دوشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۵
ناصرالدین شاه برای دریافت عرایض مردم «صندوق عدالت» تاسیس کرده بود

به گفته کیانفر: «ناصرالدین‌شاه دستور داد موزه و کتابخانه‌ای در کاخ گلستان ساخته شود و تمام متونی که در جای جای کاخ پراکنده بود را به کتابخانه منتقل کردند. او همیشه پیگیر نسخ بوده است و همیشه هم حواسش بوده که یک کتاب در کجای کتابخانه نگهداری می‌شود.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست معرفی و بررسی کتاب «نامه‌هایی به ناصرالدین‌شاه؛ مجموعه‌ای از عرایض، متضمن اوامر شاه به امین‌السلطان» که با تصحیح مجید عبدامین، به کوشش نشر بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و انتشارات سخن به بازار عرضه شده است، عصر روز یکشنبه 15 اردیبهشت 1398 در آمفی‌تئاتر کتابخانه و موزه ملی ملک برگزار شد.
 
در این نشست، جمشید کیانفر، نسخه‌شناس و پژوهشگر حوزه تاریخ، مجید تفرشی، سندپژوه و همچنین گردآورنده و مصحح کتاب، مجید عبدامین سخن گفتند.

جمشید کیانفر در آغاز سخنان خود با انتقاد از رویکرد مبتنی بر تسویه‌حساب در فضای نقد کتاب گفت: «صرف پذیرش حضور در یک جلسه به عنوان منتقد و سخنران به معنای پذیرش ارزش آن کتاب است. اما آنچه رخ داده این است که در فضای علمی و پژوهشی ایران با مقوله نقد برخورد افراطی و تفریطی صورت می‌گیرد و یا از مسیر تایید اغراق‌آمیز و یا از مسیر تخریب، منتقد در پی تسویه حساب با نویسنده‌ای است که در چشم او دوست یا دشمن تلقی می‌شود.»
 
کیانفر با این مقدمه به سراغ کتاب «نامه‌هایی به ناصرالدین‌شاه» رفت تا نکات و ایرادات خود درباره این کتاب را طرح کند. او گفت: «البته در این‌که عبدامین زحمت بسیاری کشیده است شکی نیست. گاهی تصور این است که تصحیح متون کار ساده‌ای است اما صرف خواندن متونی که با خط‌های گوناگون و در بسیاری مواقع بسیار سخت‌خوان نوشته شده‌اند و تشخیص صحیح واژگان متن کار ساده‌ای نیست و به توانایی حرفه‌ای بالایی نیاز دارد.»
 
وی افزود: «احیاگر متون تاریخی باید اِشراف کاملی بر موضوع اثری که در حال تصحیح آن است و نیز بر روش تصحیح داشته باشد. در فن تصحیح متون دو روش متن‌گرا و مخاطب‌گرا مورد توجه مصححین است. در شیوه متن‌گرا اصالت با انتقال عین به عین متن بدون هیچ‌گونه دخل و تصرفی است. در حالی که در روش مخاطب‌گرا، مصحح تلاش می‌کند با بهره‌گیری از رسم‌الخط امروزی و... راه مواجهه با متن را برای مخاطب هموار کند.»
 
کیانفر افزود: «از سوی دیگر در تصحیح متونی که نسخه‌های متعددی از آنها موجود است، آنچه در کار مصحح اهمیت دارد انتخاب نسخه اساس و تطبیق آن با نسخه‌های شاهد است، اما در متونی مانند آنچه که در کتاب نامه‌هایی به ناصرالدین‌شاه گرد آمده که تنها یک نسخه از آنها موجود است، آنچه اهمیت فراوانی دارد دانش مصحح به منابع همعصر است. چرا که در چنین مواردی تصحیح باید به شیوه قیاسی صورت بگیرد.»

بر مبنای این مقدمات، کیانفر گفت: «در کتاب نامه‌هایی به ناصرالدین‌شاه، مصحح در زیرنویس‌های خود اطلاعات فراوانی به ما ارائه می‌دهد اما منبع هیچ یک از این زیرنویس‌ها مشخص نیست. شاید عبدامین همه این اطلاعات را بر مبنای استنباط‌های خود ارائه می‌دهد که در این صورت می‌توان از این همه دانش متحیر بود اما احتمال دیگر این است که منبع زیرنویس‌های او یکی از کتاب‌هایی باشد که در انتهای اثر نامشان در فهرست منابع ذکر شده است. بهتر این بود که در داخل متن نیز منابع مورد استفاده در پانویس‌ها هر یک در جای خود با ذکر شماره صفحه معرفی شوند.»
 
این پژوهشگر افزود: «از سوی دیگر در جاهایی زیرنویس‌های ذکر شده در متن کامل نیستند. به عنوان نمونه در جایی از متن ناصرالدین شاه از «حضرت آقا» نام برده است و مصحح به درستی در پانویس گفته است که منظور از حضرت آقا میرزا یوسف خان مستوفی الممالک بوده است. اما نمی‌گوید چرا لقب مستوفی الممالک از میرزا یوسف خان گرفته شده بود و به او حضرت آقا می‌گفتند؟ مسئله این است که مستوفی الممالک در دوران پیری لقبی که متعلق به خودش بود را با پرداخت مبلغی از ناصرالدین شاه برای پسرش میرزا حسن خان که در آن زمان حدود 5 سال سن داشت خریده بود و بعد از آن اهل دربار مانده بودند میرزا یوسف خان را چه بنامند و ناصرالدین‌شاه به او حضرت آقا گفت و این نام بر او ماندگار شد.»


کیانفر با اشاره به اینکه اصل تعدادی از نامه‌‌ها به صورت ضمیمه در کتاب منتشر شده است گفت: «با تطبیق اصل نامه‌ها با ضبطی که عبدامین از آنها ارائه داده است، می‌شود از کیفیت تصحیح او مطلع شد. به عنوان نمونه عبدامین در یکی از نامه‌ها واژه «خدمتگزار» را با ضبطی که در اصل نامه آمده است، به صورت «خدمتگذار» ثبت کرده است و در زیرنویس نیز این موضوع را متذکر شده که تکیه‌اش بر ضبط اصل بوده است ولی در همان نامه، تلغراف را که در اصل نامه وجود دارد به صورت تلگراف ثبت کرده است. نمی‌شود که همزمان متن‌گرا و مخاطب‌گرا بود. مصحح باید یکی از این دو روش را انتخاب می‌کرد و با وحدت رویه همه‌جا از آن روش بهره می‌برد.»

          
 
کیانفر همچنین گفت: «در جاهایی نیز به نظر می‌رسد بعضی واژه‌ها به درستی ضبط نشده است. به عنوان نمونه در نامه‌ای که نامه حاجی عمو نام گرفته عبارت «حلقه مختلفه» ضبط شده در صورتی که به نظر می‌رسد ضبط صحیح واژه، «حلقه به حلقه» باشد. همچنین گاهی هنگام پاراگراف‌بندی خطاهایی رخ داده است. به عنوان نمونه در عریضه اولاد محمدشفیع می‌توان مشاهده کرد که یک عبارت دعایی به دلیل داخل شدن متنی دیگر در آن عبارت دو تکه شده است. یا در جاهایی اعراب‌گذاری نابه‌جا صورت گرفته و جایی که آشکارا باید مِلک خوانده شود به صورت مَلِک اعراب‌گذاری شده است.»
 
دیگر ایرادی که کیانفر به تصحیح عبدامین گرفت، به تیترگذاری برای نامه‌ها بازمی‌گشت. او گفت: «باید مشخص شود این تیترها را چه کسی گذاشته است. اگر در متن اصلی بوده است که هیچ ولی اگر مصحح آنها را اضافه کرده که به نظر می‌رسد این‌گونه باشد، تیترها باید در کروشه قرار می‌گرفتند تا با متن اصلی تداخل پیدا نکنند.»
 
این متن‌شناس همچنین با تاکید بر اینکه اصطلاحاتی که در یک متن تاریخی می‌آیند باید بر مبنای شرایط زمان و مکان انتخاب شوند گفت: «در زیرنویس‌های متن از مجلس شورای ملی یاد شده در صورتی که در زمانی که متن به آن تعلق دارد این مجلس وجود نداشته است و باید مشخص شود منظور از مجلس شورای ملی در این متن دقیقاً چه چیزی است.»
 
کیانفر همچنین گفت: «در جلد و صفحات ابتدایی کتاب ذکر شده نامه‌ها از سال 1230 تا 1233 را شامل می‌شوند ولی در جایی از مقدمه ذکر شده بازه زمانی ارسال نامه‌ها از 1231 آغاز می‌شود. این تناقض از کجا آمده است؟ اطلاعات مقدمه باید یکسان باشد و اگر تناقضی هم وجود دارد باید درباره دلیل آن توضیح داده شود که هیچ توضیحی ارائه نشده است.»
 
پس از کیانفر نوبت به مجید تفریشی رسید تا سخنان خود درباره اهمیت متون عریضه‌نویسی در مطالعات تاریخی را بیان کند. او صحبت خود را با پرسش درباره چرایی اهمیت عریضه‌نویسی آغاز کرد و گفت: «عریضه محصول ناکارآمدی مسئولان است. مردم هر گاه که از انجام امور در مسیر طبیعی خود ناامید می‌شده‌اند، مجبور بوده‌اند به فردی که توان اصلاح امر را دارد نامه بنویسند و شکایت خود را عرض کنند. از این منظر کتابی مانند کتاب حاضر که اولین کتابی است که به صورت متمرکز به عرایض می‌پردازد، صرف‌نظر از ارزش سندی، از منظر تاریخ اجتماعی نیز متنی پراهمیت است.»


تفرشی گفت: «در شرایط حاضر که فنون کتاب‌سازی به خوبی انجام نمی‌شود و کتاب‌های پژوهشی یا خالی از فهرست‌های پایانی هستند یا فهرست‌ها به وسیله کامپیوتر تنظیم شده‌اند و پر از غلط‌های خنده‌دار هستند، این کتاب به خاطر فهرست‌های مفصل و دقیقش شایان تقدیر است.»


تفرشی همچنین به جایگاه عرایض در اسناد فارسی موجود در آرشیو بریتانیا پرداخت و گفت: «بخش زیادی از اسناد فارسی در بریتانیا مکاتبات مردم عادی است. به عنوان نمونه دو برادر که بر سر زمینی دعوا دارند در نهایت عرض خود را به کنسول بریتانیا می‌برده‌اند. در این موارد اگر کنسول فرد قدرتمندی بوده به این دعواها رسیدگی می‌کرده است.»
 
او افزود: «در بعضی مکانها که حوزه نفوذ انگلیسی‌ها بوده است مشاهده می‌کنیم که مردم عرایض خود را به صورت مستقیم به نیروهای خارجی می‌برده‌اند و خرج خود را از حکومت سوا کرده بوده‌اند. به عنوان نمونه رعایای ده قلهک چنین وضعی داشته‌اند و کدخدای ده قلهک خودش را رعیت بریتانیا می‌دانسته است. در بعضی مواقع که قدرت بیگانگان بیشتر بوده هم مشاهده می‌کنیم نامه‌ها عجیبتری به کنسولخانه‌ها ارسال می‌شده است. به عنوان نمونه می‌توان به درخواست مجوز نشریه‌ای در اصفهان اشاره کرد که در زمان احمد شاه به کنسولگری بریتانیا فرستاده شده است.»

           

پس از تفرشی نوبت به عبدامین رسید تا با بیان توضیحاتی درباره برخی ایرادات کیانفر به کتاب، به ساختاری که ناصرالدین‌شاه برای دریافت عرایض شکل داده بوده بپردازد. وی گفت: «در متنی که به نام نظام‌نامه حکومتی در دسترس ماست و در زمان جوانی ناصرالدین‌شاه به دستخط خود او مکتوب شده است، صحبت از این است که شایسته است پادشاه همواره به عرایض رعیت توجه داشته باشد و به آنها رسیدگی کند. به همین خاطر ناصرالدین شاه چند شیوه برای دریافت عرایض مردم ترتیب داده بود. یک شیوه شکل دادن به صندوق عدالت بود که در سال 1281 در سراسر کشور شکل گرفت و آغاز شکل‌گیری آن به 1280 برمی‌گردد. شیوه دیگر که به «عرایض سواری» برمی‌گردد مربوط به زمان‌هایی بود که شاه برای کاری از کاخ بیرون می‌آمد و در این زمان مردم می‌توانستند عرایض خود را به ملازمان شاه بدهند تا به او منتقل شود. یک شیوه دیگر هم انتقال عرایض به شاه از طریق درباریان و از جمله امین السلطان بود.»
 
کیانفر نیز در همین زمینه گفت: «متونی که در این کتاب گردآمده‌اند الزاماً همگی از طریق امین‌السلطان به شاه منتقل نشده است، اما شاه پس از خواندن و پاراف کردن آنها، برای اجرا به امین السلطان منتقلشان کرده است.»
 
کیانفر افزود: «به دلیل وضعیت حاکم بر اصفهان و آذربایجان و نفوذ ضل السلطان و ولیعهد که در آذربایجان مستقر بود، مردم این دو منطقه معمولاً عرایض خود را در شهرهای زیارتی به صندوق عدالت می‌انداخته‌اند.»
 
تفرشی نیز در تکمیل این سخن گفت: «میزان ارسال عریضه به کنسولگری بریتانیا در دو منطقه اصفهان و آذربایجان بیش از دیگر مناطق بوده است و این می‌تواند نشانگر وضعیت استبدادی حاکم بر این مناطق باشد.»

پایان‌بخش این جلسه سخنان کیانفر درباره میزان اهمیت نسخ خطی نزد ناصرالدین شاه بود. وی گفت: «ناصرالدین شاه علاقه مند به گردآوری نسخ خطی و اسناد بود که همین باعث شده مجموعه‌ای عظیم از کتاب و سند در کاخ گلستان گردآوری شود. او در هنگام سلام نوروزی و مراسمی از این دست، خوش داشت از حکام و بزرگان نسخه خطی هدیه بگیرد و شاهنامه بایسنقری یکی از همان نسخ خطی است که به شاه در سلام نوروزی هدیه داده شده است.»

به گفته کیانفر: «ناصرالدین‌شاه دستور داد موزه و کتابخانه‌ای در کاخ گلستان ساخته شود و تمام متونی که در جای جای کاخ پراکنده بود را به کتابخانه منتقل کردند. او همیشه پیگیر نسخ بوده است و همیشه هم حواسش بوده که یک کتاب در کجای کتابخانه نگهداری می‌شود. البته بخش عظیمی از کتابخانه کاخ گلستان در زمان سلطنت فرزندن ناصرالدین‌شاه به باد رفت ولی با این وجود هنوز هم منابع درخشانی در این کاخ نگهداری می‌شود.»

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد وارسته ۱۸:۴۷ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۶
    مخبرالسلطنه در کتاب "خاطرات و خطرات" خود، صفحۀ 75، در بخش "صندوق عدالت" می‌نویسد: صندوقی به اسم صندوق عدالت در شهر نصب کردند که متظلمین، تظلم خودشان را در آن بیفکنند و به شاه برسد. از بس، اراذل و اوباش، اراجیف در صندوق انداختند، صندوقها را کندند و موقوف شد. محل تعجب است که طبع این مردم، بیشتر به طرف هزل و لغو مایل است. هر کاری را به مسخرگی می‌کشانند و نمونۀ فاحش آن، روزنامجات است که در دورۀ مشروطه منتشر می‌شد. می‌خواهم هفتاد سال سیاه زبان آزاد نباشد. حق‌گوئی دگر است و یاوه‌سرائی دگر.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها