جمعه ۴ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۴
پشت حکایات طنز عبید فلسفه‌ای است که مخاطب را به تغییر تشویق می‌کند

مهدی محبتی گفت: این‌ها حرف‌های عبید نیست، بلکه طنزی است که عبید در نقش مخالف قرار گرفته و می‌گوید وضعیت اجتماع‌مان چگونه است. عبید این حکایات را نگفته که مخاطب را بخنداند، بلکه پشت همه این‌ها فلسفه است و می‌خواهد به مخاطب بگوید که وضع خود را تغییر بده.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سه نشست متوالی از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ عبید زاکانی، با عنوان «انبان قلماشی» به تبیین و تحلیل بنیادهای فکری و فلسفی عبید به گونه‌ای همساز و سیستماتیک اختصاص دارد، که سومین جلسه آن با سخنرانی مهدی محبتی، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی، بعد از ظهر چهارشنبه (دوم مردادماه) در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
 
مهدی محبتی در شروع  آخرین جلسه از بحث «انبان قلماشی»، به مرور دو جلسه قبل پرداخت و گفت: وقتی که ما کلامی را به خاطر خطرهایی که از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی هست، نمی‌توانیم به صورت مستقیم بگوییم، قلماشی می‌کنیم. یعنی ما یک چیزی می‌گوییم، مخاطب چیز دیگری برداشت می‌کند، درحالی که اصلاً منظور چیز دیگری است. بحث ما هم در سلسله جلسات انبان قلماشی این بود  که آیا سخنان عبید زاکانی یک سری ذوق‌ورزی با زبان است، یا اینکه سخنان اندیشیده‌ای است که عبید به خاطر شرایط اجتماعی، زبانی و زمانی، این متدولوژی را اختیار کرده است.
 
او ادامه داد: در جلسه قبل گفتیم گزاره‌هایی که عبید در کتاب «اخلاق‌الاشراف» و «صد پند»، مطرح کرده، تقریبا با برخی از مهم‌ترین گزاره‌هایی که بشر امروز به آن رسیده، یکسان است. این نکته بسیار مهم و اصل بحث ما از ابتدا بوده است. عبید در «اخلاق الاشراف» برای اولین بار در تاریخ به صورت منسجم حرفی را می‌زند، که کسی جرات ابراز آن را نداشته است.
 
پیشنهاد عبید برای دگرگونی وضع نابسامان جامعه
سخنران نشست اضافه کرد: عبید می‌گوید از ابتدا مفاهیمی در جامعه مطرح شده و در تاریخ فراوان بوده و پیوسته مردم آن را درگیر کرده، اما تأثیر چندانی نداشته؛ بیایید متدولوژی را عوض کنیم شاید نتیجه‌بخش باشد. یعنی عمری گفته شد که مردم دروغ نگویید و دنبال عفت و اخلاق باشید. اما تاریخ بشر نشان می‌دهد که کسی دنبال عفت نیست، یا اگر هستند، هم خیلی کم‌اند، چون همه به منفعت فکر می‌کنند. عبید می‌گوید حالا که آن روش جواب نمی‌دهد، تجربه را جایگزین کنیم و مدل مخالف را اجرا کنیم. شاید بشر این‌طوری بهتر بتواند با این مسائل ارتباط برقرار کند؛ حرفی که هر کسی جرات ابراز آن را ندارد.
 
وی افزود: اما بشر دوران مدرن به جایی رسیده، که این مفاهیم را امروزه پیش چشم خود می‌بیند. یعنی بشر امروز غالباً اهل این است که چه چیزی برای من منفعت دارد و در اکنون زندگی می‌کند؛ خیلی هم درگیر فردا و آخرت نیست.
 
محبتی در ادامه بحث خود و ضمن اشاره به مباحث گفته شده در دو جلسه گذشته عنوان کرد: اگر همه کلمات عبید را فشار دهیم و عصاره آن را بگیریم، خود را در چهار مکتب اساسی فلسفی نشان می‌دهد. مکتب اول مکتب اصالت دنیا بود، که امروز به آن سکولاریسم می‌گوییم. بعد مکتب اصالت ماده در برابر اصالت روح بود، که به آن ماده‌گرایی یا ماتریالیسم می‌گوییم_ البته اگرچه ماتریالیسم ریشه غربی دارد اما در فرهنگ ما، ماده گرایی از سنخ دیگری است و مراد ما صددرصد ماتریالیسم غرب نیست.
 
سخن عبید در زمان خودش شنیده نشد
وی ضمن اشاره به منطق اصالت منفعت و منطق اصالت لذت، به عنوان دو مکتب دیگر از این چهار مکتب، بیان کرد: اگر همه لطیفه‌های عبید را عصاره بگیریم، به یکی از این چهار مکتب برمی‌گردد  اما زمانی که عبید در هفتصد سال قبل این چهار مکتب را مطرح کرد، هیچ طرفداری پیدا نکرد، حتی کوبیده شد. حتی به احتمال زیاد عبید کشته شد و بسیاری از کتاب‌هایش هم از بین رفت؛ چون هیچ خبری از عاقبت کار عبید نداریم.
 
محبتی اضافه کرد: این سخن عبید آن زمان شنیده نشد، اما بعد از عصر روشنگری، که بشر یک مقدار خود را از زیر سلطه کلیسا آزاد کرد و حق مطلق بودن از کلیسا گرفته شد؛ آرام آرام افراد زیادی به این مسئله پرداختند که بشر تنها روح نیست رو در چیزی به نام بدن است و بدن هم مکانمند و زمانمند است؛ یعنی ذات بشر این نیست که فقط به دنبال روح و آخرت باشد. اما عبید ۷۰۰ سال پیش به این سمت می‌رود که اگر مسیر دنیا را خلاف آنچه که می‌گویند، برویم؛ چه می‌شود؟
 
عبید این حرف‌ها را نگفته که مخاطب را بخنداند
استاد دانشگاه زنجان در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: عبید این حرف‌ها را نگفته که مخاطب را بخنداند؛ او متفکر است و می‌خواهد تغییر ایجاد کند. می‌خواهد چیزی را در جامعه عوض کند، که پای آن جان از خود را هم می‌گذرد. یک کمدین برای خنداندن پول می‌گیرد، ولی عبید به خاطر این حرف‌ها و حکایات، ممکن است جان خود را از دست بدهد. پس نمی‌خواهد فقط بخنداند؛ حتماً اهداف بزرگتری دارد که در مقابل غریزه‌اش می‌ایستد. چون مجموعه آثار عبید، نشان می‌دهد که او قربانی غریزه خودنمایی نیست، که فقط مخاطب را بخنداند.
 
محبتی ضمن برشمردن عدالت  عفت، سخاوت، شجاعت، حیا، وفا و صدق، به عنوان مسائل اخلاقی مهمی که برای عبید مطرح است و در کتاب اخلاق الاشراف به آنها پرداخته، گفت: عبید ضمن ارائه تعاریف این اصول در برابر آن‌ها موضع مخالف می‌گیرد، تا آنچه که از یاد رفته را درس دهد. اسم آن چیزی که اختیار کرده، مذهب مختار می‌شود و اسم آن چیزی که در تاریخ و قدما بوده هم مذهب منسوخ می‌گذارد. بعد در ادامه چند نکته در تکمیل موضوع می‌آورد.
 
او اضافه کرد: البته باید توجه داشت که عبید در این‌جا فقط موضع مخالف گرفته و ممکن است عقیده خود عبید این نباشد. عبید می‌خواهد بگوید بیایید به جای اینکه یک چیز موهومی به نام مثلاً عدالت ذهنی را در ذهنمان جای دهیم، یک کارکرد اجتماعی درست کنیم، که کسی نتواند ظلم کند. یعنی نه‌فقط بگوییم عدل خوب است، بلکه کاری کنیم که کسی اصلاً نتواند خلاف عدل، ظلم کند. حرف عبید این است که به جای اخلاق فردی و نصایح ذهنی، سیستمی بسازیم که کسی نتواند خلاف کند.
 
گفته‌های کتاب «انسان خردمند» را عبید هفتصد سال قبل گفته است
محبتی در ادامه برای نشان دادن تیزنگری  عبید در هفتصد سال پیش، بخش‌هایی از کتاب «انسان خردمند» _که تقریباً مدرن ترین کتابی است که درباره بشر امروز نوشته شده _ را خواند و افزود: نویسنده این کتاب معتقد است، بشر امروز خودش را نابود خواهد کرد و آینده‌ای برای بشر متصور نیست. مثل آن فیلسوف آفریقای جنوبی که می‌گفت تنها راه سعادت این بشر، نابود کردن کامل او است. باید دید که چه بر سر بشر آمده که او را به اینجا می‌رساند. این را عبید آن زمان در نقش مخالف اخلاق منسوخ می‌زند و در اخلاق مختار می‌گوید واقعیت جامعه این است، نه آن چیزی که در کتاب‌ها می‌نویسند.
 
سخنران نشست در ادامه ضمن قرائت بخشی از حکایات عبید که چهار مکتب طرح شده از آن قابل برداشت است، گفت: این‌ها حرف‌های عبید نیست، بلکه طنزی است که عبید در نقش مخالف قرار گرفته و می‌گوید وضعیت اجتماع‌مان چگونه است. عبید این حکایات را نگفته که مخاطب را بخنداند، بلکه پشت همه این‌ها فلسفه است و می‌خواهد به مخاطب بگوید که وضع خود را تغییر بده.
 
او ادامه داد: حرف عبید این است که، ما برای اینکه تغییری در وضعیت اجتماعی‌ خود ایجاد کنیم، به اندازه کافی حرف زده‌ایم، حال باید آدم‌هایی را بزرگ کنیم که اندیشه و سیستم دارند و می‌توانند وضعیت اجتماعی را تغییر دهند. چون تجربه نشان داده که حرف‌درمانی برای فرهنگ ما کافی نیست.
 
محبتی در پایان گفت: عبید مثل فردوسی یا سعدی، از معدود متفکران فرهنگ ما است که به جای اینکه فقط نصیحت کند، در حد و حدود تاریخی خود، سعی دارد نگاه مردم به حکومت و حکومت به مردم را عوض کند، تا شاید بنیادهای اجتماعی‌مان دگرگون شود؛ چیزی که ما امروز هم نیازمند آن هستیم. عبید از معدود فرهنگ‌مداران تاریخ ما است که در حد خودش به این نکته توجه کرده و هدف از این سه جلسه بحث هم توجه به این کار واقعاً پیشتاز عبید بود.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها