یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۶
شاهنامه نقالان؛ داستان بود و نبود ایرانیان است

از میان نقالان ایران‌زمین، مرشد عباس زریری و کتابی که او «مستطاب شاهنامه فردوسی» نام نهاد و بعدها به اسم «شاهنامه نقالان» منتشر شد، شهرت زیادی دارند و این شهرت بیش از متن طومار، به اجراهای سحرانگیز و تاریخی مرشد عباس در اصفهان و شب‌های سهراب‌کشی مربوط است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-کیمیا اکرامیان: «من برای حفظ گنجینه داستان‌های ملی کتابی نوشته‌ام که از هر جهت بی‌نظیر است و شامل همه داستان‌های پهلوانی و افسانه‌های ملی توام با اشعار شاهنامه و نقل عباراتی از تواریخ و اشعار بسیاری از شعرا به مناسبت مطلب و حتی ذکر برخی آیات و کلمات قصار بزرگان می‌شود و از هر حیث جامعیت دارد. کتاب من از زمان مهابادیان، که قبل از آدم ابوالبشر بودند، تا به هنگام پادشاهی کیومرث و از آن هنگام تا جلوس اسکندر را شامل است.»

کودکی را در محله‌های فقیرنشین اصفهان تصور کنید، که پدر و مادرش را در قحطی سال‌های جنگ جهانی اول از دست داده است و مجبور است برای گذراندن زندگی‌اش شغل‌های مختلفی را قبول کند، تا آن زمان که دوران جوانی‌اش فرامی‌رسد. جوانی در قهوه‌خانه‌های سنتی اصفهان، که سال‌های سال محل شاهنامه‌خوانی و نقالی بود، با حافظه‌ای درخشان، و سینه‌ای سرشار از داستان‌ها و روایت‌های ملی و مذهبی. جوانی که طومارهای بسیاری را برای خودش جمع کرد و خواند و بعد هم با بیانی شیرین برای دیگران روایت کرد. مردی قصه‌گو و روضه‌خوان، که ملی‌گرایان و مذهبیون را یکجا دلبسته روایات خود کرد... مرشد عباس زریری...
 
آنچه که امروز روز از میان طومارهای نقالی منتشر می‌شود و ما تا حدودی در این سلسه گزارش‌ها به آن پرداختیم، مربوط است به راویان و نقالانی از دوره صفویه و قاجاریه، با خصوصیات زبانی و ادبی که در نوشته‌های پیشین از آنان یاد شد، آنچه این کتاب را از باقی طومارهای موجود متمایز می‌کند و از خواندنش لذتی و بهره‌ای نصیب خواننده می‌شود، حرف‌هایی است که در ادامه می‌آید.
 
داستان ایرانیان
شاهنامه نقالان داستان بود و نبود ایرانیان است. مجموعه‌ای است، شامل آنچه در شاهنامه و متون حماسی دیگر می‌خوانیم و آنچه که در اصل یا حلقه‌های گم‌شده داستان‌هایی هستند که روایان آن‌ها را گنگ یا ناقص می‌دیدند، یا روایاتی که با هدف ایجاد شور و ترس و هیجان در مخاطب، سال‌های مدید نقالان را سرگرم خلقشان می‌کرد. از آنجا که در نقالی گفتن و شنیدن اساس انتقال مفهوم بوده، شاخ‌وبرگ‌‌های ایجادشده امری طبیعی می‌نماید.

زمانی که عباس زریری این داستان‌ها را به رشته تحریر درآورد، اسم کتاب را «مستطاب شاهنامه فردوسی» نام نهاد و در صفحه آخر کتاب، عنوان «زریری‌نامه» را هم برای کتاب تعیین کرد. از آن زمان که تصمیم به چاپ این کتاب گرفته شد، بزرگان زیادی دست‌اندرکار انتشار این متن عظیم و حجیم بودند. از پسر استاد وزیری گرفته تا شاهرخ مسکوب و محمد زهرایی، که توصیه‌هایشان به ویراستار و تدوین‌کننده این کتاب، جلیل دوستخواه، روشن‌کننده این راه بود. آنچه در این نوشته‌ها دیده می‌شود، چهل سال تجربه نقالی است که هجده سالی صرف کتابتش شده است. بخش کوچکی از کتاب با عنوان داستان رستم و سهراب را پیشتر نشر توس منتشر کرده بود. اما متن کامل این اثر در پنج جلد، در سال 1396 توسط نشر ققنوس روانه بازار شد. این کتاب داستان پیشدادیان تا حمله اسکند را شامل می‌شود.

                        
 
آنچه در شاهنامه نقالان می‌بینیم
مطالعات فراوان این استاد در زمینه تاریخ و شعر؛ چه دیوان شاعران، چه حماسه‌ها، قوه سرایش او را هم تقویت کرده بود. چنان که می‌دانیم بسیاری از این داستان‌ها را با در مجالس، با اشعاری از خود در ستایش یا سوگ ائمه اطهار به پایان می‌رسانید، تا بنابر سنت‌ها مجلس با نام آن بزرگان متبرک شود. این تسلط به روایات تاریخی و اشعار دیگران، باعث شده بود تا حین نقالی، در تناسب با موقعیت بیتی هم از شاعری دیگر یا خودش بخواند و سخن را تازه کند. این مسئله در همین نوشته‌ها هم دیده می‌شود. البته باید گفت بیشتر این اشعار، همان ابیاتی است که از شاهنامه نقل شده است.
 
ویژگی دیگر این کتاب، آمیختگی زبانی آن است. آنچه در طومارهای قدیمی‌تر دیده می‌شود، این است که می‌توانیم بگوییم این کتاب ویژگی‌های زبانی کدام دوره را به طور مشخص دارد. اما آنچه در شاهنامه نقالان دیده می‌شود، همانا آمیختگی است. وجود واژه‌های رسمی و درباری در کنار واژه‌های کوچه‌بازاری، وجود ردپاهایی از تقلید نثر منشیان دوره صفوی و قاجار و حتی وفور برخی کلمات فرامرزی، مانند ترکی و اروپایی، مثلا راپورت، ژست و...، نشان از این مسئله دارد.

                           

آنچه در شخصیت‌های این کتاب دیده می‌شود، باز هم تغییر دین است و مسلمان شدن. باز هم بسیاری از شخصیت‌ها نمازخوانند و آیه‌های قرآن ورد زبانشان است و به آن‌ها استناد می‌کنند. البته در بسیاری از موارد هم تناقض‌هایی با این رویکرد اسلامیزه کردن شخصیت‌ها وجود دارد. مثلا بانوگشسب بلافاصله بعد از خواندن نماز به بزم و شادنوشی می‌پردازد! یا شیوه تدفین مسلمین و زردشتیان با هم خلط می‌شود. اما در این میان یک نکته قابل‌توجه است: پهلوانان فحش می‌دهند!
پاکی کلام از الفاظ ناشایست، یکی از خصوصیات کلام فردوسی است. در واقع برخی استفاده‌ها از استعاره‌ها و مجازها و کنایه‌ها در شاهنامه برای دوری از رکاکت لفظ و در پرده بیان کردن برخی مسائل است. شاهنامه نقالان اما خالی از این چیزها نیست. پهلوانان بعضی از فحش‌های رایج در افواه مردم را حالا استفاده می‌کنند و این تنها مختص مردان نیست. زنان کتاب هم به این مسئله دچارند!
 
اشاره به قرآن و حدیث و روایت‌های مذهبی هم در این اثر زیاد به چشم می‌خورد. چه از زبان پهلوانان باشد، چه از زبان راوی. می‌شود گفت داستان‎های این اثر بیشتر از باقی طومارها حال و هوای اسلامی به خود گرفته‌اند و بیشتر از آن هسته اصلی روایت دور شده‌اند. هرچه از دوران شاهان صفوی بیشتر به روزگار فعلی نزدیک می‌شویم، این مسئله شدت می‌گیرد.

نکته جالب دیگر آنکه جلوی تیتر برخی از داستان‌ها به عباراتی درون پرانتز برمی‌‌خوریم که راوی شهادت داده است که آن واقعه را خودش دیده! اصلا ذهنتان طرف اتفاق‌های متاخر نرود! بحث بر سر دیدن حوادث دوران پادشاهی پیشدادیان است!

نقالی‌های روی جلد هم هرکدام از یک مجموعه شخصی است. می‌توانید فهرست این نقاشی‌ها و شرحشان را در آغاز جلد اول ببینید. علاوه بر این، تصویر تعدادی از صفحات این شاهنامه که به دست مرشد زریری کتابت شده است هم در این کتاب منتشر شده.

یادداشت‌های مولف و ویراستار هم در این کتاب آمده‌اند. آنچه را استاد دوستخواه نوشته، با عدد علامت‌گذاری کرده‌اند و آنچه گفته مرشد زریری است، ذیل عددهایی آمده‌اند که درون پرانتز هستند. یادداشت‌های استاد دوستخواه مفصل‌تر است. ایشان با ذکر منابع اشعار، آیات، اقوال و تصحیح صورت‌های غلط آن‌ها این متن را به یک متن نسبتا پاکیزه و مستند تبدیل کرده‌اند.

در شب رونمایی از این کتاب، که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، استادان زیادی حضور داشتند. ژاله آموگار، سجاد آیدنلو و ابوالفضل خطیبی از سخنرانان این برنامه بودند. سخنرانان به ریشه‌های هنر نقالی پرداختند و بخش‌هایی از این کتاب هم قرائت شد. حاضران جلسه می‌گفتند آن شب جای سوزن انداختن نبود. لابد مثل شب‌هایی که استاد، جلال‌الدین همایی در وصفشان گفت: «البته داستان سهراب‌کشی نقال‌ها را در قهوه‌خانه‌های قدیمی شنیده‌اید. واقعا قیامتی برپا می‌شد که دیدنی و شنیدنی بود. ای کاش مرحوم مرشد عباس اصفهانی و نقالی او را در قهوه‌خانه‌های ناظر و خسروآقای اصفهان دیده بودید که از چند هزار شنونده پیر و جوان، به قول خودش، در روز سهراب‌کشی یک من اشک و یک دامن زر می‌گرفت.»

گزارش‌های قبلی با این موضوع را اینجا بخوانید:

طومارها؛ آینه تمام‌نمای فرهنگ ایرانی در مواجهه با شاهنامه
http://www.ibna.ir/fa/report/291365

روایت شیعی از داستان‌های شاهنامه
http://www.ibna.ir/fa/report/292575

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها