جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۲
آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدگرد

ابوریحان بیرونی گوید: «از رسم‌های پارسیان نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه، و زین جهت روز نو نام کردند، زیراک پیشانی سال نو است.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نوروز خاصه، روزی است که نام آن روز خرداد است و آن، ششم ماه باشد. و در آن روز جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و رسم‌های نیکو گذاشت و گفت: «خدای تعالی شما را خلق کرده است، باید که به آب‌های پاکیزه تن را بشویی و غسل کنید و به سجده و شکر او مشغول باشید و هر سال در این روز به همین دستور عمل نمایی. و این روز را بنابراین نوروز خاصه خوانند.» (برهان قاطع، از رشیدی، از جهانگیری)

«و گویند اکاسره هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه که شش روز باشد. حاجت‌های مردمان را برآوردندی و زندانیان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی و به عیش و شادی مشغول بودندی. و معرب آن نیروز است.»

«این روز را در نزد پادشاهان عجم و یزدانیان ایران شرف‌هاست. گویند در آن روز، ایجاد و انشاء خلق شده. و سعدتر از ساعات آن روز ساعت تحویل شمس است به حمل... و سبب حرمت این روز را وجوه گفته‌اند: یکی آن است که در عهد تهمورس آیین و مذهب صائبیه رواج و رونق تمام داشت. چون شاهنشاهی به جمشید رسید تجدید آیین ایزد پرستی کرده... و نامید این روز را نوروز و عید گرفت... و گویند در این روز نیشکر به دست جمشید شکسته شد و از آن خورده شد و آبش معروف و مشهور گردیده و شکر از آن ساختند. بنابراین در روز نوروز خوردن شکر رسم شده و از آن حلویات ساختند و خوردند و هنوز آن رسم برقرار است.»

«جمشید که او اول، جم نام داشت - وعریان او را منع شلخ گویند - سیر عالم می‌کرد، چون به آذربایجان رسید فرمود: تخت مرصعی برجای بلندی رو به جانب مشرق گذراند و خود تاج مرصعی بر سر نهاده بر آ تخت بنشست. همین که آفتاب طلوع کرد پرتوش بر آن تخت و تاج افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد، مردمان از آن شاد شدند و گفتند: این روز نو است. و چون به زبان پهلوی شعاع را «شید» می‌گویند، این لفظ را بر جم افزودند و او را جمشید خواندند و جشن عظیم کردند، و از آن روز این رسم پیدا شد.»

خیام گوید: آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد-که آخر ملوک عجم بود- چنان بوده است که در روز نخست، کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پر می و انگشتری و درمی  دیناری خسروانی، و یک دست خوید سبز رسته و شمشیری و تیری و کمان و دوات و قلم و اسبی و غلامی خوب‌روی، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان:

شها به جشن فروردین، به ماه فروردین، آزادی گزین، به روان و دین کیان، سروش آورد تو را دانایی و بینایی به کاردانی، و دیر زی و با خوی هژیر، و شادباش بر تخت زرین و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش و داد و راستی نگاهدار. سرت سبز باد و جوانی چو خوید، اسبت کامکار و پیروز، و تیغت روشن و کاری به دشمن، و بازت گیرا و خجسته به شکار، و کارت راست چون تیر، و هم کشوری بگیر نو، بر تخت با درم و دینار، به پیشته هنری و دانا گرامی و درم خوار، و سرایت آباد و زندگانی بسیار.

چون این بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی، و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هر چه بزرگان اول دیدار چشم بر آن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بر ایشان مبارک گردد، که خرمی و آبادانی جهان در این چیزهاست که پیش ملک آوردندی.»  (نوروزنامه، ص 81)

ابوریحان بیرونی گوید: «آیین پادشاهان ساسان در پنج روز اول فروردین (نوروز عامه) چنین بود که: شاه به روز اول نوروز ابتدا می‌کرد و عامه را از جلوس خویش برای ایشان و احسان بدیشان می‌آگاهانید. در روز دوم برای کسانی که از عامه رفیع‌تر بودند، یعنی دهگانان و اهل آتشکده‌ها، جلوس می‌کرد. در روز سوم از برای اسواران و موبدان بزرگ، و در روز چهارم برای افراد خاندان و نزدیکان و خاصان خود، در روز پنجم برای پسر و نزدیکان خویشريال و به هر یک از اینان در خور رتبت اکرام و انعام می‌نمود، و چون روز ششم فرا می‌رسید از ادای حقوق مردم فارغ می شد و از این پس، نوروز از آن خود او بود و دیگر کس جز ندیمان و اهل انس و شایستگان خلوت، به زد او نمی‌توانست برود.» (آثارالباقیه، ص 219)

«و نخستین کسی که این رسم را نهاد، هرمزد شجاع پسر شاپور پسر اردشیر بابکان است.» (آثارالباقیه، ص 218)
«در نتیجه ظهور ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن خلافت عباسی و نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی و تشکیل سلسله‌های طاهریان و صفاریان، جشن‌های ایرانی دوباره رونق یافتند. گویندگان درباره آنان قصائد پرداختند و نویسندگان مانند حمزه اصفهانی، مولف «اشعار السائره فی النیروز و المهرجان»، آنها را مدون ساختند.» (آثارالباقیه، ص 31)

«در آخر ماه دوازدهم: خشوم، اهل سغد برای اموات قدیم خود گریه و نوحه‌سرایی کنند و چهره‌های خود را بخراشند و برای مردگان، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها گذارند.» (آثار الباقیه، ص 235)

ابوریحان بیرونی گوید: «از رسم‌های پارسیان نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه، و زین جهت روز نو نام کردند، زیراکه پیشانی سال نو است.» (التفهیم، تصحیح همایی، ص 253)

«در هر یک از ایام نوروز پادشاه بازی سپید پرواز می‌داد. و از چیزهایی که شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرک می‌جستند، اندکی شیر تازه و خالص و پنیر نو بود. و در هر نوروزی برای پادشاه با کوزه‌ای آهنین یا سیمین آب برداشته می‌شد، در گردن این کوزه قلاده‌ای قرار می‌دادند از یاقوت‌های سبز که در زنجیری زرین کشیده و بر آن مهره‌های زبرجدین کشیده بودند؛ این آب را دختران دوشیزه از زیر آسیاب‌ها برمی‌داشتند.» (المحاسن و الاضداد، ص 234)

به روایت جاحظ: «چون نوروز به شنبه می‌افتاد پادشاه می‌فرمود که از رئیس یهودیان چهار هزار درهم بستانند و کسی سبب این کار را نمی‌دانست جز اینکه این رسم بین ملوک جاری شده و مانند جزیه گردیده بود. بیست و پنج روز پیش از نوروز در صحن دارالملک، دوازده ستون از خشت خان برپا می‌شد که به ستونی گندم و بر ستونی جو و بر ستونی برنج و بر ستونی باقلا و بر ستونی کاجیله و بر ستونی ارزن و بر ستونی ذرت و بر ستونی لوبیا و بر ستونی نخود و بر ستونی کنجد و بر ستونی ماش می‌کاشتند، و اینها را نمی‌چیدند مگر به غنا و ترنم و لهو.

در ششمین روز نوروز این حبوب را می‌کندند و میمنت را در مجلس می‌پراکندند و تا روز مهر از ماه فروردین (16 فروردین) آن را جمع نمی‌کردند. این حبوب را برای تفال می‌کاشتند و گمان می‌کردند که هر یک از آنها که نیکوتر و بارورتر شود محصول آن در آن سال فراوان خواهد بود. و شاهنشاه به نظر کردن در جو به ویژه تبرک می‌جست.» (المحاسن و الاضداد، ص 243)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها