ دست و پنجه نرم می‌کند. بنابراین ژانر وحشت اصلا برایشان مضر نیست. برای بچه‌ای که در سن مدرسه است و پدرو مادر کارمندی دارد و بچه چند ساعت در خانه تنها است، باید برای او ژانر وحشتی خلق شود که برایش سودمند باشد. البته نه به معنای ایجاد وحشت در کودک بلکه ژانر وحشتی مثل جن کوزه مربا که بعضی ترس‌ها را مسخره نشان دهد و در چنین جامعه‌ای این ژانر نیاز است تا ترس‌هایش کمتر شود.
 
با تربیت ذائقه کودکان مخالفم
جلالی با تربیت ذائقه مخاطب مخالف است و می‌گوید: چه کسی گفته ما باید ذائقه کودک را تربیت کنیم؟ چرا ما با جهان حرکت نمی‌کنیم و نمی‌بینیم نیاز بچه چیست و بر اساس آن اقدام به تولید محتوا کنیم؟ باید توجه داشته باشیم که وظیفه ادبیات کودک همین است. ما نباید به بچه‌ها بگوییم همه شما باید پشت سر ما حرکت کنید. ما شاید هدف را در کتاب‌هایمان نشان دهیم اما باید اجازه دهیم بچه‌ها مسیر رسیدن به هدف را با هیجان خودشان و پیوند با هنر نویسندگان انتخاب کنند. من با توجه به شرایط امروز جامعه با تربیت ذائقه کودکان مخالفم.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها