یکشنبه ۸ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۳
میخائیل نعیمه؛ از ادبیات مهجر تا داستان عارفانه

میخائیل نعیمه از نویسندگان مهاجر لبنانی بود که در کنار جبران خلیل جبران و چند تن دیگر در آمریکا مکتب ادبی مهجر را بنیان گذاشتند، مکتبی که به ادبیات از نگاه انسانی آن -فارغ از هرگونه تعلقات دنیایی- توجه داشت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) میخائیل نعیمه (1988-1889) از ادیبان بزرگ مهجر و عضو الرابطه القلمیه و از منتقدان و اندیشمندان برجسته ادبیات معاصر عربی به شمار می‌رود. از وی آثار فراوانی به یادگار مانده است که از جمله آن‌ها می‌توان به «الارقش»، «الغربال»، «همس الجفون»، «مع المسیح»، «مرداد» و «الآباء و البنون» اشاره کرد.

وی یکی از ادیبان جریان‌ساز لبنان و جهان عرب است. ادیب و شاعری که از پیشگامان مکتب رمانتیسیسم ادبیات عرب محسوب می‌شود. میخائیل نعیمه دوره ابتدایی را در شهر بسکنتا گذراند. بسکنتا شهری کوهستانی که در پنجاه کیلومتری شرق بیروت قرار دارد. شهری زیبا و دور از هیاهو که در دل طبیعت واقع است. طبیعتی که بعدها باعث شد تا نگاه جمال‌شناسانه و شهودی خاصی در میخائیل شکل بگیرد و عشق به طبیعت و هسته رمانتیسیسم را در میخائیل تقویت کند. زیبایی‌های لبنان او را افسون می‌کرد. 

میخائیل نعیمه پس از اتمام دوره ابتدایی در سال 1902برای ادامه تحصیل عازم شهر ناصره در فلسطین شد. تا به مرکز تربیت معلمی که از جانب روسیه احداث شده بود؛ بپیوندد. وی تا سال 1906 به مدت چهار سال در این مرکز به تحصیل پرداخت و با تلاش و کوشش طاقت‌فرسایی مقدمات یادگیری زبان روسی را فرا گرفت و در این مرکز بود که روزنه‌های زبان و ادبیات روسی بر روح و روان میخائیل نعیمه گشوده شد. به دلیل هوش و ذکاوت فوق‌العاده‌اش و کسب نمرات عالی از این مرکز، او را برای ادامه تحصیل به روسیه اعزام کردند. میخائیل نعیمه از سال 1906 تا 1911 در شهر بولتاوای روسیه مشغول به تحصیل شد. در این مدت بسیار شیفته زبان و ادبیات روسی می‌شود، به‌طوری که از سال 1908- 1909 خاطرات روزانه خود را به زبان روسی به‌رشته تحریر درمی‌آورد. خاطراتی که بالغ بر 750 صفحه است. میخائیل در این خاطرات تاثر و شیفتگی خود را نسبت به لرمانتوف بیان می‌دارد و نشان می‌دهد که چگونه در سرودن شعر نو از او متاثر شده است. میخائیل پس از مطالعه سراسر تامل آثار تولستوی شیفته نگاه صوفیانه او می‌شود؛ و متاثر از افسون زبان و بیان و نگاه تولستوی. 

او پس از اتمام تحصیلش در روسیه، در سال (1912) عازم نیویورک شد تا فصل جدیدی از زندگی‌اش را آغاز کند. وی در سال 1916 با مدرک حقوق و ادبیات از دانشگاه سیاتل آمریکا فارغ التحصیل شد و تا سال 1932در نیویورک زندگی کرد. کلانشهر نیویورک با تمام مظاهر تمدن غربی جدید در برابر میخائیل نعیمه قد علم می‌کند و گویی با شتاب مادی و متجددانه خویش بر روح و روان میخائیل چنگ می‌زند. 

ادبیات مهجر چه بود؟
«الرابطه القلمیه» انجمنی بود که گروهی از شاعران و ادیبان مهجر شمالی، از جمله جبران خلیل جبران، میخائیل نعیمه و ایلیا ابو ماضی و... در سال 1920در نیویورک تشکیل دادند. گروهی که قصد داشتند روح تازه‌ای در کالبد ادب عربی بدمند و از رهگذر این هوای تازه تغییرات جوهری و اساسی‌ای در ادبیات سنتی و کلیشه‌ای آن دوره به‌وجود بیاورند. ادبیات مهجر حاصل مهاجرت گروه‌های اجتماعی و فکری لبنان و سوریه، به آمریکای شمالی بود؛ اینان از جمود و تحجر آنجا به ستوه آمده بودند. فرار از ظلم و ستم سیاسی و جبر اجتماعی، که ناشی از فساد حکومت عثمانی و قلع و قمع کردن آزادی‌ها توسط آن حکومت و گریز از تنش‌های مذهبی، طایفه‌ای و دینی و همچنین جست‌وجوی رفاه اقتصادی و گریز از فقر و درگیری‌های طبقاتی از جمله از علل مهاجرت ادیبان مهجر بود.

ادبیات مهجر در واقع قیامی بود علیه تمام سنت‌های کلیشه‌ای و دست و پاگیری که انسان را از افق‌های جمال‌شناسانه دور می‌کرد. ادبیات قبل از نهضت فکری ادبی مهجر، ادبیاتی بود که به شدت به سنت‌های ادبی و فکری گذشته پایبند بوده است. این باعث شد تا ادیبان مهجر بر مرده‌ریگ سنتی منجمد و سنت‌های پوسیده شرق، که انسان شرقی را اسیر خود ساخته بودند، عصیان کنند. آنان خود را پرچم‌دار نهضت ادبی- اجتماعی می‌دانستند و مانند مصلحان اجتماعی رسالت خود را مبارزه با جهل، خرافه‌پرستی، جمود و رکود می‌دانستند. دیگر آنکه شکل و شمایل شعر همانی بود که پیشینیان نوشته بودند. تمام ابداع و تصویرگری آنان، در سطح زبان فاخر و فخیم، خلاصه می‌شد و نفس و جوهر شعری آن دوره از پویایی و زیبایی‌های ادبیات اصیل به دور بوده است اما با شکل‌گیری نهضت‌های اجتماعی، فکری و ادبی‌ای مثل ادبیات مهجر که صبغه‌ای رمانتیک داشت، ادبیات معاصر عرب وارد مرحله تازه‌ای از شکوفایی و پویایی شد.

تاثیر انجمن ادبی «الرابطه القلمیه» بر ادبیات عرب بسیار زیاد بود، به طوری که به شعر عرب نوع جدیدی از احساس و صدق عاطفی افزود. همچنین افق‌های جدیدی در خصوص زندگی، انسان و وضعیت زیست او، در شعر عرب گشود. 

میخائیل نعیمه نویسنده‌ای بود که برای خود رسالتی انسانی و اخلاقی قائل بود و می‌خواست با نگاه و بیانی آرمان‌گرایانه برای بشریت، جهانی سراسر زیبایی و نیکی بنیان گذارد. وی می‌خواست از بنیانگذاران جهانی بهتر و یاور مظلومان باشد و می‌گفت: می‌خواهم با قلم خویش این دنیای بهتر را بنیان نهم!

در این راستا وی پس از ورود به نیویورک و دیدن آن همه مظاهر تجدد و تمدن غربی، در نقد ماشینیسم و سلطه ماشین بر انسان و مسخ شدگی انسان در چرخه‌های سنگین دنیای مادی نوشت. سلطه دنیای ماشینی و غیاب معنا و درد و رنج دائمی آدمی برای رستگاری و یافتن معنا، میخائیل را به تناسخ معتقد کرد و بیزاری از کلیسا و اندیشیدن به آنچه که در واقعیت می‌گذرد؛ و تفاوت آن با دیدگاه کلیسا، باعث شد تا میخائیل نعیمه به سمت مفهوم تناسخ هدایت شود. اندیشه تناسخ در نزد میخائیل نعیمه در واقع گریزگاهی بود که می‌توانست خود را از آلودگی‌ها رها کند و این امر در نظرش، از رهگذر گذشتن از خواسته‌های جسمانی و پیشه کردن زهد میسر می‌شد. 


این امر سبب ایجاد نوعی نگاه صوفیانه در او او شد. علاوه بر آنکه نگاه و بیان صوفیانه شدیدی داشت، منتقد چیره دستی هم بود و با نوشتن مقالات انتقادی خود کمک شایانی به نقد و ادب آن دوره می‌کند. وی بزرگ‌ترین خدمت خود را در کتاب نقدی «الغربال» به جا آورده است. کتابی که آن را در سال (1923) منتشر کرد و حاصل چهل سال فعالیت ادبی اوست.

در نگاه میخائیل نعیمه انسان مرکز ثقل هستی است و تمام مناسبات و مفاهیم هستی باید بر مدار انسان و اصالت انسان بچرخد و غیاب انسان از عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و ادبی، غیابی فاجعه آمیز خواهد بود. این اصرار میخائیل نعیمه در نقد ادبی هم تاثیر گذاشت و معتقد بود باید انسان محور ادب قرار گیرد.

شخصیت ادبی و فکری میخائیل نعیمه، دارای ابعاد ژرف و مختلفی است از طرفی می‌خواهد مانند پدیدارشناسان لایه‌های ظاهری اشیاء و مفاهیم را کنار بگذارد تا به کنه هستی و اشیاء برسد. رویکرد کلی اندیشه و نگاه او، رویکردی اشراقی است. وی در نثر خویش شاعر، در توصیف اندیشمند، در ارائه برهان فیلسوف، در بیان دیالوگ‌ها تئاتریست، و در بیان روایی، داستان‌نویس است. هر چند به عناصر فنی داستان اهمیت چندانی نمی‌دهد، زیرا به مفهوم و اندیشه، بهای بیشتری می‌دهد.

مهمترین آثار نعیمه، عبارت است از الدروب، المراحل، الغربال، فی الغربال الجدید، زاد المعاد، احادیث مع الصحافه، سبعون در سه جلد، جبران خلیل جبران (زندگینامه و تحلیل شخصیت) کرم علی الدرب، یا ابن آدم، هوامش و مذکرات ارقش، مرداد، المراحل.

                                       


خاطرات آبله‌رو عصاره فکری انسانی 

«خاطرات آبله‌رو» از جمله آثاری است که میخائیل نعیمه از خلال آن با نگاهی صوفیانه به هستی و جهان پیرامون و مناسبات انسان‌ها نگاه کرده است. قهرمان داستان «آبله‌رو» برای کسب فردیت و گشودن مسیر تعالی خویش، عازم سفری درونی می‌شود. «آبله‌رو» در واقع فرافکنی‌ای از شخصیت خود نویسنده است. «آبله‌رو» به عنوان راوی داستان، به صورت حدیث نفس و مونولوگی درونی و با مخاطب قرار دادن نفس کلی، انسان و جهان پیرامون را مورد تحلیل و تامل قرار می‌دهد. «آبله‌رو» حکایت انسانی است که از دیو و دد ملول است و در آرزوی انسان است. انسان آرمانی‌ای که در میان مناسبات تنگ و تاریک زمینی یافت نمی‌شود. «آبله‌رو» سخاوتمندانه سفره دل خود را باز می‌کند و میوه‌های دل را نثار انسان‌ها می‌سازد. در این اثر درد شناختن خویشتن خویش موج می‌زند و تمام دردها در مقابل این درد اصیل رنگ می‌بازند. اصولا در این واکاوی درون است که انسان موفق به کشف دنیای درونی خویش می‌شود.

 شخصیت «آبله‌رو» خیالین و برساخته اندیشه و آرزوی میخائیل نعیمه است. میخائیل تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا اندیشه، دردها، تاملات و تجربه‌های صوفیانه خویش را از خلال شخصیت «آبله‌رو» بیان کند. این اثر در واقع سرگذشت شدن و صیرورت میخائیل نعیمه است و بیشتر سرگذشت و حدیث نفسی است که این امر ما را به دنیای درون و روانشناسی و ناخودآگاهی سوق می‌دهد.   

میخائیل برای بیان اندیشه‌های خود، صبغه‌ای روایی به اثر خود بخشیده است تا راحت‌تر بتواند مکنونات ضمیر خویش را آشکار کند. وی کتاب خاطرات آبله‌رو (مذکرات الارقش) را در سال (1949) منتشر کرد. نخست باید بدانیم که ارقش در زبان عربی به معنای کسی است که بیماری آبله چهره‌اش را خراب کرده است. آبله‌رو در ابتدای داستان شخصیتی بسیار درونگرا معرفی می‌شود که ارتباط و سنخیتی با مردمان و کارهای روزمره شان ندارد و مانند برخی صوفیان و مرتاضان از خوردن گوشت امتناع می‌کند. این امر خود فضاسازی و براعت استهلالی است که ما را به مضمون و مفهوم داستان هدایت می‌کند و پیش درآمدی است برای سیر و غور بیشتر در شخصیت و داستان خاطرات آبله‌رو.

زاویه دید اول شخص یا راوی برتمام کتاب ارقش سایه انداخته است. همچنین جنگ و جدال دوگانه مولف و ارقش به عنوان شخصیت اصلی داستان به خوبی مشهود است. در مقدمه ارقش، میخائیل نعیمه هنگامی که از ارقش صحبت می‌کند، از زاویه دید دانای کل (سوم شخص) صحبت می‌کند. زیرا می‌خواهد زمینه و فضا را برای روند داستان مهیا کند؛ و سپس در خلال سیر داستان یکی شدنش با آبله‌رو را نشان دهد و داستان را از زبان آبله‌رو تعریف کند. 

این استفاده دوگانه و متفاوت از ضمیرها (اول شخص و سوم شخص) به‌خوبی جدال و تنش خودآگاهی(میخائیل) و ناخودآگاهی(آبله‌رو) که در واقع هر دو جلوه و بازتاب یک فرد و شخصیت‌اند؛ نشان می‌دهد و این حاکی ازآن است که سیر کسب فردیت بسیار بغرنج و تنش‌زاست. 

میخائیل آبله‌رو را به گونه‌ای توصیف می‌کند که گویی آبله‌رو شخصیتی غیر از اوست و درپایان مقدمه، حروف اختصاری اسم خود را قرار می‌دهد.(م ن). به طور ضمنی و کنایی می‌خواهد بگوید که شخصیت اصلی داستان، شخصیتی جدای از اوست. همچنین این اندیشه را در پایان کتاب آبله‌رو ، باز هم با نوشتن این جمله «برای آبله‌رو» تقویت می‌کند تا موهم این امر باشد که این اثر خاطرات کسی دیگراست. وی حتی زمان و مکان گردآوری کتاب آبله‌رو را در پایان ذکر می‌کند.

از دیگر ویژگی کتاب وجود مونولوگ‌های فراوان است. آبله‌رو با مونولوگ‌های خویش، دیدگاه خود را درخصوص هستی و انسان بیان می‌کند؛ و میخائیل، فلسفه و اعتقاد دینی خود را در لابه‌لای این اثر نهادینه می‌کند. این دو شخصیت برای بیان مافی‌الضمیر خود از تکنیک مونولوگ به خوبی بهره گرفته‌اند و این باعث حرکت و پویایی در ساختار مکانیکی داستان شده است. همچنین دو صدایی این اثر دیالوگ‌وار به تبیین دیدگاه‌های فکری هرکدام از شخصیت‌های آبله‌رو و میخائیل نعیمه کمک شایانی کرده است. گرچه، هر دو یک شخصیت هستند و «من» هر دو شخصیت به طور تنگاتنگی درهم تنیده شده است. به طوری که در مواردی نمی‌توان آن‌ها را از هم تمییز داد. همچنین در این اثر دیالوگ‌های متنوع و متفاوتی وجود دارد. که از مصادیق این گونه‌ها، دیالوگی است که آشکار و ملموس و ساده است. دیگر دیالوگی است که مضمر و پنهان است.  داستان آبله‌رو ، داستان انسانی است که در برزخ بودن و شدن، دین و دنیا، دست و پا می‌زند و برای پیروزی خویشتن خویش و آگاهی‌اش بر ناخودآگاهی‌اش نستوه و جسورانه می‌جگند تا به فردیت و طمانینه برسد. 

خاطرات آبله‌رو با ترجمه صالح بوعذار از سوی انتشارات حکمت کلمه در 160صفحه و با قیمت 32500تومان و در 500نسخه منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها